فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60
حضرت فاطمه (س) در لحظه های غمبار شهادتشان به شدت می گریست . امام (ع) پرسید: چرا گریه می کنی ؟ فرمود :(ابکی لما تلقی بعدی ) ؛ بر مصیبتهایی که پس از من بهتو می رسد ؛ می گریم .
دردم این نیست که چندینست مریض احوالم
به تو سوگند به مظلومی تو می نالم
گشته ای خانه نشین قبله گه آمالم
امشب با حضرت زهرا (س) هم ناله می شویم و برای مظلومیتهای شهید تنها؛امیرالمومنین (ع) اشک بریزیم . برای آن لحظه هایی که ساقی کوثر ؛ بی کوثر شده بودو تنها همدم و یار و مونس خودش را از دست داده بود . سر در چاه غربت فرو می برد وبا چاه درد دل می کرد : ای چاه !
سخت بود تا که بگویم عدو
شرم نکرد از کتک فاطمه
ازچه بگویم نوک مسمار ، یا
پهلوی خورده ترک فاطمه
واشده یک در ولی بسته است
دستعلی یار تک فاطمه
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
بعد از ازدواج حضرت زهرا (س) و امیرالمومنین (ع) پیامبر (ص) وارد خانهامیرالمومنین (ع) شد . کارهای خانه را تقسیم کرد . کار بیرون به عهده امیرالمومنین(ع) و کار منزل به عهده حضرت زهرا (س)قرار گرفت . حضرت زهرا از این تقسیم کار خیلی خوشحال شد؛ چون دیگر لازمنبود در کوچه ها رفت و آمد کند و در معرض دید نامحرمان قرار بگیرد . فرمود : جزخدا نمیداند که از این تقسیم کار چقدر خوشحال شدم ؛ زیرا رسول خدا مرا از انجامکارهایی که مربوط به مردان است ، باز داشت .
در مدینه حضرت ختم رسل
شادمان آمد به دیدار دو گل
حیدر و زهرا پذیرایش شدند
شاد از دیدار سیمایش شدند
گشت از زیبایی خیر البشر
محفل پر نورشان پر نورتر
چند روزی بیشتر نگذشته بود
فاطمه بانوی حیدر گشته بود
مصطفی آمد کند تقسیم کار
گفت باشد دختر من خانه دار
کار بیرون با علی مرتضی ست
کار خانه قسمت خیرالنساست
فاطمه خوشحال شد از این سخن
کرد شکر کبریای ذوالمنن
سالها بگذشت از این روز پاک
مصطفی مسموم شد روحی فداک
من نمی دانم چه شد بعد رسول
زندگانی سخت آمد بر بتول
گفته های احمدی از یاد رفت
حرمت زهرای او بر باد رفت
غصه ی او دخترش را پیر کرد
کار زهرا و علی تغییر کرد
کار بیرون با علی دیگر نبود
ذو الفقاری بر کف حیدر نبود
ای همه جانها نثار فاطمه
کار بیرون گشته کار فاطمه
رفته بیرون تا کند افشاگری
حق بگیرد از عدوی کافری
خانه دار مرتضی غمدیده شد
مرتضی از کار او شرمنده شد
مرتضی خجلت زده خانه نشین
فاطمه در کوچه ها نقش زمین
مرتضی در آتش دلوا پسی
فاطمه در کوچه های بی کسی
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
علی (ع) هر وقت وارد خانه می شد و به زهرا (س) نگاه می کرد تمام غم و غصه هایشبرطرف می شد . اگر بیرون خانه مردم به او سلام نمی کردند یا اگر امیرالمومنین (ع)سلام میکرد جواب او را نمیدادند اگر غریب و تنها شده بود اگر بیرون خانه یار وهمدم و هم زبانی نداشت اما وقتی وارد خانه می شد با دیدن حضرت زهرا (س) و مهربانیو همدردی و دلداری های او آرامش می یافت . آری همیشه دیدن زهرا (س) مایه آرامش اوبود؛ اما یک وقتی رسید که با دیدن حضرت زهرا (س) آه از نهاد امیرالمومنین (ع)برخواست ؛ صورت کبود است ؛پهلو شکسته است . با غسل حضرت زهرا (س) یکایک مصائبگذشته را مرور کرد ؛ بازو ورم کرده است ؛ سینه ضرب دیده است ؛ یا امیرالمومنین(ع) بدنحبیب را با دلی شرحه شرحه غسل دادی پهلو و سینه را شکسته یافتی ،صورت و بازو راکبود دیدی ؛ اما به هر حال بدن به ظاهر سالم بود ؛ اما زینب کبری (س) وقتی آمدمقابل بدن حبیبش ، دید بدن برادر قطعه قطعه است و سر در بدن ندارد . خم شد ولبهایش را بر رگهای بریده برادر گذاشت .
آهی کشید از دل و با دیده پر آب
با بضعه ی رسول خدا کرد این خطاب
مادر بیا که بی کس وتنها حسین توست
تنها میان لشکر اعدا حسین توست
مادر بیا وببین که در این دشت مرگبار
بی یارو بی پناه و هم آوا حسین توست
این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک
از تشنگی به حالت اغما حسین توست
این نازنین بدن که ندارد برای من
یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
اسماء به دستور حضرت زهرا (س) تابوتی را ساخت . حضرت زهرا (س) تا تابوت رادیدلبخند به لبانش نشست . بعد رسول الله (ص) این اولین لبخند حضرت زهرا (س) بود ؛ چوناین تابوت دیواره داشت و حجم بدن در آن معلوم نبود . سوال من این است روزهای آخرکه این تابوت را ساختند ؛ کجا نگه می داشتند ؟ لابد درون خانه گذاشته بودند . دراین صورت امان از دل امیرالمومنین (ع) با دیدن این تابوت چه حالی شده است فاطمهجان !این تابوت چیست که اینجاست ؟ فاطمه جان !مگر قصد رفتن داری ؟ مگر می خواهیعلی (ع) را تنها بگذاری ؟ نمی دانم وقتی زینب (س) پرسیده است که بابا این وسیله ایکه اسما ء درست کرده است چی هست ؟ امیرالمومنین (ع) چه حالی شده و چگونه جواب زینب(س) راداده است .
فغان تا عالم لاهوت می رفت
به روی شانه ها تابوت می رفت
به مژگان ترش یاقوت می سفت
سرشک از دیده می بارید و می گفت
که ای گل نیستی تابوت بویم
مگر بوی تو از تابوت بویم
جدا از تو دل آرامی ندارد
علی ؛بی تو دلارامی ندارد
چنان در ماتمش از خویش می رفت
که خون از چشم غیر و خویش می رفت
که دیده دردل شب بلبلی را
که زیر گل نهان سازد گلی را ؟!
ز بی تابی گریبان چاک می کرد
جهانی را به زیر خاک می کرد
علی با دست خود خشت لحد چید
بساط ماتم خود تا ابد چید
دل خود را به غم دمساز می کرد
کفن از روی زهرا باز می کرد
تو گویی زان رخ گردیده نیلی
به رخسار علی می خورد سیلی
علی در خاک زهرا را نهان کرد
نهان در قطره بحر بیکران کرد
گل خود را به زیر گل نهان دید
بهار زندگانی را خزان دید
محمد علی مجاهدی(پروانه)
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
یا حضرت زهرا (س) !بی بی جان ! یادتان می آید ،آن لحظه ای را که امیرالمومنین(ع) فرمود : بچه ها بیایید با مادرتان خداحافظی کنید ؟حسنین (ع) خودشان را در آغوششما جا دادند و زار زار گریستند . طاقت نیاوردید و دستان پر مهرتان را از کفنبیرون آوردید و حسنین (ع) را در آغوش گرفتید . آنجا اگر امیرالمومنین (ع) بچه هارا از شما جدا نمی کرد ،همان جا جان می دادند ......
عرض من این است بی بی جان !امشب نوبت شما است . بیایید قبل از اینکهامیرالمومنین (ع) دستان را از کفن بیرون بیاورد و به حسنین (ع) و زینبین (س)دلداری بدهد ؛ آنها را از روی بدن بابایشان بلند کن !دیگر امیرالمومنین (ع) طاقتدیدن این صحنه ها را ندارد . کمکش کن. این حرفها مال من نیست . زبان حال حضرت زینب(س) است .
زینب به گریه گفتا مادر به خانه برگرد
خاموش گشته شمع و پروانه پر ندارد
مادر بیا حسن را از روی نعش بابا
بردار چون که بابا تابی دگر ندارد
از دیده ی حسینت سیلاب خون روان است
چون آسمان عمرش شمس و قمر ندارد
بر نسخه ی طبیبان دیگر چه احتیاجی
بر زخم فرق مولا دارو اثر ندارد
گویید پیرزن را بهر تهیه ی نان
بهر علی تنوری دیگر شرر ندارد
ژولیده نیشابوری
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
زن وشوهری با هم دعوا کردند . مرد عصبانی شد . دست بلند کرد و سیلی محکمی بهصورت خانمش زد . از خانه بیرون آمد پشیمان شد . ظهر که به خانه برگشت ؛ معذرتخواهی کرد ...زن گفت : عیبی ندارد من هم بی تقصیر نبودم . از این به بعد هم اگرکار بدی کردم بزن اما دیگر جلوی بچه هایم مرا کتک نزن ؛ این بچه ها از صبح که مرا زدی یک طور دیگر شده اند غذا نخوردند هیبه من نگاه می کنند .....اما جانها به قربان مظلومیت حضرت زهرا (س) که جلوی چشمبچه ها چنان سیلی به صورت او نواختند .......
سخت است پیش چشم پسر زجر مادرش
آن بی حیا زروی حسینم حیا نکرد
می دید ناله ی حسنم را ولی زکین
رحمی به ناله ی پسرم مجتبی نکرد
ای وای محسنم !که به یک لحظه زاد ومرد
مهلت نداشت گر به رخم دیده وانکرد
دشمن زخانه برد علی را کشان کشان
تنها به کشتن پسرم اکتفا نکرد
از تازیانه ؛قنفذ دون دست بر نداشت
تا دست من ز دامن مولا جدا نکرد
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
بشار می گوید : خدمت امام صادق (ع) رفتم . تعارف خرما کردند . گفتم ناراحتم .بغض گلویم را گرفته است . پیرزنی از شیعیان با پهلو به زمین خورد و به ظالمین جدهات زهرا (س) لعنت فرستاد ؛ گفت : لعن الله ظالمیک یا فاطمه . نوکران حکومتی شنیدند. او را گرفتند می زدند و می بردند . امام صادق (ع) با شنیدن نام حضرت فاطمه (س)وشنیدن این جریان چنان ناراحت شد ند و گریستند که دستمال و محاسنشان از اشک پر شد. به مسجد سهله رفتند و برای آن پیرزن دعا کردند . بشار می گوید : امام صادق (ع)دعا کردند و بعد فرمودند : برویم . آن پیرزن را آزاد کردند .
یا امام صادق (ع) ! شما تا نام حضرت فاطمه را میشنیدید ؛ اینطور ناراحت میشدید ؛ پس چه می کردید اگر می بودید و می دیدید ؛ آن مصیبتی را که فرشتگان عالم بهخاطر آن به گریه افتادند ؟ آن هنگامی که امام علی (ع) فرمود ؛ بچه ها ای حسن و ایحسین (ع) بیایید و با مادرتان خداحافظی کنید . حسنین آمدند و مادر را در آغوشگرفتند و ناله زدند . همه از دیدن این صحنه به گریه افتادند . فضای خانه یکپارچه اشک و ناله شده بود . امامعلی (ع) میگوید خدا را شاهد می گیرم که فاطمه ناله ی جان کاهی کشید . بندهای کفنباز شد و حسنین (ع) را در آغوش گرفت . ناگهان شنیدم هاتفی در آسمان صدا زد : ایعلی حسن وحسین را از سینه مادر شان بلند کن که سوگند به خدا ؛ این حالت آنها ؛فرشتگان آسمان را به گریه انداخت .
ندارد کودکی طاقت که نیلی
ز سیلی صورت مادر ببیند
مبادا مادری را دختری خرد
به وقت مرگ در بستر ببیند
ندارد طاقتی زهرای اطهر
که زینب را به چشم تر ببیند
چه جان سوز است و جان فرسا خدایا
که داغ مادری دختر ببیند
نهان کن چادر و سجاده اش را
مبادا زینب مضطر ببیند
برو دیوار و در را شستشو کن
مگر این صحنه را کمتر ببیند
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
امام صادق (ع) میفرماید :( بکائون پنج نفر بودند : 1آدم (ع) 2.یعقوب (ع) 3.یوسف (ع) 4. امام سجاد (ع) 5. حضرت فاطمه (س) ).. حضرت یوسف (ع) وقتی به زندانافتاد ،از فراق پدر به قدری گریه کرد که امام صادق (ع) می فرماید : سایر زندانیانناراحت شدند و به او پیشنهاد کردند یا شب گریه کند یا روز تا آنان در یکی از ایندو وقت آسایش داشته باشند . یوسف پیشنهاد آنان را پذیرفت و به آن عمل کرد . اینحرف را به یک بزرگوار دیگری هم زدند . به امیرالمومنین (ع) گفتند : به حضرت زهرا(ع) بفرمایید :یا شب گریه کند و روز آرام بگیرد ؛یا روز گریه کند و شب آرام بگیرد ؛اما آنقدر مصیبتهای حضرت زهرا (س) زیاد وسنگین بود ؛ آنقدر دلش شرحه شرحه و جگرش سوخته بود که مثل یوسف نتوانست قبول کند ؛لذا می رفت بیرون مدینه و آنجا ضجه و ناله می زد ...........
یا زهرا !طاقت نداشتی گریه های بچه هایت را ببینی ؛ صدای گریه ی حسنین (ع) دلترا شرحه شرحه میکرد و جگرت را میخراشید ؛ لذا دستان نوازش گرت را از کفن بیرونآوردی و حسنین (ع) را در آغوش مهرت کشیدی و آنها را تسکین دادی ؛ اما خانم جان !ای کاش در کربلا هم بودی و با آن دستان پر مهرت دخترت زینب (س) را در آغوش میکشیدیو او را اندکی تسکین میدادی و در لحظات پر التحاب و جگر خراش او را در می یافتی !بی بی جان ! اگر چه زینب دریای صبر است ؛ ولی این گودال پرخون دریا را هم به تلاطمدر می آورد . امان از این گودال !فغان از این گودال ! بی بی جان ! می دانم در طولزندگی کوتاهت سختی ها و مصیبتهای زیادی را تحمل کرده ای ؛
ولی گودال پر خون را ندیدی
در آتش قوم مجنون را ندیدی
ندیدی دست و پا می زد گل عشق
کنارش ناله می زد بلبل عشق
ثمر از باغ غم می چید زینب
بلا پشت بلا می دید زینب
امان از دوره ی سرد اسارت
امان از زینب و درد اسارت
منبع:كتابگریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات:صبح امید
دانلودبافرستادن صلوات بلامانع می باشد
فایل های درس دفاع مقدس استاد گرمه ای
فایل شماره یک - دفاع_مقدس.doc |
فایل شماره دو- دفاع_مقدس2.doc |
فایل شماره سه- دفاع_مقدس3.doc |
فایل شماره چهار- دفاع_مقدس4.doc |
فایل شماره پنج - دفاع_مقدس5.doc |
فایل شماره شش- دفاع_مقدس6.doc |
فایل شماره هفت- دفاع_مقدس8.doc |
[]
كوفه انگار كه نسبتبه تو احساس نداشت
باغ ها
دوازده هزار نامه فقطاز كوفه فرستادند
باغ ها ظرفیت عطر گلیاس نداشت
اصلاً حیف بود توبیای كوفه آقا
ریشه ی
همه ی حرف های ما چندبعدی است،هم مال امروز،هم مال اونروز
ریشه ی غفلت كوفه بهكجاها نكشید
كه سفیر پسر فاطمه راپاس نداشت
كوفه از بس كه نگاهشبه حرام عادت كرد
یعنی سینه زن،اگه هیبه نگاه به نامحرم ،زن های بی حجاب بكنی،خطر داره برا دلت،اول كار اشكت رومیگیرند،هرچی هم من و دیگران بخونیم ،مات میشینی دلت میسوزه،اما این سنگ كه توچشمته، نمیذاره گریه كنی
كوفه از پس كه نگاهشبه حرام عادت كرد
چشم دیدار تو مسلم و عباس نداشت
حسین......
یادشان نیست تو را بسكه نمك نشناسند
اومدند در خونه یحسین،بعد از امر امیرالمؤمنین ،آقا دعا كن بارون نمیآد،قحطی مارو داره میكشه،زن وبچه مون دارن از تشنگی میمیرند،آقاجانم،حضرت دعا كرد،شنیدید،این حرف مال شبهفتمه،دعا كرد بارون اومد،بركه هاشون پر شد،همه خوشحال شدند،آقا جان تلافی میكنیم،اینامرد مردم،بی درد مردم
یادشان نیست تو را بسكه نمك نشناسند
گویی این شهر جفاعاطفه بشناس نداشت
آشنا با تو كسی بودولی بود ولی
جز دل حانی و طوئه دلحساس نداشت
امت نامه پران باتشری برگشتند
نامه نوشتند اما نامهپرون بودند
زره ای صدق و ثباتقدمی ناس نداشت
با تو دلهاست ولی برتو زبان شمشیر
كوفه جز تیر و سناندكه ی اجناس نداشت
پایتختی كه در آن عدلعلی میزان بود
هیچ در ظلم ستم بهرتو وسواس نداشت
به رجز خوانی من مردو زنش خندیدند
هی گفتم منمسلمم،نایب حسینم،هو كردن
به رجز خوانی من مردو زنش خندیدند
نایبت چاره ای ازخنده ی خناس نداشت
دست من بسته شد و دستجسارت وا شد
كوفی انگار دگر غیرتو احساس نداشت
داره با خدا مناجاتمیكنه،گریه میكنه،آخه تو كوچه های كوفه،دویست سرباز دارن باهاش میجنگند،دوباره كمكخواستند،ابن زیاد داد زد،فحش داد به اون سردارش،كه داشت میجنگید،گفت:مگه چیكارمیكنی،یه نفره نمیتونی دستگیرش كنی،گفت : اینها از بنی هاشم اند،مگه مارو بهسمت،بقّال های كوفه فرستادی، این مسلم ِ،فریبش دادند،امان نامه گرفتند از ابنزیاد،دادن دست آقا،همچین كه دادن دستش و خوند،دید اصلاً اینقدر امان نامه قویاست،میتونه بره به حسینش برسه،میتونه بره،دست از شمشیر كه برداشت،دستاش رو بستند،حالاهركیمیرسه یه شمشیر بهش میزنه،لبش شكافته شد،دندوناش شكسته شد،آب آوردن روزه اش رو بازكنه،دندونهای ثنایاش افتاد،خون آب رو مضافكرد،آب رو برگردوند،به خودش گفت:من باید تشنه بمیرم،مثل اربابم حسین،آی حسین....
[]
عنایات جواد الائمه روبخونید،خیلی عجیبه،بارها و بارها این نانجیب ها به اذیت و آزار این ذوات مقدسهپرداختند،مخصوصاً جواد الائمه رو از سنین خردسالی مأمون ملعون اذیت و آزار می كرد،اُمفضل ملعونه اومد پهلوی ملعون،شكایت آورد،اینقدر بدگویی از آقا جواد الائمه كرد،تاریخنوشته،مأمون ملعون،مست لایعقل بود،شبانه از خانه بیرون شد،سوار بر اسب،شمشیر دردست،وارد حجره ی جوادالائمه شد،با خیال باطل خودش،شمشیر آنقدر بر بدن نازنین آقاجوادالائمه زد،دخترشم داره میبینه،دخترش با اینكه خودش اومده تحریك كردهبابارو،ترسید،گفت:عجب كاری بابام كرد،مست بود نفهمید،اگه هشیار بشه،شاید منم اذیتكنه،این طور تحریكش كردم،وقتی به هوش اومد گفت:بابا فهمیدی چیكاركردی،گفت:نه.گفت:وارد حجره ی جواد الائمه شدی با شمشیر،او را قطعه قطعهكردی،گفت:نه باورم نمیشه.چون بعد از اینكه آقا امام هشتم به شهادت رسید،همه ی مردماز مأمون برگشتند،دیگه نمی خواد خطای قبلش رو تكرار كنه،خادمش رو طلبید،گفت:ببینممن دیشب تو چه حالی بودم،گفت:امیر همینطور كه دخترت گفت:رفتی تو حجره ی جوادالائمه،با شمشیر بر پیكر جواد الائمه زدی،ترس بیشتر بر بدنش افتاد،گفت:برو یه خبریبیار ببینم چه خبری شده،وارد حجره ی جوادالائمه شد،دید آقا سر سجاده اش نشسته،خیلیخدا رو شكر كرد،برگشت،گفت:الحمدالله اونجور كه من دیدم جوادالائمه سالمه،اما دیدمدیشب چیكار كردی،گفت:بگید جوادالائمه بیاد،اكرام،احترام،حرفم اینه،آقاجوادالائمه،با وجود اینكه این نانجیب،دیشب مست وارد حجره اش شد،این جسارت روكرد،گفت: مامون،می خوام یه حرزی بهت بدم،حرز منه، این حرز همرات باشه،هیچ موقعدشمن به تو آسیبی نمی رسونه،بعد تو بری در خونه جواد الائمه دست خالی برگردی...
خداییخدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریب ِ،چون كه ما عاشقشنشدیم
غریبِ، بنده ی لایقش نشدیم
غریبِ، رهرو صادقش نشدیم
اَمونز غفلت،اَمون زتهمت
ازدست ما تو غیبت ِ،حضرت حجت
گناهشد عادت،غیبت عبادت
جالباینه گذاشتیم سر خدا هم منت
هرجا ریا شد،به اسم خدا شد
همهدكان وا كرده ایم،حتی تو هیئت
چیو ببینه،دل سیاه و یا رو زبون الهم الرزقنا شهادت
ازامر به معروف ترسیدیم
حاجیو دور شیطان گردیدیم
همسایهیتیم و سیر خوابیدیم
مابه زمین خورده خندیدیم
خدانفهمیدیم،خدا نفهمیدیم
خداییخدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریبِ،چون كه راحت گناه كردیم
غریبِ،به نامحرم نگاه كردیم
غریبِ،نامه فقط سیاه كردیم
فروختیمایمان،خریده ایم نان
خاكمی خوره به روی تاقچه هامون قرآن
سحرنه حالی،نه خمس مالی
اسممونمگذاشتیم عبد شاه مردان
شیعهی حرفی،آدم برفی
هنوزنمك نخورده ایم،میشكنیم نمكدان
یهپا تو محراب،یه پا لب آب
روبه روی عكس شهید،عكس شهینان
بهخدا غرق امیدم كن
بیخریدارم،خریدم كن
پیشحسین رو سفیدم كن
نذراباالفضل رشیدم كن
خداشهیدم كن،خدا شهیدم كن
خداییخدا غریب ِ، خدایی خدا غریب ِ
غریب،ِ كه دوسش داریم واسه حاجت
غریبِ، می پرستیمش برا جنت
غریبِ، كه به تنهایی كرده عادت
توراه پاكی،زدیم به خاكی
چهعاشقی چه مجنونی چه سینه چاكی
جایحرم كیش،جای پرچم دیش
چهساده بر مقدسات،میشه حتاكی
اینوضع ناموس،كو كف افسوس
نكشیدیمخجالت از چادر خاكی
دیگهشیطان شد،ایاك نعبد
ببینخدارو ول كردیم می گردیم با كی
بگوخدا رحمی به حالم كن
لكهی ننگم،زلالم كن
عشقخودت رو مدالم كن
بكشو در علقمه چالم كن
خداحلالم كن،خدا حلالم كن
ای منی ای سرزمین اهل دل
ای زاشك زائرت دریا خجل
ای منی ای كعبه عشق و وفا
ای منی ای مكتب صدق و صفا
ای منی ای مركز وصل اله
ای به خیل عاشقان میعادگاه
ای منی ای وادی افروخته
ای زآه خسته دل ها سوخته
ای منی ای آفتاب نور عشق
ای منی ای گام گامت طور عشق
ای منی ای محفل قرب خدا
ای زمن كرده منیت را جدا
ساكنانت ساكن قرب خدا
عاشقانت عاشق روی حقند
در كجای دامنت ای خاك پاك
مصطفی صورت نهاده روی خاك
می رسد بر گوش ،از این سرزمین
بانك لبیك امیرالمؤمنین
خاك اه دل ، تو صحرا بوده ای
شاهد العفو زهرا بوده ای
در كدامین خیمه ، ای صحرای راز
با خدا كرده حسین راز و نیاز؟
ای كشیده در تو با امر جلیل
كارد بر حلق پسر دست خلیل
دامن خشكت به از باغ گلیست
خرم از اشك حسین ابن علیست
در كجای دامنت از هر دو عین
بوده جاری در دعا اشك حسین؟
كعبه جان قبله دل ها كجاست
خیمه گاه یوسف زهرا كجاست
خاك تو باعطر جان آمیخته
بس كه در آن اشك زهرا ریخته
دوست دارم رو در آن صحرا كنم
جستجوی یوسف زهرا كنم
یاد رویش رو به مسلخ آورم
تا چو قربانی جدا گردد سرم
او نهد پا بر سر بریده ام
بر تن در خاك و خون غلطیده ام
اوست صحرای بلا قربانگهش
بلكه هفتاد و دو قربان همرهش
او به جای موی سر ، سر می دهد
قاسم و عباس و اكبر می دهد
حج او داغ جوانان دیدن است
دور نعش اكبرش گردیدن است
مسلخ او خاك گرم كربلاست
موقف او زیر سم اسب هاست
سعی حج او صفا لا خنجر است
مروه اش قبر علی اصغر است
كعبه اش خون ، زمزمش اشك شب است
در قفایش ناله های زینب است
او رود حجی كه قربانش كنند
دریم خون سنگ بارانش كنند
سجده اش از صدر زین افتادن است
بوسه از حنجر به خنجر دادن است
تا كند در موج خون با حق صفا
سردهد بر دوست اما از قفا
چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد
چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد
زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
به طواف حج حقیقی دل آشنایـم کرد
چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد
منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد
به افتخار علی ره به بام هــــــم داد
که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد
ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد
همه به حال دعای حسین می گـریند
نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد
به دیده اشک مناجات کئکان زیباست
زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد
علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد
به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد
همان حسین که با جلوه کرامت خــود
کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد
بدون اذن خودش کربلا نمی آیـــــم
ز درد با که بگویم که کربلایم کـــرد
خوشم از آنکه بگویم به دوستان شهید
حسین عاقبت از عشق خود فنایم کرد
امام رضا(ع)-مدح و ولادت
خدا نه این که مرا از گِل زیاده تان
که آفرید مرا از غبار جاده تان
وبال گردن تان بودم از همان آغاز
بعید هست بیایم به استفاده تان
ببین چه ساده برایت به حرف می آیم
فدای این همه لطف و صفای سادۀ تان
به لطف چشم شما دل همیشه آباد است
خدا کند که بمانم خراب بادۀ تان
خدا نوشت ازل در شناسنامۀ دل
که ما غلام شماییم و خانوادۀ تان
از آن زمان که از این خاک پاک پا شده ام
گدای دائمی حضرت رضا شده ام
بهشت کوچک دامان مادری آقا
تو میوۀ دل موسی بن جعفری آقا
شب ولادت تو در مدینه می گفتند
ز راه آماده خورشید دیگری آقا
دخیل بسته ام امشب به گاهواره تو
رواست حاجتم ار سر برآوری آقا
اگر چه منشاء نور شما یکی باشد
تو بین باغ خدا طعم نوبری آقا
که خوانده است ولی عهد خود تو را وقتی
که تو برای خودت یک پیمبری آقا
تویی که صاحب اوصاف بی حدش خواند
همان که عالم آل محمدش خواند
مام رضا(ع)-مدح وولادت
دوباره مادر احمد پیامبرزاده
و یا که بنت اسد حیدریدگر زاده
و یا که فاطمه شبّیریا شبر زاده
یم وسیع ولایت مگرگهر زاده
ستاره ی فلک موسویقمر زاده
که نجمه بر پسر فاطمهپسر زاده
نگاهدار زهر چشمبد، خدایش باد
رضاست این! پدرو مادرم فدایش باد
دوباره زلف عروس سخن شکن شکن است
شب ولادت روح خرد به ملک تن است
وجود، غرق یم نور وجه نور وجه ذوالمن است
مه مبارک نجمه چراغان جمن است
دهان چو درج وثنای رضا دُرِ سخن است
رضا که نام، علی کنیه اش ابوالحسن است
زهی جمال خدا لاالهالاّ هو
سلام بر گُل رخسارضامن آهو
سلام باد به نجمه درودبر قمرش
درود باد بر این مادرو بر این پسرش
فدای این پسر و جدّو مادر و پدرش
ستاره ای که بود آفتاب،خاک درش
زهی به عارض از آفتاب خوب ترش
گرفته همچو کتاب خداپدر به برش
زبان گشوده و اوصافاو شماره کند
وضو گرفته که برعارضش نظاره کند
الا که آینه ی کبریاستاین مولود
برید سجده که روی خداستاین مولود
تمام آینه ی مصطفاستاین مولود
حقیقت علی مرتضاستاین مولود
امام سلسله ی انبیاستایم مولود
گل بهشت محمّد، رضاستاین مولود
به نجمه و به گلسرخ دامنش صلوات
به سیّد رسل و پارهی تنش صلوات
وجود بسته به یک گوشهی نظاره ی او
فراتر از عدد، اوصافبی شماره ی او
وجود، غرق یم رحمتهماره ی او
کشند شمس و قمر و منّتاز ستاره ی او
صعود نور بر افلاکاز مناره ی او
هزار معجزه پیدا بهیک اشاره ی او
کسی به کشور بیمرز دل امیر شود
که با اشاره اوشیرِ پرده شیر شود
موّحد است و کسی نیستمثل و مانندش
خدا یگان همگان دستبوس و پابندش
به چهره عارض نادیدهی خداوندش
هماره نور خدا می دمدز لبخندش
جواد و جود، کنار همندفرزندش
گدا و شاه به هنگامجود خرسندش
پناه شیعه سه جادر صف معاد است این
رؤف آل محمّد ابوالجواداست این
امام رضا(ع)-مدح ومناجات
ما سوی تو از روز الستآمده ایم
با جلوه و جان حق پرستآمده ایم
ما را به کرامتی دگرمهمان کن
امروز همه کاسه بهدست آمده ایم
امام رضا(ع)-مدح ومناجات
خاطرم هست گریه ی مادر
حال و روز مرا به هم می ریخت
قطره قطره نمای گنبدتان
از دو چشمان مادرم می ریخت
منم آن کودکی که صدهابار
گم شدم در میان زائرها
کاش پیدا نمی شدم هرگز
مثل قافیه های شاعرها
یادتان هست اولین دفعه
ذوق کردم برای گلدسته؟
من همان کودکم که بالطفت
قد کشیدم به پای گلدسته
پایِ بستِ حرم شدمپابست
دل خود را به پنجرهبستم
آنقدر از شرابخانه ی تو
آب انگو خورده ام مستم
تا میان حرم رسیدماز -
قید و بند جهان شدم آزاد
آدم احساس می کند شاه است
بعد سجده میان گوهرشاد
تو و ایل و تبار توسلطان
بنده ی بنده زاده ات هم من
سرور خانواده ی منتو
نوکر خانواده ات هممن
هرکجا خورده ام زمین گفتم
"یار بی دستیام امام رضاست"
بارها گفته ام فقیرم من
"همه ی هستی امامام رضاست"
دنیای با حضور تو دنیای دیگری است
روز طلوع سبز تو فردای دیگری است
بوی بهشت می وزد از کوچه باغ ها
خاک زمین بهاری گل های دیگری است
گل های مریم از گل نرگس معطرند
عیسی اسیر نام مسیحای دیگری است
دیگر زمان از این همه تکرار خسته است
تاریخ بیقرار قضایای دیگری است
فردای بی تو باز شبی از سیاهی است
فردای با تو روز به معنای دیگری است
با هر غروب جمعه دلم زار می زند
چشم انتظار جمعه ی زیبای دیگری است
------------------
آن کس که بر غلامیتان مفتخر شده
اهل بکا و شامل فیض سحر شده
دل از جهان بریده و در راه وصل تو
کوچه به کوچه در پی تو در به در شده
هر کس چشیده طعم شراب نگاه تو
او عاشق بلا و اسیر شرر شده
از غیر بی نیاز شود نوکر شما
یارا تو خواستی که گدا معتبر شده
از لطف و مهربانی خود بر دلم نکاه
آقا چرا دعای دلم بی اثر شده؟
دستم رها مکن دل ما را نگاهدار
دنیا پر از عدو و جهان در خطر شده
---------------------
فرشتگان سما ائتلاف مي كردند
به گرد بستر نرگس طواف مي كردند
به زير سايه ي محراب سبز گهواره
پيمبران خدا اعتكاف مي كردند
و رودهاي بهشتي به اشك شوق ظهور
زلال آبي خود را مضاف مي كردند
تمام دوزخيان را ملائكه ز عذاب
به يمن خنده ي مهدي معاف مي كردند
قمررخان سماوات تيغ مژگان را
به محض ديدن پلكش غلاف مي كردند
پريوشان به كنار ضريح چشمانش
به زشت بودن خود اعتراف مي كردند
مقربان الهي براي ديدن او
خريدهاي كلان كلاف مي كردند
چقدر مردم عاشق كبوتر دل را
روانه سمت حوالي قاف مي كردند
سحر در اوج نگاهش، هزار اختر را
منجمان فرج اكتشاف مي كردند
-------------------
حافظ آیات
دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین
آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند
ای مسیح آل پیغمبر سلام
انتهای سوره ی کوثر سلام
ای کتاب رازهای مرتضی
یادگار حضرت خیرالنسا
ای صفات تو صفات انبیا
حاصل جمع ِ تمام اولیا
ای قدمهایت صراط المستقیم
حافظ آیات قرآن کریم
ای امام صالحان در روی خاک
اکفیانی اکفیان روحی فداک
السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای اوج قله، کوه صبر
السلام ای آخر هر دلخوشی
عاقب از غم تو ما را می کُشی
السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین
تو تمام چارده نور مبین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین
تو حدیث ناب عترت در زمین
زاده حیدر امیر المومنین
تو همان نوری که از روز ازل
کرد خالق روی ماهت بی بدل
تو سرشت ناب از نسل علی
نور رب در جلوه ی تو منجلی
عمر تو تاریخ ساز عالم است
مبداء آن از رسول خاتم است
ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرائی و دلجوی تو
تو کجائی شیعه می خواند تو را
پس نمی گوئی جوابش را چرا
کی می آیی دل تمنایت کند
تا که روزی بوسه بر پایت کند
کی می آیی عقده از دل وا کنم
روضه خوانی پیش تو آقا کنم
کی می آیی کربلا را تاب نیست
در میان خیمه دیگر آب نیست
وای بر طفل رباب و اضطراب
خیمه خیمه جستوی جرعه آب
آب نَبوَد تا که سیرابش کند
جرعه ای نوشاند و خوابش کند
کربلا و یک بیابان اشک و آه
شیرخواره در میان قتلگاه
نام تو آمد در آنجا بر زبان
کی می آیی حضرت صاحب زمان
ای خوش آن روزی فرج برپا شود
با دو دست فاطمه امضا شود
------------------