پایگاه شعرمذهبی به شمادوست گرامی خوش آمدمی گوید اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي شما مي توانيد اشعارخويش رابه وب سايت ماارسال تانمايش داده شود- شما مي توانيد جهت استفاده از اشعار شاعرومداح اهل بيت برادرحاج مهدي جهان ميهن باسبک جديد به لينک واقع در موضوعات سايت وياوب سايت شخصي ايشان مراجعه نماييد www.zeynabiuon@mailsara.comیاwww.zeynabiuon@mihanmail.irارسال فرمائید




   


   
موضوعات مطالب
صفحه اطلاع رسانی پایگاه بیت الائمه(ع)
اشعارشاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان (میهن)
متن اشعار اربعین حسینی
عکس های تاریخی وقدیمی مشهد(حرم امام رضا(ع))
شهادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعارولادت پیامبر(ص) وامام صادق(ع)
متن اشعار حضرت عباس (ع)
متن اشعار سینه زنی امام حسین (ع)
متن اشعارامام زمان (عج)
متن اشعارحضرت علی (ع)
متن اشعار رسوا.. (ص)
متن اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
متن اشعار شهادت حضرت زهرا(س)
متن اشعار شهادت امام باقر(ع)
متن اشعار شهادت امام سجاد(ع)
متن اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعاروفات حضرت معصومه (ص)
تصاویروعکس های مداحان اهل بیت (ع)
متن اشعارمحرم
متن اشعارامام رضا(ع)
متن اشعارمناجات باخدا
متن اشعار حضرت علی اصغر(ع)
متن اشعارحضرت علی اکبر(ع)
متن اشعارحضرت رقیه (س)
متن اشعار مسلم بن عقیل (ع)
متن اشعاردرباره کربلا
متن اشعار دهه فاطمیه
مباحث حقوقی(برای دانشجویان رشته های حقوق )
متن اشعار درمدح امام زمان(عج)
متن اشعاردرباره عیدنوروزوبهار
متن اشعارسیزده بدر
صفحه برچسب های وبلاک
احادیث حضرت زهرا(س)
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
متن اشعارولادت حضرت زهرا(س)
متن پیامک روز زن -همسر
متن اشعارولادت امام محمدباقر(ع)
متن اشعارماه رجب
متن اشعارولادت امام جواد(ع)
متن اشعارولادت حضرت علی(ع)
صفحه سیاسی
متن اشعاروفات حضرت زینب(س)
متن اشعارعیدمبعث
متن اشعارولادت امام حسین (ع)
متن اشعارولادت حضرت عباس(ع)
متن اشعارولادت امام سجاد(ع)
متن شعردرباره کاظمین
متن شعردرباره نجف
متن شعر درباره سامرا
متن شعردرباره کربلا
متن شعردرباره مدینه
اشعارولادت امام زمان (عج)
متن اشعارصلواتی
متن اشعارولادت حضرت رقیه(س)
متن اشعارماه مبارک رمضان
روزنامه ها وخبرنامه های کشوری
صفحه تبلیغات وخریدوفروش رایگان اجناس شما(اقتصادی)
متن اشعاروفات حضرت خدیجه (س)
متن اشعارولادت امام حسن مجتبی(ع)
متن اشعارشبهای قدر(لیله القدر)
مطالب متفرقه وب سایت
متن اشعارعیدسعیدفطر
تصاویر متحرک
تصاویر متحرک
اشعارسالروز تخریب بقیع
متن اشعارمراسم عروسی- دامادی
اشعارشهادت امام صادق(ع)
متن اشعاردهه کرامت
متن اشعارولادت حضرت معصومه
اشعارولادت امام رضا(ع)
متن اشعاراستقبال از محرم
متن اشعارشب اول محم
متن اشعارشب دوم محرم
متن اشعارشب سوم محرم
متن اشعارشب چهارم محرم
متن اشعارشب پنجم محرم
متن اشعارشب ششم محرم
متن اشعارشب هفتم محرم
متن اشعارشب هشتم محرم
متن اشعارشب نهم محرم
متن اشعارشب دهم محرم (عاشورا)
اشعارحرکت کاروان کربلا
تحقیق آماده (دانشگاه .دبیرستان.دبستان.راهنمایی)
متن اشعارشهادت امام جواد(ع)
متن اشعارسالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س)
متن اشعارحربن ریاحی
شگفتی های قرآن
متن اشعارروز عرفه
لینک مستقیم به مطالب وب سایت های دوستان
کتابخانه الکترونیکی
دانلود نوحه (صوتی وتصویری)
استخاره
متن اشعارعیدغدیرخم
فایل های اشعارمذهبی (به صورت word)
متن اشعاررحلت پیامبر(ص)
فروشگاه بیت الائمه(س)
نويسندگان وب سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديد امروز:

طراح قالب

Template By:

درباره وبگاه

وب سایت پایگاه شعربیت الائمه (ع)باترویج اشعارمذهبی ونوحه وسینه زنی و... طراحی گردیده که به یاری خداونظرات شمادوستان کارخویش راادامه ودرزمینه ائمه اطهار(ع)گام برمی دارد.
لينك دوستان
»

»

»

»

»

»

»

»

فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» شعرامیرالمومنین

 

 

 

 

 

 

 

 

زائر حسینی

 

 

چشم من افتاده بر گنبد و بارگاهت

 

آمـده‌ام بگـردم بـه دور قتلهگاهت

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

****

 

چو نی‌ نوا گرفتم، به نینوا رسیدم

 

باور نمی‌کنم من، به کربلا رسیدم

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

****

 

منم که از عشق تو، مجنونم ای حسین جان

 

آمـده‌ام بگویـم، ممنـونم ای حسین جان

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

****

 

بگو تو ای کربلا، کو ماه و کو ستاره؟

 

بگو تو ای کربلا کو طفل شیرخواره؟

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

بگو تو ای کربلا شبه پیمبر کجاست؟

 

بگو تو ای کربلا علیّ‌اکبر کجاست؟

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

****

 

آمــده‌ام ببینـم خیمــۀ آل هـاشم

 

خواهد دلم بمیرم در حجله‌گاه قاسم

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

 

****

 

بگو تو ای علقمه کو عشق و احساس من؟

 

دستم بـوَد بـه سینه کو دست عباس من؟

 

عزیز زهرا حسین        عزیز زهرا حسین

علیرضا فولادی-ورود به کربلا

کربلا یعنی نوای العطش
روی لب ها رد پای العطش
کربلا یعنی سرا پا سوختن
تشنه لب بین دو دریا سوختن
کربلا یعنی که سقای ادب
در کنار شط بیفتد تشنه لب
کربلا یعنی حضور فاطمه
پیش سقا در کنار علقمه
کربلا یعنی تبسم بر اجل
نزد قاسم مرگ احلی من عسل
کربلا یعنی علی اصغر شدن
تشنه بردوش پدر پرپر شدن
کربلا یعنی فغان و التهاب
خیره بر گهواره چشمان رباب
کربلا یعنی که رزم حیدری
اکبر آسا غرق خون جنگ آوری
کربلا یعنی وداع زینبین
پشت خیمه با گل زهرا حسین
کربلا یعنی حضور گرگها
بر خیام یوسف آل عبا
کربلایعنی یتیمان حسین
گریه در شام غریبان حسین
کربلا یعنی شرف در یک کلام
بر حسین وکربلای او سلام
السلام ای کعبه آمال ما
ای صفا و شور و عشق و حال ما
خاک تو دارالولای اهل دل
مروه و سعی و صفای اهل دل
کربلا بوی خدایی میدهد
عطر ناب آشنایی میدهد

غلام رضا سازگار-ورود به کربلا

اینجا بهشت سرخ بدن های بی سر است
اینجا نگارخانه ی گل های پرپر است
اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است
اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است
اینجا به جای جامه ی احرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است
اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینه ی من قبر اصغر است
اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مشک و عنبر است
اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است
اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است
اینجا به جای جای گلوی بریده ام
گلبوسه های زینب و زهرای اطهر است
اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیده ی میثم، زخون تر است

علی (ع)

آمدم بر درگهت با چشم گریان یا علی
تو کریمی عالمی من بر تو مهمان یا علی

گرچه سر تا پا گناهم زائر قبر توام
روی لطف و مرحمت از من مگردان یاعلی

بوده عمری آرزوی من که در شهر نجف
آیم و بوسم ضریحت از دل و جان یا علی

آمدم چون کعبه قبرت را بگیرم در بغل
با تو بندم بار دیگر عهد و پیمان یا علی

آمدم تا از تو پرسم از چه بعد از قرن ها
مانده قبر همسرت از دیده پنهان یا علی

آمدم تا با تو گویم سائلم در مانده ام
باز کن بر من ز رحمت باب احسان یا علی

آمدم تا با تو گویم مرغ جانم را بگیر
از کرم دور ضریح خود بگردان یا علی

آمدم تا با تو گویم آخر ای چشم خدا
یک نگه کن بر من آلوده دامان یا علی

آمدم تا با تو گویم با همه جرم و خطا
هر که هستم دوستت دارم به قرآن یا علی

ای که می دادی غذای خویش را بر قاتلت
لطف کن بر من که هستم از محبان یا علی

تا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود

آن قلعه گشایى که در از قلعه خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، على بود

آن گرد سر افراز، که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست، نیاسود، على بود

آن شیر دلاور، که براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود، على بود

این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود

شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و کرم و جود، على بود

هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود ، على بود

هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود

مسجود ملایک که شد آدم، ز على شد
آدم چو یکى قبله و مسجود، على بود

آن عارف سجاد، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود ، على بود

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود

«ان لحملک لحمى» بشنو تا که بدانى
آن یار که او نفس نبى بود، على بود

موسى و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، على بود

چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روى یقین در همه موجود، على بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبى بود
آن نور خدایى که بر او بود، على بود

آن شاه سرفراز، که اندر شب معراج
با احمد مختار یکى بود، على بود

آن کاشف قرآن‏که‏خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، على بود


مولانا جلال الدین مولوى

 

کعبه خلوت گه اسرا فراوان علیست
بیت حق جلوه گر از روی درخشان علیست

در جهان مرد عمل باش و علی را بشناس
که ترازوی عمل کفه و میزان علیست

ای کج اندیش مکن غصب خلافت زیرا
به خدا بعد نبی سلطنت از آن علیست

روز محشر که گذرنامه جنت طلبی
آن گذرنامه به امضاء و به فرمان علیست

دادگاهی که به فردای قیامت برپاست
حکم حکم علی و محکمه دیوان علیست

کشتن "مرحب" و بگرفتن خیبر در کف
خاطرات خوش دیباچه دوران علیست

دور شو ای پسر "عبدود" از دیده ی او
که شجاعان عرب پشه به میدان علیست

این حسینی که رئیس الشهدایش خوانند
با خبر باش که شاگرد دبستان علیست

گرچه این دیده زدیدار نجف محروم است
در عوض ریزه خور سفره احسان علیست

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

من ار به قبله رو کنم ، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم

گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم

کز احترام مولدش حرم شده است محترم

الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود

بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود

در این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم

شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را

به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را

خدیو دولت عرب امیر کشور عجم

ببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را

ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را

به یک اشاره می زند بساط کون را به هم

بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بود
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود

به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود

به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم

به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او

به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او

چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم

تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی

ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی

نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم


فؤاد کرمانی

 

ای ولی معبودم ،سر به درگهت سودم
زائر بدی بودم رفتم ار سر کوت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

با دوچشم خونبارم من فقط تو را دارم
رو به هر طرف آرم دیده ام بود سوت

یا علی خدا حافظ یا عای خدا حافظ

لطف و رحمتت باید تا مرا بیاراید
هرکجا روم آید برمشام جان بویت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

با گناه سنگینم جلوه کن به بالینم
وقت مرگ خود چینم لاله از گل رویت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

با نگاه احسانت کن نظر به مهمانت
ای نبی ثنا خوانت ای خدا ثنا گویت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

دادی از کرم راهم حاجت از تو می خواهم
من گدای در گاهم تو کرم بود خویت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

ناله خیزد از نایم این بود تمنایم
تا دوباره باز آیم در حریم نیکویت

یا علی خدا حافظ ، یا علی خدا حافظ

 

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند

خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند

ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیله‌اش بود علی ، خدا هر آن چه را کند

به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان ، قتال اشقیا کند

به روی دوش مصطفی ، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش ، که در جهان صدا کند

به رزم خندق و اُحُد ، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود ، لوای حق بپا کند

چو افضل از عبادت خلایق است ، ضربتش
علی تواند این عمل ، شفیع ما‌سِوی کند

به پیشگاه کردگار ، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمل


نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,شعرامیرالمومنین ,نجف ,کربلا,چاوشی,زائرنجف ,کربلا,کاظمین,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن شعرولادت امام حسین(ع)

 

 

 

 

 

 

 

مژده ای دل که دگر سوم شعبان آمد

پیک شادی ز بر حضرت جانان آمد

مژده ای دل که برای دل غمدیده ما

هدهد خوش خبر از نزد سلیمان آمد

خیز ای دل تو بیارای کنون بزم طرب

که دگر موسم اندوه به پایان آمد

مطربا نغمه نو ساز کن و پای بکوب

که به ما مژده وصل شه خوبان آمد

ساقیا باده بده خود بنما سرمستم

زان می‌ای کو به تن خسته ما جان آمد

ظلمت و تیرگی شام الم رفت کنون

روز شادی شد و خورشید فروزان آمد

غنچه‌ی دهر در این روز بخندید دگر

که به بستان علی نوگل خندان آمد

عطر پاشید به بستان که همه عطرآگین

سمن و یاسمن و سنبل و ریحان آمد

بلبل از لب به ترنم بگشاید نه عجب

که به گلذار نبی بلبل خوش خوان آمد

گوهری از صدف بحر کرم گشت عیان

که به توصیف رخش لولو مرجان آمد

نور حق جلوه به برج شرف زهرا کرد

بین به این نور که این گونه درخشان آمد

وه چه روزی است مبارک ز قدوم شه دین

موسم مغفرت و رحمت یزدان آمد

روز فرخنده میلاد حسین ابن علی(ع)

مژده‌ی خامُشی آتش نیران آمد

باعث کون و مکان منشاء ایجاد حسین

که وجودش به جهان مفخر انسان آمد

مظهر ذات خدا سبط رسول دو سرا

نور چشمان علی آن شه مردان آمد

حیف و صد حیف که در واقعه کرب و بلا

بر تن خسته او ظلم فراوان آمد

بر سر عهد و وفا در ره معشوق نگر

خود فدا کرد که سالار شهید آن آمد

ای غلامان اگرت بار گنه سنگین شد

غم مخور چونکه حسین شافع عصیان آمد

 

 

 

 

 

مرا با عشق عترت زاده مادر

مرا شیر مَحبت داده مادر

نباشد لَنگ در محشر كُمیتم

كه من از دوستان اهلبیتم

شدم از خردسالی بی اراده

ارادتمند، بر این خانواده

سر این سفره عمری ریزه‌خوارم

ولینعمت بجز ایشان ندارم

خدا داند كه بر ایشان چه داده‌ست

كه خود هم عاشق این خانواده‌ست

چُنان كعبه سیه‌پوش حسینم

غلام حلقه در گوش حسینم

مرا جز عشق او سرمایه‌ای نیست

به سر جز سایه‌ی او سایه‌ای نیست

نه هر اهل دلی دلداده‌ی اوست

كه مستی‌ها همه از باده‌ی اوست

گر اینجا مرثیت‌خوان حسینم

در آنجا هم سر خوان حسینم

بدو وابسته باشد تار و پودم

و زو باشد همه بود و نبودم

چو اینجا انتسابم با حسین است

به فردا هم حسابم با حسین است

خوش آن عاقل كه شد دیوانه‌ی او

كِشد مرغ دلش را دانه‌ی او

دلم را اشك عشقش شستشو داد

مرا در چشم مردم آبرو داد

دلی را كآتش عشقش فروزد

یقین دارم كه در دوزخ نسوزد

*****(شور-ولادت )

ولادت حضرت عباس(ع)

زندگی بی تو رو مولانمی خوام  

          بی تو من جنت الاعلا نمی خوام

     تا  توئی   ساحل   دریای  دلم   

         بی تو من مولا که دریا نمی خوام

من فقط  تورومی خوام ، تورومی خوام ، تو رومی خوام

  عیدی از دستهای تو صفاداره  

           مردن  به  پای تو صفاداره

           بزار  که   تموم   عالم بدونن      

       مهرتو ،توسینه من جا داره

دل فقط توروداره ، تورو داره ، توروداره

    عمریه  دارم  میگم  که یارمی   

          تو امید دل بی قرارمی

              تونمازوتوقنوت وتوتمام دلمی     

        توذکرتکبیره الحراممی

تو فقط عشق منی ، عشق منی ، عشق منی

مگه  چیزی   از  تو  آقا کم  میشه       

      آسمون در پیش پاهات خم میشه

 چی میشه در شب میلادت حسین(ع)    

         ببینم   دل    زائر   حرم    میشه

دل فقط حرم میخواد ،حرم میخواد، حرم میخواد

 

بی تو من هیچ شورواحساس نمی خوام  

       بی تو من حتی که الماس نمیخوام

د رشب   میلاد    تو        قسم      آقا   

     زندگی  بی تورو  عباس  نمی خوام

دل فقط عباسیه ، عباسیه ،عباسیه

روی دستای علی(ع) خنده کنون

             می بوسه علی اونو از دل و جون

     می لرزه زیرپاهاش هر نه فلک     

         آفریده    خدا     یه     پهلوون

دل فقط عباسیه ، عباسیه ،عباسیه

 

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:لادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین,ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت ,, :: 16:6 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س) ,امام سجاد,, :: 8:45 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» شعرکف زنی ولادت حضرت عباس (س)

 

 

 

 

 

 

*****(شور-ولادت )

ولادت حضرت عباس(ع)

زندگی بی تو رو مولانمی خوام             بی تو من جنت الاعلا نمی خوام

     تا  توئی   ساحل   دریای  دلم             بی تو من مولا که دریا نمی خوام

من فقط  تورومی خوام ، تورومی خوام ، تو رومی خوام

 

  عیدی از دستهای تو صفاداره              مردن  به  پای تو صفاداره

           بزار  که   تموم   عالم بدونن              مهرتو ،توسینه من جا داره

دل فقط توروداره ، تورو داره ، توروداره

 

    عمریه  دارم  میگم  که یارمی              تو امید دل بی قرارمی

              تونمازوتوقنوت وتوتمام دلمی              توذکرتکبیره الحراممی

تو فقط عشق منی ، عشق منی ، عشق منی

 

مگه  چیزی   از  تو  آقا کم  میشه              آسمون در پیش پاهات خم میشه

 چی میشه در شب میلادت حسین(ع)              ببینم   دل    زائر   حرم    میشه

دل فقط حرم میخواد ،حرم میخواد، حرم میخواد

 

بی تو من هیچ شورواحساس نمی خوام          بی تو من حتی که الماس نمیخوام

د رشب   میلاد    تو        قسم      آقا          زندگی  بی تورو  عباس  نمی خوام

دل فقط عباسیه ، عباسیه ،عباسیه

 

روی دستای علی(ع) خنده کنون              می بوسه علی اونو از دل و جون

     می لرزه زیرپاهاش هر نه فلک               آفریده    خدا     یه     پهلوون

دل فقط عباسیه ، عباسیه ،عباسیه

 

سروده شاعرومداح اهل بیت : حاج مهدی جهان(میهن)

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,ولادت حضرت عباس,شعرولادت حضرت عباس ,متن شعرولادت,امام حسین ,امام سجاد,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارولادت حضرت عباس -امام حسین (ع) امام سجاد(ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست

ادب کنید که میلاد سید الشهداست

گرفته ختم رسل روی دست آینه ای

که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست

به مصحف رخ او با وضو نگاه کنید

که نقطه نقطه آن جای بوسه ی زهراست

شکوه داوری و صورت محمدی اش

دل از رسول خدا می برد زبس زیباست

رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست

به خنده خنده گلی را که بلبلش طاهاست

هنوز نامده بگرفت دست فطرس را

که دست گیری از پا فتادگان با ماست

طلب کنید زمعبود هرچه می خواهید

که مستجاب در این لیلی شریف دعاست

به بیت وحی چراغ هدایتی تابید

که روشنایش افزون ز وسعت دنیاست

به منکران شفاعت بگو نگاه کنید

شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست

خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد

که پیش وسعت او گم هزار ها دریاست

در انبیا و رسل در ائمه تنها اوست

که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست

رسول گفت حسین از من است و من زحسین

نبی حسین و حسین اش همان رسول خداست

چه دیدنیست به بوستان سبز وحی گلی

که نقش بوسه ی پیغمبرش ز سرتا پاست

به شهریاری عالم مقام خود ندهد

کسی که پشت درخانه ی حسین گداست

به صبح سوم شعبان ولادت اول

ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست

نوشته اند ز خونش به صفحه تارخ

که هرکه در ره حق شد فنا بقای بقاست

خدا گواست غلام سیاه چهره ی او

به خیل چهر سفیدان روزگار آقاست

حسین کیست چراغ هدایتی که از او

همیشه روشن هفتاد دو چراغ هداست

نسیمی از حرمش گر گذر کند به جهیم

جهیم اگر بفروشد به خلد ناز ، به خود ناز رواست

این حسین کیست چراغی که محفل نورش

تنور و مقتل و نوک سنان و تشت طلاست

وضیفه ی همه انبیا به دوشش بود

گذشت از سرو از جان کرد قامت راست

صبا شبنم به سیمای سه اختر می زند امشب

به درب شادی دلها فلق در می زند امشب

سحر مُهر اناالمستی به دفتر می زند امشب

ستاره با شفق حرف سه دلبر می زند امشب

کبوترهای دل یارب کجا پر می زند امشب

دم از عشق سه نوزاد و سه مادر می زند امشب

با ذکر تو روشنائی آید به دو عین

ای زاده فاطمه و سردار حنین

یک بار نه صد بار دل مادر تو

با نعره‌ی عاشقانه می گفت حسین

---------------------------------

جبرییل که گهواره تو می جنباند

با ذکر علی بر تو لالایی می خواند

دستاس بدون فاطمه می چرخید

مادر به نماز مست ذکرت می ماند

--------------------------------

« حسین منی » از سوی پیمبر

چنین معنا دهد بر اهل کوثر

اگر خلقت به یمن مصطفی بود

گل روی حسین شد حرف آخر

---------------------------------------------------

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یارا نشانه‌ات را از هر کجا گرفتم

گاهی ز کعبه گاه از سعی و صفا گرفتم

در های و هوی وصلت هردونشانه‌ها را

گاه از غریبه و گاه از آشنا گرفتم

دنبال عطر سیبت از هر طرف روانه

گاهی چنین پیام از باد صبا گرفتم

روز ازل که عهدی دیرینه بستم ای یار

عشق تو را چه زیبا من از خدا گرفتم

چون فطرسی ز هجران محزون و پرشکسته

عزم سفر به سویت ای دلربا گرفتم

جبریل کو که آید بر بال او نشینم

شوق حسین دارم جام ولا گرفتم

سر نه که قلب خود بر گهواره‌ات بسایم

ای خستگان ببینید دیگر شفا گرفتم

حبل المتین من شد زلفی که باد خم کرد

سر رشته محبت از مقتدا گرفتم

 

عشق علی به قلبم سرمایه الست است

 

عشق تو عالم (ذر) از مرتضی گرفتم

 

وقتی که بارش اشک از ابر وصل بارید

 

آقا بگو برات کرببلا گرفتم

 

 

 

 

 

 

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم

من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم

من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم

من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم

من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم

من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم

من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم

من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم

من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم

من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم

من جوادم من کریمم من امانم من امینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم

من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم

من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم

من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم

من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

خون من خون خداوند جهان آراست آری

جد محمد(ص) ، باب حیدر ، مادرم زهراست آری

روز من هر روز روز محشر کبراست آری

سوم شعبان نه ، میلاد من عاشوراست آری

چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را

شستشو با اشک چشم خویش داده پیکرم را

کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را

دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را

در گلستان جنان با زائر خود همنشینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم

من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم

من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم

من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم

من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم

گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم

گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم

گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم

گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من رمز قرآن ، من کیم من سر هویم

من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم

من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم

من به کل انبیا با روی خونین آبرویم

من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به نای خسته ی دل نغمه ی راز و نیازم

من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم

من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم

من کیم حکمم ، کتابم ، من کیم حجم ، نمازم

من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم آنم که آمد ارجعی در باره ی من

روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره ی من

کاروان دل بود از هر طرف آواره ی من

مصحف پیغبران اعضای پاره پاره ی من

اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من دعای مستجاب آیه ی امن یجیبم

من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم

من شما را آشنایم ، دوستم ، یارم ،حبیبم

من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم

من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

 

 

شعبان  شــد و پیک عشق از راه آمد

عطـــــر نفــس بقـــــــــــــــــية الله آمد

با جلوه سجاد، ابوالفضل و حســـــين

يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد

***********

شــعبان کـه مه ســـرور هــر مــرد و زن است

تـابـان ز وجــود جـلوه « پنــــــــج تـــن» است

میلاد علی اکبر و سجاد و اباالفضل و حسین

هم مولد پـاک «حجـــت بن الحـــسن» است

آبروی حسین به کهکشان می ارزد

یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست

گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

عالم همه قطره و دریاست حسین

خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

از بس که کرم دارد و آقاست حسین

تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیست

در جوابم اینچنین گفت و گریست

لیلی و مجنون فقط افسانه اند

عشق در دست حسین بن علیست

دامن عــــلقمه و باغ گل یاس یکیست

قمر هاشمیان بین همه ناس یکیست

سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب

نام زیبای ابــاصالح و عبـــاس یکیست

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند

در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند

هر کس خواهد رود در مکتب عشق حسین

ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند

نون قلم نبی ست و ما یسترون حسین

طاق فلک علی ست به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین

با یک قیامت است هم الغالبون حسین

یادم ز وفای اشجع الناس آید

وز چشم ترم سوده ی الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید

من آن شب خیز بیدارم زجان مشتاق دیدارم

به نان او خریدارم حسین را دوست می دارم

حسین را دوست می دارم که او پرورده زهراست

حسین آزاده سردار کفن پوشان عاشوراست

جهان تشنه حسین سقا همه قطره حسین دریا

حسین گل من ولی خارم حسین را دوست می دارم

حسین را دوست می دارم سرو جانم به قربانش

شب میلاد آمد فطرس و بگرفت دامانش

خدایش بر حسین بخشید چون بود از محبانش

بگفتا نوکر یارم حسین را دوست می دارم

حسین را دوست می دارم چو او محبوب جانان شد

ورا در سوم شعبان ملک گهواره جنبان شد

امین وحی از رویش ببوسید و ثناخوان شد

که ای خلاق دادارم حسن را دوست می دارم

مشرف گشت سلمان بر حضور حضرت زهرا

که ای خیر النسادر دل مرا رازیست پر معنا

ندانم از چه بی تاب است آخر این دل شیدا

به عشق او گرفتارم حسین را دوست می دارم

به سلمان فاطمه فرمود کای سردار ایرانی

تو را در دل بود دردی ندارد هیچ درمانی

مرا هم اینچنین دردیست در سینه پنهانی

خدا می داند اسرارم حسین را دوست می دارم

غرض سلمان و زهرا ب حضور مرتضی رفتند

محبان مشکل خود را برآن مشکل گشا گفتند

به جای چاره جویی از علی این نکته بشنفتند

منی که فخر ابرارم حسین را دوست می دارم

کلید حل این مشکل به دست مصطفی باشد

سه عاشق آمدند آنجا که طا ها را سرا باشد

رسول الله فرمود عشق من بیش از شما باشد

حسین منی اذکارم حسین را دوست می دارم

چو حل این معما بر پیمبر نیز مشکل شد

به لب نیکو پیامی جبرئیل از عرش نازل شد

بشارت یا رسول الله حدیث عشق کامل شد

قسم بر چرخ دوارم حسین را دوست می دارم

من همان روز ولادت که ز مادر زادم

بود زخمت به جگر نعمت مادر زادم

بوده ام هیچ و همه بودم و نبودم از توست

آن زمانی که نبودم ، به غمت دل دادم

به سر کوی تو ای کعبه آمال دلم

باد می آوردم گر چه دهی بر بادم

قصه عشق تو درسی نه که در سینه بود

این حدیثی است که دادند از اول یادم

....

سالها بود که در بند تعلق بودم

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

خواستم تا که برآرم سر از این هفت سپهر

صورت خویش به خاک قدمت بنهادم

نافه آوی صحرای غمت کاری کرد

کز خطا رستم در ملک ختا افتادم

هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم

رحمت حق به روانش که حسینی زادم

پیش از آنی که پدر جانب مکتب بردم

الف قامت عباس تو شد استادم

عید نوروز من دلشده آن روزی بود

کآتش عشق تو آمد به مبارکبادم

«میثم» از عالم دیوانگی این را فهمید

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

امشب به بیت ف


نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب: ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت , ولادت امام حسین,اشعارولادت امام حسین ,امام سجاد,اشعارولادت امام سجاد,حضرت عباس ,اشعارولادت حضرت عباس,ولادت حضرت عباس ,ابوالفضل,ولادت زین العابدین,ولادت سیدالشهدا,متن شعرولادت امام حسین وحضرت عباس وامام سجاد,اشعارولادت ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
»

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,عکس,عکس طبیعت,عکس منظره ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارعیدمبعث3

 

 

 

 

 

 

قطعه و مفرد


ذکرِ علق
سلام ما به تو ای معنی حدیثِ علق
ای انتهای غروب و ای ابتدای فلق

رباعی و دوبیتی


صلوات
گر فکر رهایی ز غم و راه نجاتی
در این شب پر فیض تو خواهی ثمراتی
باید که به کوری دو چشمان حسودان
بر احمد و آلش بفرستی صلواتی


اشعار عروضی


آفتاب
آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند
با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند
این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند
چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند
       خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است
       این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است
کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش
آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش
بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش
می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش
       کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد
       هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
       کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد
       تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد
عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده
       لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن
       شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن

وصلِ یار
نبض هستی لرزه بر رگ‌های کوهِ نور زد
باغبان انبیاء گل نغمه‌ای مسرور زد
چشمِ کوه‌های دگر پیش حرا تاریک بود
چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد
بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا
صد ملک با بال‌های سر درش را تور زد
هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل
فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد
با چنین والا مقامی چشم‌ها را خیره کرد
تیرها بر دیدگانِ دشمنانِ کور زد
دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف
سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد
دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود
گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد

اشعار نو


یا ایها المدثر
از سال‌ها عزیمت
گویا که آمدی تو!
سردی ز چیست آخر؟
می‌لرزی از چه احمد؟
این بار آمدی تو!
این بار گو چه دیدی
در حال روزه‌داری
وقت نماز آری؟!
این بار گو چه دیدی؟!
این بار آمدن نیست
این بار فرق دارد
انگار رفتنی شد
چشمان برق بارد
انگار آشنایی می‌خواندت محمّد
می‌گویدت صدا با
آرامشی مؤثر
برخیز ای محمّد
یا ایها المدثر

ذکر و سرود


عهد
لحظه‌ی بعثت نورانی احمد
آمد از غارِ حرا ندای سرمد
سوره‌ی علق بخوان تو یا محمّد
ذکری که رمزِ حیاته
شبِ عید نقل و نباته
ذکرِ پاکِ صلواته
ای که معنی همان عهد الستی
از همون روز ازل به دل نشستی
طپش قلب مسلمونا تو هستی (2)
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
عرشیان در آسمان نغمه سرایند
همه‌ی ستارگان گرم نوایند
پایه‌های کعبه در مدح و ثنایند
موسم بهار رسیده
واسه دل قرار رسیده
بعثتِ نگار رسیده
کار قلبِ عاشقا شوق و سروره
عید مبعث واسه مسلمین غروره
دشمنا بدونند اسلام دینِ نوره
یا محمد یا محمد رسول الله (3)
نه فلک، ماه و ستاره، عرش اعظم
کهکشان و آسمان و هر دو عالم
شده تسخیرِ نبوت تو خاتم
کسی که برات هلاکه
روز محشرش چه باکه؟
اونجا عشقِ تو ملاکه
ما که جز خدا و تو یاری نداریم
واسه وقتِ دیدنت ببین خماریم
قلبمون رو برا تو هدیه می‌آریم
یا محمد یا محمد رسول الله (3)

جبل النور
شبِ بعثت نبی شبِ ثنای احمده
روشنی بخشِ دلا نبوته محمده
جبل النور ببین به دل داره جلا می‌ده
از دلِ غارِ حرا نوایی آشنا می‌ده
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
چی شده غار حرا سرودِ مستی می‌خونه
نغمه‌ی محمد و تموم هستی می‌خونه
کار هر چی عرشیه زمزمه و ثنا شده
به مسلمونا بگید حاجتشون روا شده
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
دور هر چی کافره شرم و خجالت پیچیده
چونکه تو چشم نبی برقِ رسالت پیچیده
دلِ کل عالمین افتاده تو تاب و تبش
بسم ربک الذی خلق شده نقشِ لبش
صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

شور و بحر طویل


سیدنا سیدنا یا رسول الله (3)
تمامِ مسلمین می‌گن ـ یا رسول الله
لب‌های مؤمنین می‌گن
آسمون و زمین می‌گن
گل‌های پر ز چین می‌گن
شعرهای آتشین می‌گن
نغمه‌های غمین می‌گن
آدمای حزین می‌گن
دل‌های نازنین می‌گن
ملائکه همین می‌گن
* * *
گل‌ها به گلزار می‌خونند
دلبر و دلدار می‌‌خونند
دل‌های بیمار می‌خونند
دیده‌های زار می‌‌خونند
دو چشمونِ تار می‌خونند
اشکای خونبار می‌‌خونند
جمعِ گرفتار می‌خونند
هر خطِ گفتار می‌خونند
سیره و رفتار می‌خونند
رموز و اسرار می‌خونند
تو را مدد کار می‌خونند
تو سختی‌ها یار می‌خونند
* * *
معشوق عاشقا کیه؟
با همه آشنا کیه؟
دردِ‌ ما رو دوا کیه؟
منجی آدما کیه؟
عزیز کبریا کیه؟
خاتم الانبیاء کیه؟
حضرت مصطفی کیه؟

صل علی محمد ـ‌ و آله و سلم (2)
عسل عسل نگاهش
گلشنه روی ماهش
داره فلک می‌ریزه
گلاب و گل به راهش
* * *
از کوه دل بر اومد
عمرِ بدی سر اومد
مفسّرِ جمله‌ی
الله اکبر اومد
* * *
مکه گشوده سینه
مجنونشه مدینه
می‌گن به هم عاشقا
اوّل عشق همینه
* * *
یه دنیا نور خدایش
ریخته به پیش پایش
می‌ترسه هر چی کافر

با رعدِ هر صدایش



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , اشعار عید مبعث حضرت محمد (ص) ,عیدمبعث,اشعارکف زنی ,مبعث ,شعرمبعث ,حضرت محمد,زینبیون , , | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارعیدمبعث2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

احمد مرسل آن چراع جهان
رحمت عالم آشكار و نهان
آمد از رب سوى زمين عرب
چشمه زندگانى اندر لب
هم عرب هم عجم مسخّر او
لقمه خواهان رحمت در او
در جهانى فكنده آوازه
با خود آورده سنّتى تازه
دين بدو يافت زينت و رونق
زانكه زو يافت خلق راه به حق
سخن او برد تو را به بهشت
ادب او رهاندت ز كنشت
دل پر درد را كه نيرو نيست
هيچ تيماردار چون او نيست
بر تو از نفس تو رحيم‌تر است
در شفاعت از آن كريم‌تر است
از كرم، نزهوا و نزهوسي
مهربانتر ز تست بر تو بسي
گر تو خواهى كه گردى او را يار
از حرام و سفاح دست بدار
در حريم وي اى سلامت جوي
شرم‌دار از حرام و دست بشوي
اى فرو مانده زاروار و خجل
در حجيم تن و جهنم دل
گر تو را ديده هست و بينايي
چون ز دوزخ سبك برون نايي؟
پاك شو، پاك، رستى از دوزخ
كو رهاند ترا از آن برزخ
خاك او باش و پادشاهى كن
آن او باش و هر چه خواهي كن
تا به حشر اى دل ار ثنا گفتي
همه گفتى چو مصطفي گفتي
شمع بود آن هماى فرخنده
از درون سوز و از برون خنده
گنج همسايه بد دل پاكش
رنج سايه نبود بر خاكش

*****************

بعثت نور

 


آنچه در دل بود هوس دارم

هوس او به هر نفَس دارم

مبريدم ز كوى او به رحيل

كاروانى پر از جرس دارم

بى مغيلان هواى كعبه چه سود

در رهش ميل خار و خس دارم

گر شوم صيد ابرويت، سوگند

رغبت گوشه قفس دارم

آنچنانم به زلف تو دربند

نه ره پيش و راه پس دارم

آرزويم زيارت است بيا

دل مهيّاى غارت است بيا

بى تو روح الامين چه سود دهد؟

بى جمالت يقين چه سود دهد؟

دستگيرم نباشد ار شالت

لفظ حبل‏المتين چه سود دهد؟

گر نباشد على خطيب دلم

خطبه متّقين چه سود دهد؟

گر تو چوپانى مرا نكنى

لقبى چون امين چه سود دهد؟

نرود گر سرم به مقدم دوست

پينه‏هاى جبين چه سود دهد؟

بى عروج تو بهر من هر شب

دست، كوتاه و بر نخيل، رطب

كو خليلى كه نار باز شود

در لطف از كنار باز شود

امر كن دلبر خديجه پسند

تا دلم سوى يار باز شود

در مقامى كه شاهد است على

كى لبم سوى كار باز شود

گر، به غم مونس توأم اى كاش

درِ غم صدهزار باز شود

تو، به دارم كشى و من ترسم

نكند حبلِ دار باز شود

كاش من هم قتيل تو باشم

يا كه ابن‏السبيل تو باشم

اى سقايت به دوش تو ارباب

تشنه‏ام تشنه پياله آب

ديده شد جويها تماشا كن

رفت خاكسترم مرا درياب

همه جا صُنع گوشه لب توست

پس چه حاجت كه بينمت درخواب

اى كه پيچيده‏اى به حب على

«قم فأنذر» كه سوخته محراب

دل قوى‏دار، مرتضى دارى

نفْسِ تو كرده‏اند فصل خطاب

صوت حيدر چو گشت رشته وحى

بالها سوزد از فرشته وحى

كهف من خانه گلين شماست

كلب اين خانه مستكين شماست

دين تو گر شكستن دلهاست

دل من بيقرار دين شماست

آنچه معراج مى‏برد ما را

خطى از صفحه جبين شماست

فرع بر اصل خود رجوع كند

زوجم از مانده‏هاى تين شماست

چهارده نور اگر يكى دانم

دل من از موحدين شماست

اى به ارض و سماء، نور نخست

عرش را محدقين، سلاله توست

كوه نور از پگاه تو پر نور

صد حراء در نگاه تو مستور

زادگاه على است قبله تو

قدس، كى بود، كعبه معمور

تا امامت كند زكات و ركوع

صبر كن تا غدير و وقت حضور

مرتضى شاهد تو و جبريل

كيست غير از على حضور و ظهور

با «اَرِحْنى» بخوان بلالت را

تا كند نام تو ز سينه عبور

مرتضى منتهى رسالت توست

امر بر حب او عدالت توست

اى رها گشته‏ات به عالم تك

اى گرفتارت انس و جن و ملك

وعده يك دو بوسه مى‏خواهم

تا بسنجم عيار قند و نمك

اى كه گفتى ز يوسفم «اَمْلَح»

ناز كن تا زنم به ناز محك

رب تويى مالك حيات تويى

كافرم گر كنم به مُلك تو شك

پيش از اين بر لبت دعا بودم

استجابت شده دعا اينك

پى يك بوسه حلال توام

گوييا كاسه سفال توام

اى به تأديبِ بنده به ز پدر

وى به ما مهربانتر از مادر

اى علمدار حُسن تو حمزه

وى سفير ملاحتت جعفر

غزوه موى توست در دل من

حال اسير توأم بكُش ديگر

دخترت را بخوان كه پاك كند

خون ز تيغ دو پهلوى حيدر

تا كند پاك جاى اين احسان

مرتضى خون ز پهلوى همسر

غير احسان جواب احسان نيست

كار حيدر به غير جبران نيست

****************

بهار محمد (ص)

 


گل نكند جلوه در جوار محمد
رونق گل مى‏برد، عذار محمد
گل شود افسرده از خزان و ليكن
نيست ‏خزان از پى بهار محمد
سايه ندارد ولى تمام خلايق
سايه نشينند در جوار محمد
سايه ندارد ولى به عالم امكان
سايه فكنده است، اقتدار محمد
سايه نمى‏ماند از فروغ جمالش
هاله نور است در كنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سيه ‏فام
آيت و الليل و النهار محمد
تا كه بماند اثر ز نكهت مويش
خاك حسين است‏ يادگار محمد
تربت‏خوشبوى كربلاى معلاست
يك اثر از موى مُشكبار محمد
رايت فتحش به اهتزاز درآمد
دست ‏خدا بود چون كه يار محمد
من چه بگويم (حسان) به مدح و ثنايش
بس بودش مدح كردگار محمد

******************

اى باده نوشان

 


الا اى باده نوشان بعثت آمد

زملان مى کشى و عشرت آمد

بود ميخانه دار عشق و سرمد

بود ساقى سر مستان محمد

رحيق عشق سرشار از شراب است

جهان مست از مي ختمى مآب است

خراب از نعره اش بتخانه ها شد

که باز امشب همه ميخانه ها شد

الا اى عاشقان شاه حجازي

زبتها مى کند او پاک بازي

ز دو عالم چهل شب او جدا شد

کنشت و دير او يکسر حرا شد

چهل شب با خدا دمساز او بود

وجودش غرق در درياى هو بود

تهى از غير و پر از دوست گرديد

به چشم خويشتن معبود خود ديد

محمد با هو الهو روبرو شد

که گرم عشق و راز و گفتگو شد

به يک برق تجلي گشت بيهوش

که افتاد او خدا بردش در آغوش

هدايايي برش از داور آمد

به فرق او در امشب افسر آمد

به حق يکسر سر تعظيم بگرفت

که هر چه بود او تعليم بگرفت

پر از علم لدني سينه اش شد

منور تا ابد آيينه اش شد

به مستى جانب ميخانه رو کرد

گل گلخانه اش مستانه بو کرد

ميان ميکده فرخنده يارش

چهل شب بود چون چشم انتظارش

خديجه لعل لب يکباره وا کرد

سلامى گرم او بر مصطفى کرد

بگفتا يا محمد البشارت

به تو از بهر تبليغ رسالت

چهل شب قسمتم گر شد جدايي

ولى بينم جمال کبريايي

چهل شب بى تو بر من شد چهل سال

وليکن روى بر من کرد اقبال

چهل شب من کشيدم بى تو بس رنج

ولى در خويش کردم جستجو گنج

چهل شب گر مرا از تو جدا کرد

ولى بر ما خدا کوثر عطا کرد

سراپا مصطفى در تاب و تب شد

که روز روشن او همچو شب شد

که جبريل امين با امر سرمد

رسيد و گفت قم ، قم يا محمد

زمان عشق بر ذوالمن رسيده است

که نابودي اهريمن رسيده است

*******************

باور كنيم سكّه به نام محمد(ص) است

 


باور كنيم رجعت سرخ ستاره را
ميعاد دستبرد شگفتى دوباره را
باور كنيم رويش سبز جوانه را
ابهام مردخيز غبار كرانه را
باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است
باور كنيم سكّه به نام محمد(ص) است
از سفر فطرت از صحف از صحف از زبور
راوي! بخوان به نام تجلي، به نام نور
آفت نبود و موت نبود و نفس نبود
او بود و بود او جز او هيچ كس نبود
«قال الست ربكم» ى را بلا زدند
فالى زدند و قرعه تكوين ما زدند
سالار «كنت كنز» در آيينه نطفه راند
برقى جهيد و خرمن آدم نشانه ماند
ويرانه گرد خانه زنجير او شديم
ز افلاكيان خليفه تقدير او شديم
گرديد چرخ و خاك فلك كو به كو نشست
آدم رهيد و نوح به جودي فرو نشست
ايوبها به سفره كرمان كَرَم شدند
يعقوبها به حوصله پامال غم شدند
موسى بسى ز نيل حوادث امان گرفت
تا همچو نيل دامن فرعونيان گرفت
بسيار بت شكست كه از سيم كرده بود
تهمت به بت زدند، براهيم كرده بود
از رشكِ لطف، جان ملايك ملول ماند
هيهات بر زمانه كه انسان جهول ماند
باور كنيم رجعت سرخ ستاره را
ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را
باور كنيم رويش سبز جوانه را
ابهام مردخيز غبار كرانه را
باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است
باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است
راوي! به شب، حجاب نكويي، حجاب قـُبح
راوي! به صبح، صبح شكافنده، صبحِ صبح
راوي! به فتح، فتح نمايان به آسمان
راوي! به تين و زيت و به افسانه زمان
راوي! بخوان به خواندن احمد در اعتلا
بر بام آسمان، شب معني، شب «حرا»
شبها شبند و قدر، شب عاشفانه‌هاست
عالم فسانه، عشق فسانه‌ي فسانه‌هاست
راوي! بخوان كه رستم افسانه مي‌رسد
جوهر فروش همت مردانه مي‌رسد
راوي! بخوان كه افسر سيارگان مَه است
راوي! بخوان كه مهدي موعود در ره است
باور كنيم رجعت سرخ ستاره را
ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را
باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است
باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است
خونين به راه دادرسي ايستاده‌ايم
چون لاله داغدار كسى ايستاده‌ايم
اى دوست! اى عزيز مجاهد! رفيق راه!
مقداد روز! مالك ِ شب! ميثم پگاه!
اى در صفا به همت مردانه استوار
اى مرد مرد! مرد خدا! مرد روزگار
مرغى چنين بلازده جان در قفس نداد
حقا كه داد عشق تو دادي و كس نداد
رفتى كه بازگردي و تا ما خبر شديم
اى پيشتاز قافله! بي‌همسفر شديم
گيتى به اهل عشق، به دستان، چه مي‌كند
حالى به ما شقاوتِ پستان چه مي‌كند
با ما چه مي‌كنند به رندى در آشيان
اين نابكار خانه به دوشان، حراميان
اى دوست! اى عزيز! رهايى مباركت
از همرهان خسته جدايي مباركت
اين جا خوش است ضجه زنجيريان هنوز
مردم كـُش است دشنه تقديريان هنوز
اين جا هنوز عرصه گير و كشاش است
اين جا هنوز خواب اسارت مشوش است
اين جا جهان شب است، ولى بيكرانه نيست
فرداى روشنايي ره بي‌بهانه نيست
شبها شبند و قدر، شب عاشقانه‌هاست
عالم فسانه، عشق فسانه‌ي فسانه‌هاست
باور كنيم رجعت سرخ ستاره را
ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را
باور كنيم ملك خدا را كه سرمد است
باور كنيم سكه به نام محمد(ص) است
 

****************

بخوان


آن شب سكوت خلوت غار حرا شكست

با آن شكست، قامت لات و عزا شكست

آمد به گوش ختم رسولان ندا بخوان

مُهر سكوت لعل بشر زان ندا شكست

با خواندن نخوانده الفبا طلسم جهل

در سرزمين ركن و مقام عصا شكست

آدم به باغ خلد خدا را سپاس گفت

تا سدّ ظلم و فقر به ام القرا شكست

نوح نبى به ساحل رحمت رسيد و خورد

طوفان به پاس حرمت خيرالورا شكست

بر تخت گل نشست در آتش خليل حق

تا ختم الانبيا گل لبخند را شكست

عيسى مسيح مُهر نبوّت به او سپرد

زيرا كه نيست دين ورا تا جزا شكست

آمد برون ز غار حرا مير كائنات

آن سان كه جام خنده باد صبا شكست

در خانه رفت و ديد خديجه كه مى‌دهد

از بوى خويش مُشك غزال ختا شكست

بر دور خويش كهنه گليمى گرفت و خفت

آمد ندا كه داد به خوابش ندا شكست

يا «ايّها المدّثر»ش آمد به گوش و گفت

بايد كه سدّ درد ز هر بينوا شكست

قانون مرگ زنده به گوران به گوركن

كز مرگ دختران نرسد بر بقا شكست

آماده بهر گفتن تكبير كن بلال

چون مى‌دهد به معركه خصم دغا شكست

اينك به خلق دعوت خود آشكار كن

هرگز نمى‌خورد به جهان دين ما شكست

برخيز و بت شكن كه على دستيار توست

كز بت نمى‌خورد على مرتضى شكست

طعن ابى لهب نكند رنجه خاطرت

كو مى‌خورد ز آيه «تبّت يدا» شكست

«ژوليده» گفت از اثر وحى ذات حق

آن سكوت خلوت غار حرا شكست


************************

رسول مهربانى

 


دُردى كِش بلاى تو ام يا محمدا
ديوانه ولاى تو ام  يا محمدا
گويند هركه را تو بخواهي بلا دهي
مستانه بلاى تو ام  يا محمدا
بيمارم و نگاه تو اعجاز مي كند
مبهوت چشمهاى تو ام  يا محمدا
من از ازل در عافيتم زان كه تا ابد
در سايه لواى تو ام  يا محمدا
مولاست بنده تو و  من بنده علي
من ، بنده خداى تو ام  يا محمدا
اى اسم اعظم اسم تو يا احمدا مدد
وى قلبها طلسمِ تو يا احمدا مدد
اى مكه از فروغ تو پاينده   احمدا
مِهر و قمر ز روى تو رَخشنده  احمدا
اى كِسوت خِتام رسالت به راستى …
بر قامت رساى تو زيبنده  احمدا
كو دايه اى كه كامِ تو را مايه اى دهد
بر دايه ات ، تو دايه بخشنده احمدا
ساطِع شود چو نور ز پيشانى ات  شود…
خورشيد از جمال تو شرمنده احمدا
رضوان و حوريان و همه خازِنانِ آن
حيرانِ آن تبسُّمِ تابنده احمدا
گويا نمك زخنده تو آفريده شد
دريا به وجد رفت و نمكزار ديده شد
وقتى سخن ز كشف و كرامات مى شود
كَسرى تو را گواهِ  مقامات مى شود
اينجا سخن ز خشت و سرشت و بهشت نيست
جنت يكى تو را ، ز كرامات مى شود
اى نسلِ تو ستاره دنباله دارِ عشق
روشن رَهت ز نورِ علامات مي شود
حُبِّ تو را چگونه شود  شعله كارگر
آتشكده ز ديدنِ تو مات مي شود
اى هادى سُبُل نرود هر كه راهِ تو …
بى شك دچار رنجش و طامات مى شود
اى سنگِ سخت زير قدومِ تو نرمِ نرم
دلهاى ماخَلَق به وجودِ تو گرمِ گرم
اى مايه ازل و ابد ، آيه شَرَف
انسانِ كامل ، اى به بشر مايه شرف
خورشيد جاودانى و بي سايه اى ، ولي
افكنده اى به كون و مكان سايه شرف
ايمانِ تو ، پيمبري تو ، كتابِ تو
اسلامِ تو نباشد بر پايه شَرَف
اينك پس از گذشتنِ دهها هزار سال
ايران شده از دعاي تو همسايه شرف
تو ماندى و ، عدوي فرومايه ات ، نمانْد
اى تا اَبَد ولاي تو سرمايه شرف
عالم ز تو تصرّفِ هستي گرفته است
دلها ز تو تشرّفِ مستي گرفته است
در شعرِ عشق و عقل ، اميرِ غزل تويي
در خُلق و خوى و عاطفه ، حُسنِ اَزَل تويي
ديباچه امانت و ديوان عاشقي
تأويلِ حمد و آيه بيت الغزل تويي
در وحدتِ كلام ، اگر لم يلِد خداست
در محور معانى آن ، لم يزل تويي
غارِ حَراسْت ميكده حق شناسى ات
در خانه ولاى على ، مُعتزَل تويي
چونكه دلت سِرشتْ خدا ، بر گِلت نوشت
زيبا تويى ، جميل تويى و گُزَل تويي
كامل ترين محبتِ ما نذرِ مقدمت
جان و جهان و باغِ جنان بذرِ مقدمت
حقِّ تو را به شيوه عاشق ادا كنيم
دِين تو را به رسمِ شقايق ادا كنيم
اُمُّ القُرى به يمنِ تو مَهدِ تشيع است
حقِّ تو را به حضرت صادق ادا كنيم
اى عقلِ كُل ، سلوك ، چو زاهِق نمى كنيم
سِيرِ تو با مُلازمِ لاحِق ادا كنيم
در معركه چو امر تو دائر شود به حَرب
تكليف را به كُشتن فاسِق ادا كنيم
با دشمنان برائتِ دل را وفور كن
تا دِين خود به نعمتِ رازق ادا كنيم
در بندگى اگر صَنَما ، لايقت شويم
در شيعگى شهيدِ رهِ صادقت شويم
 

*******************

دست به دامان پيامبر


عاشقى ، خيز و حلقه بر در زن

دست در دامن پيمبر زن

حبّ اين خواجه پايمرد تو بس

نظر او دواى درد تو بس

اوست معنى و اين دگرها نام

پخته او بود و اين دگرها خام

آنكه از اصطفا بر افلاك‌اند

در ره مصطفى كم از خاك‌اند

هر كسى از پى شكاري تاخت



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 16 خرداد 1392برچسب:متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,متن اشعارمبعث , عیدمبعث ,شعرمبعث ,بعثت ,حضرت محمد,اشعارحضرت محمد,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» متن اشعارعیدمبعث

 

 

 

 

 

 

 

 

اس ام اس و پیامک تبریک ولادت پیامبر حضرت محمد (ص)

امشب هیاهوی عجیبی در زمین است      امشب زمین جولانگه روح الامین است

در بستر این مکۀ خاموش غوغاست      آواز گرم جبرئیل از دور پیداست

این کوه ودشت امشب چه رمز وراز دارند      گویا ملائک نوبت پرواز دارند

روح الامین پیچیده امشب کوه در کوه      پای کمند غم رهانده مرد بشکوه

آشوب جان در بر گرفته کهکشان را      ذوق تغزّل رنگ بسته آسمان را

گم گشته کوه نور در شرق تجلی       مانند آن مردی که شد غرق تجلی

یا احمد(اقرابسم ربک)را تو برخوان      آیینه را برگیر ای آیینه گردان!

برخوان به مردی ذوالفقار هل اتی را      از بیشۀ شیران او شیر خدا را

ای لایق لطف و تغزلهای شیرین

شد خوشه چین خرمن تو ماه وپروین

**********

در اثنای بوسیدن آفتاب      حرا ماندو جانی پر از التهاب

محمد در این بزم محض دعاست      مهیای هم صحبتی با خداست

چنان لحظه ها با دلش محرمند      که گویی زقبل آشنای همند

کران تا کران نور بود وخدا      نبود این حرا،طور بود وخدا

حرا مانده در التهاب عمیق      میان دو دریای جوشان غریق

چو صحرا هوای رسیدن گرفت      حرا بار دیگر طپیدن گرفت

حرا از دل،از لاله لبریز شد

وآمادۀ فتح پائیز شد

 ***************

 

الا محّمد ( اقرء وربّک الاکرم)

بخوان به نام خداوند لوح و قلم

بخوان بخوان که تویی منجی عالم

بخوان که پیشتروبرتری توازعالم

بخوان که خوانده خدایت پیمبراکرم

بخوان که هرسخن توست آیتی محکم

            بخوان به نام خدایی که آفریده تورا

          بخوان به نام کریمی که برگزیده تورا

 الا که سیطرۀ کفرازاین سخن شکند

صف سپاه شب ازنیزۀ سحر شکند

اگرچه کوه بود خصم را کمر شکند

به تیغ عدل توبازوی زور و زر شکند

تبر به دست بتان رابه یکدگرشکند

کمان گرفته زبوجهل ِ فتنه سرشکند

          خبردهید که دیوغرور ومستی مرد

           رسیدلشکرتوحید وبت پرستی مرد

محّمد ای دوجهان زیربار منت تو

مبارک است به خلق خدا نبوت تو

خجسته باد به عالم ظهور دولت تو

تمام نور بود از چراغ حکمت تو

بودحقیقت توحید درس وحدت تو

درودبرتو ودین وکتاب وعترت تو

        چراغ عترت وقرآن یکی است یا احمد

        به این دو عزت ما متکی است یا احمد

دوثقل زندۀ تواهل بیت وقرآنند

دوقطعه نور زیک مشعل فروزانند

دو سوره اند که مانند نورو فرقانند

دو آفتاب کهکه از یک سپهر تابانند

دو گوهرند که در یک سپر رخشانند

دو نخل نور که محصول یک گلستانند

           به اتفاق دوتصویر ازجمال خداست

    هرآن که گشت جداازیکی، زهردوجداست

توآفتاب جهانی جهان تورادارد

امیر قافله ای کاروان تورادارد

نشسته ای به زمین آسمان تورادارد

توباغبان جنانی جنان تورا دارد

زمان به طول تمام زمان تورا دارد

مکان به وسعت کل مکان تورا دارد

                چه مقبلان که همه مورد قبول تواند

                رسول مایی وپیغمبران رسول تواند

کسی که درهمه جادرکنارتوست علی است

کسی که دست تووذولفقارتوست علی است

کسی که تابه ابدالدهر یارتوست علی است

کسی که شیر تو کردگار توست علی است

کسی که جان تو وجان نثار توست علی است

کسی که فاتح پروردگار توست علی است

              کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است

             کسی که گفته خدا جانشین توست علی است

سلام برتووقدروجلال وعنوانت

سلام چارکتاب خدا به قرآنت

سلام بربرتو ویاسین ونوروفرقانت

سلام برتوکه سلمان بودمسلمانت

سلام برشرف واقتدار سلمانت

سلام مکه وغارحرابه پیمانت

              سلام برتو ومولاعلی برادر تو

             یگانه فاتح بدرو حنین وخیبر تو

بشر رسیدبه آیین راستین امشب

خدانموده برون،دست از آستین امشب

طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب

خدای را بستایید ازهمین امشب

           ظهورمکتب خیرالورا مبارک باد

            طلوع نور زغارحرا مبارک باد

بشارت ای همۀدختران زنده بگور

محمّد آمده،پایان گرفته سلطۀ زور

به گورگشت نهان،دیوکبروجهل وغرور

فروغ دوستی از کوی دوست کرده ظهور

به شام تیره شبیخون زده است لشکر نور

محمّدآمده، چشم بدازجمالش دور

            رسیده مژده که در ظلّ احمدید همه

                از این به بعد کنار محمّدید همه

قسم به ذات خداوندگار حی ِ قدیر

دوعیدماست یکی،این دو،بعثت است وغدیر

جهانیان همه دانید از صغیرو کبیر

فقط علی است پس از مصطفی به خلق،امیر

به شهریار پیام آوران کسی است وزیر

که علم دارد واخلاص داردوشمشیر

             هزارمرتبه"میثم"اگرروی سردار

             زدامن علی واهل بیت دست مدار

 


» عکس
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)5

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جا دارد اگر فلک کنون گریه کند

با زخم دل و سوز درون گریه کند

تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز

از بهر اسارت تو خون گریه کند

سیدهاشم وفایی

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

 سیدهاشم وفایی

من شیردخت شیر خدایم

مرآت سیدالشهدایم

من زینبم که زِینِ‌‌اب استم

نایب ‌مناب فاطمه هستم

مردانگی فتاده به خاکم

روح حسین در تن پاکم

ناخوانده‌درس، عالمه‌ام من

قرآن دست فاطمه‌ام من

تحسین کند پدر سخنم را

بوسیده فاطمه دهنم را

مرآت حسن حی مجیدم

یک روزه مادر دو شهیدم

من خواهر امام حسینم

سرتا قدم تمام حسینم

روزی که چشم خویش گشودم

اول دل از حسین ربودم

نزدیک بود بال درآرم

تا سر به شانه‌‌اش بگذارم

او سر گذاشت بر روی دوشم

با چشم خویش گفت به گوشم

کای مادر صبور بلاها

ای قهرمان کرب و بلاها

ای خواهری که مادر مایی

در موج خون پیمبر مایی

لبریز شور آل محمّد

سنگ صبور آل محمّد

سرمایۀ بزرگ ولایت

مانند من چراغ هدایت

یاد آر دشت کرب و بلا را

با من بنوش جام بلا را

تو خواهر امام حسینی

هم‌سنگر امام حسینی

باید تو داد من بستانی

باید به کوفه خطبه بخوانی

تو آبروی خون خدایی

تو قلب سیدالشهدایی

باید به قتلگاه بیایی

باید زبان به شکر گشایی

باید به سوگ من بنشینی

باید سرم به نیزه ببینی

آماده باش بهر اسارت

در این اسارت است بشارت

با گوش جان هرآنچه شنیدم

گویی به چشم دل همه دیدم

بر یاس چهره ریخت گلابم

در اشک دیده بود جوابم

کای دختر علی به فدایت

توحید زنده‌ای شهدایت

من آمدم که یار تو باشم

با خطبه ذوالفقار تو باشم

من پاسدار خون تو هستم

عهدی است با خدای تو بستم

آوای وحی توست به گوشم

فریاد خون توست خروشم

من بر بلای تو سپر استم

من با سر تو همسفر استم

تو سایه‌بان محمل من باش

بر نی ستارۀ دل من باش

ترویج کربلای تو با من

تفسیر آیه‌های تو با من

از سنگ، لالۀ ظفر آرم

تا صبر را ز پای درآرم

من قهرمان کرب و بلایم

من روضه‌خوان طشت طلایم

آنجا اسیر نه که امیرم

بالله شود یزید اسیرم

میثم قسم به همت زینب

زهد و عفاف و عصمت زینب

سازگار

السلام ای ملیکه ی دنیا

السلام ای شفیعه ی عقبی

السلام ای زلال تر از اشک

السلام ای مطهر والا

نوه ی دختری پیغمبر

نور چشمان سید بطحا

مثل آیینه ی تمام نما

روی تو شد خدیجه در زهرا

خوش به حال علی که گردیده

نام پاک تو زینت بابا

صد هزاران فرشته می خواهد

تا کشد ناز دختر مولا

بال جبریل بالش سر تو

سایه بان تو قامت طوبی

دور گهواره ات چه می بینم

لشگری صف کشیده از حورا

همه در نوبت اند تا گیرند

بوسه از زیر خاک پای شما

قدری آهسته وحی نازل شد

بر وجود مقدس طاها

کلیات کلام حق گردد

بی کم و بیش این چنین معنا

واجب الاحترام شد زینب

دختر ارشد کنیز خدا

هر که گرید برای این دختر

اجر آن می شود معادل با…

گریه بر غربت امام حسن

گریه بر داغ سیدالشهدا

مادر عشق دختر حیدر

لب کنم باز بهر مدح و ثنا

در طریق تو مست باید شد

از طهوران باده ی الا

هر دلی شد دخیل گیسویت

در قیامت نمی شود رسوا

ما گدایان بین راه توایم

عُلیا حَضرتا تَصَدّقْنا

کرم از توست ور نه کاسهٔ ما

به خدا نیست مستحق عطا

من چه گویم که آیه ی قرآن

ز کراماتتان بود گویا

قرص نان تو می کند نازل

هل اتی بر سر آل کسا

چه سحرها نماز شب خواندم

تا که شاید تو را کنم پیدا

همه شب های تو مسیحه ی عشق

می دهد بوی لیلة المحیی

در قنوت تهجدت دیدم

رتبه های مقام محمودا

در رکوع تو جلوه های خضوع

سجده ات مست ربی الاعلی

نفحات مقدست بانو

زنده سازد دو صد مسیحا را

شصت و نه بار ذکر یا زینب

رمز توحید را کند افشا

هر که آواره ی حسینت شد

در حریم تو می کند ماوا

خاطرت را ز بس خدا می خواست

با حسین آفرید قلب تو را

السلام ای شریکة الارباب

فانیاً لِلحَسَن سر تا پا

تا که مهر تو در دلم باشد

سایه ی عشق بر سرم بادا

دست گردان شدی میان حرم

تا رسیدی به دامن لیلا

بین هر تای معجرت بینم

آیه ی کاملی ز حجب و حیا

در چهل سال گفته همسایه

که ندیده است سایه ات حتی

کسب فیض از تو کرده اُمّ بنین

تا که گردیده مادر سقا

آمدی تا که پر کنی این جا

جای مادر میان بیت ولا

آمدی و چه زود می پیچد

بین خانه صدای «وا اُمّا»

کاش این جا تمام می شد کار

تازه آغاز می شود غم ها

دومین داغ داغ محراب است

فرق منشق و ناله ی ابتا

سومین غربتت به یک تشت است

لب خونین و ذکر واحسنا

مادر درد السلام علیک

صاحب هر مصیبت عظما

جبرئیل دلم خبر داده

می شوی از حبیب خود تو جدا

چه می آید سرت خدا داند

الامان الامان ز عاشورا

بین گودال بنگری زینب

یک گلویی که گشته «منحوراً»

ناله هایی ضعیف می آید

گوییا در میان هلهله ها

هاله ی نور گوشه ی مقتل

ناله های غریب واغوثاً

مادرت بود و دور تا دورش

آسیه، مریم، هاجر و حوا

ناله می زد حسین من کشتند

با لب تشنه بر لب دریا

یک سوالی برای من مانده

بی جواب ای عقیله ی دنیا

تو چه دیدی کسی نمی داند

که زدی ناله آه «یا جدا»

از چه بر جد خود نشان دادی

تن بی سر با دو تا هذا

این حسینت مُرملٌ بِدماء

گشته جسمش مُقطّع الاَعضاء

مو کَنان سوی خیمه گاه مرو

بهر بوسیدن گلو بازآ

سر خود را بلند کن بنگر

روی نیزه سری رود بالا

کاش دشمن دگر حیا می کرد

ختم می شد مصیبتت این جا

بوی جسم حسین می آید

از چهل نعل تازه در صحرا

بعد از آن شد رسالتت آغاز

ای علمدار صبر، روح وفا

این قصیده دگر کنم کوتاه

با تمام قصور ای والا

دامنت را به گریه می گیرم

تا نمایی برات ما امضاء

نذر کردم اگر رسیدم من

زنده در آن حریم و صحن و سرا

هر قدم نام تو فقط ببرم

تا کنم در حرم به پا غوغا

در شب عید خواهشی دارم

می پذیری ز نوکرت آیا؟

آبرودار بر گل نرگس

بنما تو سفارش ما را

از حبیبم بخواه برگردد

از سفر آن امام خوبی ها

با تمام وجود می گویم

اعتقادم میان لوح قضا

قاسم نعمتی

بُوَد آخرین لحظۀ عمر من

اَلا شام غم با تو گویم سخن

چه خوش بود آیین غم خواریت

ز آل علی میهمان داریت

دگر جانم از غصه بر لب رسید

گذشت آنچه از تو به زینب رسید

خداحافظ ای شهر آزارها

خداحافظ ای کوی و بازارها

خداحافظ ای شاهد جنگ ها

خداحافظ ای بارش سنگ ها

خداحافظ ای شهر رنج و بلا

خداحافظ ای چوب و طشت طلا

خداحافظ ای قصۀ بزم می

خداحافظ ای رأس بالای نی

خداحافظ ای شهر دشنام ها

خداحافظ ای کوچه ها، بام ها

خداحافظ ای سنگ خون و جبین

خداحافظ ای سیدالساجدین

خداحافظ ای رنج ها، دردها

خداحافظ ای خاک ها، گردها

خداحافظ ای ناقۀ بی جهاز

خداحافظ ای اختران حجاز

خداحافظ ای خاک ویران سرا

خداحافظ ای آل خیرالورا

خداحافظ ای خردسال اسیر

خداحافظ ای چار ساله صغیر

خداحافظ ای یاس نیلی شده

یتیم نوازش به سیلی شده

همین جا خودم دیدم از خون خضاب

سر نیزه ها هجده آفتاب

همین جا کنارم نی و دف زدند

به دیدار هیجده گلم صف زدند

همین جا دلم شد ز غم چاک چاک

که خورشیدم افتاده بر روی خاک

همین جا به زخمم نمک می زدند

عزیز دلم را کتک می زدند

همین جا به فرقم عدو خاک ریخت

به روی گلم خاک و خاشاک ریخت

همین جا ز غم جان من خسته بود

که ده تن به یک ریسمان بسته بود

همین جا ز غم بود جان بر لبم

که بنشسته طی شد نماز شبم

همین جا به ما خصم دشنام داد

حسینِ مرا خارجی نام داد

همین جا دو چشمم ز خون تر شده

که یاسم به ویرانه پرپر شده

همین جا به ویرانه بلبل گریست

غریبانه بر غربت گل گریست

همین جا ز غم جانم آمد به لب

که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب

دریغا که آن گوهر پاک رفت

چو زهرا غریبانه در خاک رفت

الا ای همه نسل ها بعد من

بگویید از قول من این سخن

که زینب بدین کوه اندوه و درد

به موج بلا چون علی صبر کرد

خدا داند و غصه های دلش

که داغ حسینش بُوَد قاتلش

مرا یک جهان درد و داغ و غم است

که توصیف آن بر لب میثم است

سازگار

و قبل از این که مرا هم از این سرا ببرید

کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید

تمام قامت من را شکسته داغ حسین

کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید

در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد

اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید

کمی ز خون دل عمه رنگ بردارید

برای موی سفیدم کمی حنا ببرید

به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم

در آفتاب اگر بستر مرا ببرید

کنار بستر من روضه ای بخوانید و

مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید

همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت

مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید

همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد

مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید

مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس

حسین حسین بگویید و کربلا ببرید

رحمان نوازنی

هنگامۀ وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمۀ آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

از گریه پینه بسته دگر چشم های من

عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده

موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست

غم های کربلاست چنین یاورم شده

من پیر سالخورده ام و دست های من

محتاج شانه های علی اکبرم شده

از خاطرم نمی رود آن لحظۀ فراق

ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین

این چند ماهه جان تو درد سرم شده

می خواستم بغل کنمت جان تو نشد

نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده

من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام

سرتا به پا تمام تنم پُر ورم شده

دشمن همینکه پا به روی چادرم گذاشت

گفتم به خویش ارثیۀ مادرم شده

قاسم نعمتی

جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین

دیگر رسیده است دم آخرم حسین

من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا

دیدار من بیا، پسر مادرم حسین

چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن

این یادگار توست کنون در برم حسین

یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود

درد نبودنت بخدا باورم حسین

یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم

بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین

پیچیده است وقت اذان توی گوش من

” الله اکبر ” علی اکبرم حسین

یادم نمی رود که صدای تو قطع شد

افتاد دلهره به میان حرم حسین

بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری…

…شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین

چهره کبود بود شب غارت حرم

هر دختری که بود به دور و برم حسین

در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ

در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین

هر چه گذشت بین محل یهودیان

با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …

رضارسول زاده

زینبم یار آشنای توام

جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز نالۀ من

من عزادار نینوای توام

تشنه لب لحظه های آخر عمر

یاد سقای با وفای توام

بسترم زیر تابش خورشید

روضه خوان یاد بوریای توام

یاد گل های پرپر باغ و

بدن زیر دست و پای توام

وای از آن دم که حنجر تو شکست

یاد آن آخرین صدای توام

یاد راس تو روی نیزه و آن

پیکر بر زمین رهای توام

زخم خورده ز وقت وا شدنِ

پای دشمن به خیمه های توام

دم آخر بیا به بالینم

که دوباره رخ تو را بینم

 رضارسول زاده

دوستان شرح گرفتاری من گوش کنید

قصه ی عشق و وفاداری من گوش کنید

در ره دین خدا یاری من گوش کنید

داستان غم و غمخواری من گوش کنید

گر چه این قصه ی جانسوز به گفتن نتوان

نه به گفتن نتوان بلکه شنفتن نتوان

پرورش یافته ی مدرسه ی الهامم

زینت شیر خدا شیر زن اسلامم

دختر دخت نبی امّ مصائب نامم

کرد لبریز ز غم ساقی گردون جامم

صبر بی صبر شد از صبر و شکیبائی من

ناتوان شد خرد از درک توانائی من

پیش هر حادثه ای آنکه قد افراخت منم

آنکه بر تیر بلا سینه سپر ساخت منم

آنکه بر نزد بلا هستی خود باخت منم

وآنکه با آتش غم سوخت ولی ساخت منم

باغبانم من و غارت شده یکجا باغم

ظلم بگذاشته هی داغ به روی داغم

هستی خود به ره حضرت داور دادم

آنچه دادم به ره دوست سراسر دادم

نه ز کف جدّ عزیزی چو پیمبر دادم

پدرو مادر و فرزند و برادر دادم

گر چه یکروز دلی شاد نبوده است مرا

لیک در صبر جهانی بستوده است مرا

چه بگویم چه ستمها به سرم آوردند

طفل بودم که گل خاطر من پژمردند

پیش من در پَسِ در مادر من آزردند

ریسمان بسته به مسجد پدرم را بردند

من هم استاده و این منظره را می دیدم

مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم

بعد از این حادثه دشمن ز سرم افسر برد

وز سر من صدف خاک گران گوهر برد

چرخ پیر از بَرِ من تازه جوان مادر برد

نه همین مادر من مادر پیغمبر برد

خفت در خاک و مرا جفت غم و ماتم کرد

مادرم رفت و ز غم قامت بابم خم کرد

مادری دیده ام و پهلوی بشکسته ی او

ناله ی روز و شب و گریه ی پیوسته ی او

کشتن محسن و آن طایر بشکسته ی او

ناتوانیّ و نماز شب بنشسته ی او

مادر از من رخ نیلی شده بر می گرداند

بیشتر ز آتش غمها دل من می سوزاند

پدرم داد شریک غم خود را ازدست

دَرِ دل جز به غم فاطمه بر غیر ببست

وز همه خلق برید و به غم او پیوست

زانوی خویش بغل کرده و در خانه نشست

داغ مادر زده آتش به جگر از یکسو

غربت و خانه نشینیّ پدر از یکسو

بود در سینه هنوز آتش داغ مادر

که فلک طرح دگر ریخت مرا سوخت جگر

سحرم داد منادی خبر مرگ پدر

خبر قتل پدر داد قضا بر دختر

دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش

بسته خون سر او هاله به دور قمرش

بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم

به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم

دو گل سر سبد از باغ پیمبر دارم

دو برادر ز دو عالم همه بهتر دارم

غافل از آنکه کنون درد من آغاز شده

به رُخم تازه دَرِ غصه و غم باز شده

پس از آن رخت عزا بهر حسن پوشیدم

جگر پاره ی او را به لگن خود دیدم

شرح دفنش چو ز عباس جوان بشنیدم

تیرباران شدن جسم حسن بشنیدم

رفت از دست ، حسن ، گشت دلم خوش به حسین

شد مرا روح و وان ، قدرت دل ، نور دو عین

بعد از آن واقعه ی کرببلا پیش آمد

گاه جانبازی در راه خدا پیش آمد

سفر تشنگی و داغ و بلا پیش آمد

چه بگویم که در این راه چها پیش آمد

این سفر بود که با هستی من بازی کرد

قامتم خم شد و اسلام سرافرازی کرد

آنکه را بود برادر به سفر من بودم

تیر غمهای ورا گشت سپر من بودم

کرد از هستی خود صرف نظر من بودم

کرد قربان برادر دو پسر من بودم

دست گلچین دو گل احمر من پرپر کرد

ره سپر سوی جنان بدرقه ی اکبر کرد

خواهر اینگونه کجا دهر به خاطر دارد

به رهش بهر برادر دو پسر بسپارد

جسمشان چونکه برادر به حرم می آرد

مادر از خیمه ی خود پای برون نگذارد

دیدم ار دیده ی او چهره ی خواهر بیند

شبنم شرم به گلبرگ رخش بنشیند

روز عاشور چگویم به چه روز افتادم

داستانی است که هرگز نرود از یادم

هیجده محرم خود را همه از کف دادم

کوه غم شد دل و چونان که ز پا افتادم

روز طی گشته نگویم که چه بر ما آمد

شب جانکاه و غم افزا و محن زا آمد

آن زمان گو که بگویم چه بدیدم آنشب

خارها بود که از پای کشیدم آنشب

تا سحر از پی اطفال دویدم آنشب

داد روی سیه و موی سپیدم آنشب

آنکه می سوخت به حال دل ما آتش بود

کاست از عمر من و سرکشی خود افزود

شب من یکطرف و جمع پریشان یکسو

هستی سوخته یکسو دل سوزان یکسو

مادران یک طرف و نعش عزیزان یکسو

کودکی گم شده در دشت و بیابان یکسو

چه بگویم چه شبی را به سحر آوردم

با نماز شب بنشسته ی خود سر کردم

با اسارت پی آزادی قرآن رفتم

با یتیمان و سر پاک شهیدان رفتم

راه ناطی شده در کوفه به زندان رفتم

گنج بودم من و در شام به ویران رفتم

بهر اطفال چو احساس خطر می کردم

خویش بر کعب نی خصم سپر می کردم

گر چه هر غم بنوشتند به پیشانی من

عالمی گشته پریشان ز پریشانی من

چشم تاریخ ندیده است بخود ثانی من

قدرت روح مرا بین ز سخنرانی من

که شهادت ز برادر شده تبلیغ از من

و آن بیانی که کند کار دو صد تیغ از من

شامیان هلهله ی فتح در این جنگ زدند

ما عزادار ولی در بر ما چنگ زدند

در دل ریش از آن چنگ زدن چنگ زدند

بر سَرِ بام شده بر سَرِ ما سنگ زدند

طاق شد طاقتم از محنت و بی تاب شدم

شمع سان ز آتش غم سوختم و آب شدم

در سفر شاهد هجده سر بی تن گشتم

شاهد راه حق و عشق برادر گشتم

قصه کوته ز سفر سوی وطن برگشتم

لیک با همسر خود تا که برابر گشتم

آمد از دور ولی تا نظر انداخت مرا

مات و حیرت زده شد بر من و نشناخت مرا

این سفر موی من آشفته تر از حالم کرد

همچنان طایر بشکسته پر و بالم کرد

قامت چون الفم دید و ز غم دالم کرد

حسرت و داغ و غم و درد به دنبالم کرد

گشت پشتم خم و رختم سیه و موی سپید

جای من کوه اگر بود ز هم می پاشید

کن از این قصه ی پر غصه گذر انسانی

دیگر از ماتم من نام مبر انسانی

زدی آتش به دل جن و بشر انسانی

چونکه ریزی ز سر خامه شرر انسانی

گر چه پر شور سرودی نمک از ما داری

گر چه شیرین شده شعرت کمک از ما داری

انسانی

 ای وجودت تمام ثار ا…

وی علمـدار بـام ثار ا…

پایــدار همیشه ی توحید

پاسـدار قیــام ثار ا…

به تو دین متکی است تا محشر

از تـو پاینـده نام ثار ا…

به قیام حسین ‌گونه ی تو

تـا قیـامت سلام ثار ا…

هر کلام تو یک حماسه ی خون

هـر نفس یـک پیــام ثار ا…

همره و هم‌ مـرام و همسنگر

همـدم و هـم‌کـلام ثار ا…

ذوالفقـارِ زبـان تـو در کام

تیـغ حـق در نیــام ثار ا…

نام تو، وصف تو، فضیلت تو

سخنِ صبح و شـام ثار ا…

دل نــورانی تــو از آغـاز

بــود بیــت‌الحرام ثار ا…

چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو

گشت شیرین به کام ثار ا…

صحبتت، چشمه‌های علم علی

حــرمتت، احتــرام ثار ا…

بی تو دین را بقا نبود، نبود

کربـلا کربــلا نبـود، نبود

*****
صبـر یـک قطره و تـو دریایی

حلـم یک لالـه و تـو صحرایی

بعد حیدر تو حیدری به سخن

بعـد زهــرا فقـط تــو زهرایی

هاجـر دو ذبیحِ خفته به خون

مریــم هیجــده مسیحـــایی

قیمت اشک توست خون حسین

بلکه خود یک حسینِ تنهایی

قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟

بـه خــدا فـوق فوق اینهایی

علم یـک آیـه و تویـی قرآن

علم یک صورت و تو معنایی

پـدرت زینـتِ تمـام وجـود

تـو کـه هستــیِّ زیب بابایی

برده دل از حسین، یک نگهت

بس‌که در چشـم او دل‌آرایی

مادر زهد و عصمت و تقـوا

دختر قدر و نور و طاهـایی

فاتـح کـربلا و کـوفه و شام

صـاحب خطبه‌هـای غرایـی

هر بلایی به چشم تو زیباست

خود به چشم خدا چه زیبایی

شهدا از تو زنـدگی دارند

انبیا هم بـه تو بدهکارند

*****
تو ز تجلیل برتری زینب

تو هماننـد مادری زینب

تا صدایت به کوفه گشت بلند

همه گفتند حیدری زینب

بــاعث سرفـــرازی اســلام

با سرِ شش برادری زینب

جز امامت که هست خاص حسین

بـا امـامت برابری زینب

منجـی چارمیـن ولـیّ خـدا

در کنـار بـرادری زینب

به خدا غیـر چــارده معصوم

از همه مردها سری زینب

همچنان از خطابه‌ات پیداست

که تو زهرای دیگری زینب

دخت زهرا، ولی کدامین دخت

دختِ اسلامْ‌پروری زینب

بلکه همـراه مـادرت زهـرا

مــادرِ اهل محشری زینب

تــو بــه نخــل امیــدِ ثــار ا…

ریشه و شاخه و بری زینب

خلق را سر به سر در آن صحرا

ذکر یا زینب است و یا زهرا

*****
لب خود تا به خطبه وا کردی

بـاالله اعجـازِ مرتضـی کردی

کوفـه شـد کـربلای دیگر تو

شـام را هـم تـو کـربلا کردی

تو به یک خطبه، حقّ و باطل را

تـا قیـامت ز هـم جـدا کردی

مثـل مـادر بـرای یــاری دین

بارهـا خـویش را فــدا کردی

جان به کف داشته چهل‌منزل

بـه امــام خــود اقتـدا کردی

در قنوت نماز شب به حسین

اشک افشانـدی و دعـا کردی

دست‌هــای یزیـد را بستــی

نهضت شـام را بـپـا کـردی

بـا نگـاه حسیـن از دل طشت

چشم خود بستی و حیا کردی

تو بـه گـودال شکرهـا گفتی

تو کـه تقـدیر از خـدا کردی

چه کشیـدی مگر به بزم یزید

کـه گریبـان خـود قبا کردی

لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟

از چـه رو آسمـان نـگشت خـراب؟

*****
نفست جـانِ سیدالشهداست

روح و ریحان سیدالشهداست

قامتت در ریـاض رضوان هم

سرو بستـان سیدالشهداست

خطبه‌های همیشـه زنده ی تو

متن قـرآن سیـدالشهداست

از سر نیـزه‌ها به زخم سرت

چشم گریان سیدالشهداست

عضو عضو تو ای همه توحید

پر ز ایمـان سیـدالشهداست

می‌توان در مقام و وصف تو گفت

آنچه در شان سیدالشهداست

در ثنـایت به نیزه در حرکت

لب عطشـان سیدالشهداست

نامه عاشقانــه‌ات بــه خـدا

جسم عریان سیدالشهداست

تا زمین و زمان به امر خدا

تحت فرمان سیدالشهداست

نـام تـو، مدح تو، فضائل تو

ذکـر یاران سیدالشهداست

از خـداوندگار و خلق مدام

به تو و صبر تو، سلام سلام

*****
سرفرازی که شد خمیده، تویی

وارث مـــادر شهیــده تــویی

آنکه خورشیدِ خفته در خون را

شسته با اشک هر دو دیده تویی

آنکـه بــا تیـغ نطق حیدری‌اش

پــرده ی خصــم را دریـده تویی

آنکــه هــر تلخـیِ مصیبت را

شهد جان کرده و چشیده تویی

آنکــه بهــر بقــای عـاشورا

یک جهان شورآفریـده تویـی

آنکه زخم درون و زخم سـرش

آسمان را به خون کشیده تویی

باغبانــی کــه لاله‌هــایش را

دست گلچین به تیغ چیده تویی

زائـری کز هـزار و نهصـد زخم

پاسخ خـویش را شنیـده تویی

آسمانـی کــه بـی‌ستاره شــده

مهر و ماهش به خون طپیده تویی

آفتابی که گشته چل منزل

دور هجده سرِ بریده تویـی

ذکر سرها هماره بود به لب

السلام علیک یا زینب

*****
سال‌هــا تـا ابــد هـزاره ی توست

روزهــا روز یـــادواره ی تــوست

کوفــه و شـام بعــد عــاشورا

شاهـد نهضـت دوبــاره ی تــوست

همچنان بغـض در گلــو مانــده

نفس کوفـه بــا اشــاره ی تـوست

این تـن گوشـوار عرش خداست

یا تو عرشی و گوشـواره ی تـوست؟

سنـگ قعـر جهنّمـش خــوانند

دل هر کس که بـی‌شراره ی توست

این بوَد حلق چاک چاک حسین

یا همان قلب پاره‌پـاره ی تـوست؟

اشــک شب‌هــای آسمانـی‌ها

خون هفتاد و دو ستاره ی توست

نظـر لطف تو، بـه گریه ی ماست

اشک شرمنـده از نظاره ی توست

همــه بیچــاره‌ایم و چــاره ی مـا

نظــر رحمــت همــاره ی تـوست

چشم مـا در مصیبت تـو گریست

گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟

*****
به خداونــدی خـدا سوگند

به امامـان جدا جـدا سوگند

به محمّد، به فاطمه، بـه علی

به تمامــیّ انبیــا ســوگند

به حسینی که تشنه لب، او را

سـر بریدنـد از قفـا سـوگند

بـه دو دست بریده ی عباس

که جدا شد به کربلا سوگند

به همان سینه ی شکسته که گشت

از سـم اسب، توتیـا سـوگند

به همان طایری که با دمِ تیر

ذبـح گردیـد در هـوا سوگند

به یتیمی که چون خیام حسین

سـوخت دامانش از جفـا سـوگند

به خروش تو و به خون حسین

بـه دو دریـای اشـک مـا سوگند

بـه حسین و بـه ظهـر عــاشورا

بــه نواهــای نــینوا ســوگند

به خدایی که بود و باشد و هست

بـی تو اسـلام رفته بود از دست

ای بتول علی نما زینب

دومین عصمت خدا زینب

جامع افتخار آل الله

مرکز اقتدار ها زینب

هر چه خوبی که آفریده خدا

همه حاصل بود تو را زینب

علی دیگر و حسین دگر

آفرید از تو کبریا زینب

حق اُخت الحسین بودن را

خوب آورده ای به جا زینب

نهضتی کز حسین شد آغاز

تو رساندی به انتها زینب

در رسانیدن پیام حسین

ای تو جبریل کربلا زینب

وارثان قیام عاشورا

همه گویند یک صدا زینب

عدد شصت و نه که هست یکی

در حساب حروف با زینب

زان سبب گفته اند هر کس را

حاجتی هست از تو یا زینب

شصت و نه سکه را به نام شما

به مساکین کند عطا زینب

تا که از پنجۀ خدایی تو

حاجت او شود روا زینب

ای شهادت به صبر تو مدیون

مرد میدان هر بلا زینب

یک زن و اینهمه جوان مردی

مرحبا بر تو مرحبا زینب

نهضت سرخ کربلا چون هست

حاصل رنج انبیا زینب

ز آنچه کردی که تا بجا ماند

نهضت سرخ کربلا زینب

از تو و صبر تو سپاسگذار

انبیایند و اولیاء زینب

کعبۀ نهضت حسینی را

مروه عباس و تو صفا زینب

یاد روزی که گرد کعبۀ عشق

داشتی حجه النساء زینب

بود قربانیت دو فرزندت

که در آن عرصه شد فدا زینب

دو توان سوز روز عاشورا

ای لبت چشمه بقا زینب

گر فرات از لب تو ماند به دور

داشت از همتت حیا زینب

ای هماهنگ و هم دل و همگام

با حسین ابن مرتضی زینب

چون که در گیر و دار عاشورا

زد کسی ظهر را صلا زینب

تا که محکم کنید در عالم

پایه های نماز را زینب

او به میدان نماز خوف بخواند

تو به دامان خیمه ها زینب

سید الساجیدین که در هر امر

بُد امام و ولی تو را زینب

بوسه دادن به حلق خونین را

به تو کرده است اقتدا زینب

در ره شام شد امامت را

نور روی تو رهنما زینب

کودکان در مسیر کوفه و شام

به تو آرند التجا زینب

زیر زنجیر و تازیانه بود

حرفشان یا حسین و یا زینب

ای که یاد تو می شود هرجا

که بود یاد کربلا زینب

هست در هر نگاه و هر نفست

روح ارشاد نسل ها زینب

شد ز اشک تو باغ دین سر سبز

ای عزادار لاله ها زینب

گرچه فریاد غربتت آن روز

گشت خاموش در فضا زینب

تا ابد از بلندگوی زمان

می رسد خطبه ات به ما زینب

 سیدرضاموید



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:رت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارسنیه زنی شور









 

قطعه و مفرد


خاطره
چون شمع میان حجره در شهرِ دمشق
با خاطره‌ی کرب و بلا می‌سوزم

مقتل
امشب نه شبِ وفات زینب باشد
در مقتل کربلا عمرش سر شد

قسمت
از غربت تو کارِ دلم ماتم و غم شد
از کرب و بلا قسمتِ من قامتِ خم شد

 

رباعی و دوبیتی


همسفر
زینبم من زیر لب ذکرِ غمِ مادر کنم
لحظه‌‌ای فکرِ حسن یا گریه بر حیدر کنم
تا بیایی ای حسینم همسفر سازی مرا
خاکِ این حجره به اشکِ دیدگانم تر کنم

وداع
زینب آخر این شبِ تاریک را سر می‌کند
یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر می‌کند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوی عشق
عاقبت وصل حسینش را میّسر می‌کند

وفا
ز تو دارم دلِ پر آه و دردی
ندیدم قدری از سوی تو مردی
به هر جا رو نمودم ذره‌ای هم
الا دنیا وفا بر من نکردی

گل
هر گلی گل می‌کنه اما معطر نمی‌شه
هیچ گلی مثلِ گلِ عزیزِ خواهر نمی‌شه
اگه خواهری یه روز غمِ برادر ببینه
واسه خواهر هیچ کسی مثلِ برادر نمی‌شه

نوحه
می‌روم با اشک و ناله در هوای کربلایت
لحظه‌های آخر عمر، نیمه‌جانم هم فدایت
جامه‌ی تارِ عزایت بین هنوزم بر تنم هست
با صدایی که گرفته نوحه می‌خوانم برایت

نسیم
نسیمی کز دلِ زینب برآید
هر آن کس بشنود عمرش سرآید
از این دردی که بر زینب رسیده
ز سوزش سینه‌ها از تن در آید

دوری
غمم از دوریِ کویِ حسین است
طبیبِ دردِ من موی حسین است
شدم بیمار و محزون و زمین‌گیر
شفای جانِ من روی حسین است

 

اشعار عروضی


نگفته‌ها
تنگ غروب شد و دلم عقده‌ی خود وا می‌کنه
آروم آروم گریه برا زینب زهرا می‌کنه
دل اومده تو شبِ غم بازم یه عاشق بمونه
تو نیمه‌ی ماه رجب دعا و قرآن بخونه
میون هر اشک و دعاش هزار تا آهِ لرزونه
شامِ وفاتِ زینبه شده دلم عزاخونه
کاشکی می‌شد تو این غروب ز غصه بر لب می‌شدم
کنج ضریح با صفاش زائرِ زینب می‌شدم
شنیده‌ام که این خانم تو عمرِ خود شرر دیده
تو مدینه مادرش و خسته به پشت در دیده
به شهر کوفه پدر و کشته‌ی زخم سر دیده
میون طشت پر ز خون پاره‌های جگر دیده
بزرگ ترین ماتم و اون به دشت کربلا دیده
میون قتلگه یه روز یه جسمِ سر جدا دیده
نگفته‌ها زیاده از این زینبِ قد خمیده
فقط حسینش می‌دونه که خواهرش چی کشیده

طنین
یه عمریه دلم حسین باهات بود
تشنه‌ی درمونِ دو تا چشات بود
وقتِ پریشونیِ‌ من برادر
وجودِ من منتظرِ نگات بود
آروم می‌شد زینبِ مضطرِ تو
شفا براش طنینِ اون صدات بود
همسفری که بین راه با چشماش
دنبال دیدنِ قد و بالات بود
خواهری که اومد میون مقتل
بوسه گیرِ حنجرِ سر جدات بود
تو کربلا، تو عاشورا، شهرِ شام
صبرِ من از نوای آشنات بود
برادرم مرحمِ زخم هجرت
پیراهنِ خونیِ کربلات بود
خوب می‌دونی حسین برادرِ من
زینب دلش همیشه مبتلات بود

کیست؟
کیست جز زینب صفای عالمیْن
کیست چون زینب طرفدارِ‌حسین
کیست جز زینب انیسِ روحِ عشق
مرحمِ زخمِ دلِ مجروحِ عشق
کیست زینب «زینِ اب» در شأن اوست
اهل عالم جملگی را آبروست
کیست زینب کیست این جانباز عشق
او که زهرایی است مدفون در دمشق
کیست جز زینب علی را نورِ عین
کیست زینب صاحبِ قلبِ حسین
زینب است و تالی زهراست او
مایه‌ی خوشحالی زهراست او
کیست زینب آیتِ مُظهَر شده
کیست زینب لاله‌ای پرپر شده
کیست زینب راحت روحِ حسین
ناخدای کشتی نوحِ حسین
کیست زینب باغبان باغ عشق
بر دلش یک آسمان از داغِ عشق
نورِ زینب تا در این عالم دمید
گوییا شادی و غم با هم رسید

دل
به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب
به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
کشیده غم دنیا به سوزِ دل و سینه
از آن شهرِ مدینه، امان از دلِ زینب
نظر کرده به مادر میانِ در و دیوار
همان قصه‌ی مسمار، امان از دلِ زینب
از آن سیلی ملعون، که شد قاتلِ زهرا
همان غربت کبری، امان از دلِ زینب
ز داغ و غمِ کوفه به قلبش شرر افتاد
به یادِ پدر افتاد، امان از دلی زینب
چو یارِ حسنش بود از آن طشت جگر گون
دلش گشته پر از خون، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده
بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
نمک پاشِ دلش بود، همان دشمن ایمان
کتک زد به یتیمان، امان از دلِ زینب
پرستارِ ولایت در آن خیمه‌ی آتش
بسوزد دلِ ماهش، امان از دلِ زینب
به شام آمد و دیدش چو دشنام و حسارت
بنالید از اسارت، امان از دلِ زینب
به بالای نی‌اش دید، سر زاده‌ی زهرا
به چوبه زده سر را، امان از دلِ زینب
در آن کنجِ خرابه، شده بانوی ناله
ز هجران سه ساله، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم
بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب

گرفتار
آن کس که خریدارِ تو شد حضرت زینب
بی‌واهمه بیمارِ تو شد حضرت زینب
آن مرغِ محبت که سرِ کوی تو پَر زد
همواره گرفتارِ تو شد حضرتِ زینب
آن روزِ تولد که جهان اشکِ بصر ریخت
اشکِ همه غمخوارِ تو شد حضرتِ زینب
آن کرب و بلایی که شد از هستِ تو جاوید
خود قصه‌ی غمبارِ تو شد حضرت زینب
آن سر که به نیزه شد و قرآن به لبش بود
پیوسته مددکارِ تو شد حضرت زینب
آن وقت که آتش ز جفا بر سرتان ریخت
چشمانِ جهان زارِ تو شد حضرت زینب
آن کوفه و آن هلهله و مجلسِ شادی
بزمِ غمِ پیکارِ تو شد حضرت زینب
آن چوبه‌ی محمل که غمین گشت ز داغت
سرمایه‌ی ایثارِ تو شد حضرت زینب
آن کافرِ بی دین و همان جام شرابش
شرمنده‌ی گفتارِ تو شد حضرت زینب
آن کودک گریان شده در کنجِ خرابه
هنگامِ سفر یارِ تو شد حضرت زینب
آن ثابت اگر گفت برایت خطِ شعری
پروانه‌ی گلزارِ تو شد حضرت زینب

سربند
تو تمومِ زندگیم عشق تو مهمونِ منه
حرم و ضریحِ تو بسته به این جونِ منه
تو پرستارِ دلِ خسته‌ و بیمارِ منی
بانویِ محبت و چاره‌ی هر کارِ منی
این دلم یه عمریه سربندِ اون نام شماست
انگاری رو هر بامی پر می‌زنه بامِ شماست
السلام دخت علی یارِ حسن عشقِ حسین
السلام زینب فاطمی نسب نورِ دو عین
السلام حامی و غمخوارِ شه کرب و بلا
السلام که بُود نام تو هر لحظه دوا
غصه‌ی اسارتت وقتی به دل پا می‌زاره
رو دلِ غمگین من یه دنیا غوغا می‌زاره
تو دمشقی ولی بوی تو ز کربلا می‌آد
همه عالم می‌دونند عاشقتم خیلی زیاد

 

اشعار نو


در حال آماده سازی ...

 

ذکر و سرود


کربلایی‌ها
خوش اومدی برادرم، لحظه‌ی پر کشیدنه
برای خواهرت حسین، بی‌تو بودن یه مُردنه
شب وصلِ من و جانانم رسیده
خدا امشب مه و مهتابم دمیده
حسین جانم بده زینب را تسلی
تو می‌دونی که بعدِ تو چی کشیده
یا زینب وای وای (4)
یه عمری بودم یا حسین، همیشه در تاب و تبت
چند سالی که جدا شدیم، یه قرنِ واسه زینبت
من از دیدارِ تو دلبر شادم حسین جان
من از وصلت که دل آبادم حسین جان
همه لحظه به فکرت بودم برادر
ز تو ممنون که کردی یادم حسین جان
یا زینب وای وای (4)
کنارِ بسترم همه بی‌سر و سامونِ منند
تمومِ کربلایی‌ها امشب و مهمونِ منند
غمی امشب درون سینه ندارم
نشسته چون علی اکبر در کنارم
دو چشمم را ببندد دستِ حسینم
به روی دستِ ابالفضلم سر گذارم
یا زینب وای وای (4)

مهمونی
ای برادرم بیا آخرِ عمرِ زینبه
ذکرِ تو یه عمریه هر روز و شب روی لبه
هدیه‌های زینبت، موی سفید و چشمِ تار
بیا مهمونی داداش که هدیه‌هام مرتبه
داداش حسین ـ بیا بیا (4)
یوسف کرب و بلا یعقوب چشم به رات منم
یا حسین خوب می‌دونی یه عمری مبتلات منم
من چشام سو نداره، چون شده نذرِ گریه‌هات
تو خودت حرفی بزن خواهرِ با وفات منم
داداش حسین ـ بیا بیا (4)

پیرْهنِ عشق
ز حالِ زارِ زینب دلی خبر ندارد
به خیلِ دردِ و آهش دوا اثر ندارد
فتاده بینِ حجره میانِ خاکِ ماتم
به غیر پیرْهنِ عشق چیزی به بر ندارد
سیدتی یا زینب (4)
گهی به بوسه دارد به پیرُهن اشاره
گهی به اشکِ چشمی تر می‌کند ستاره
در بین گفتگویش گوید به آهِ رنجور
بر تو سلام حسینم ای ماهِ پاره پاره
سیدتی یا زینب (4)
نهاده سر به سجده به هر خطِ ثنایش
به نغمه‌های الحمد صدا کند خدایش
دو چشمِ انتظارش به راه حجره مانده
به مقدم برادر فتاده خود به پایش
سیدتی یا زینب (4)

کی می‌آیی؟
ای برادر ببین خونجگرم
بنگر چشمِ ترم
تو نبودی چه آمد به سرم
تو که رفتی شدم خسته ز غم
زار و پر بسته ز غم
به خدا بی تو خم شد کمرم
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)
چه جفا کرد به ما دشمنِ دون
در همان عصرِ جنون
جسم تو دید دو چشمم پرِ خون
من اسیرِ رهِ ظلم و جفا
گریه‌هایم به خفا
عقده‌ام گشت دگر رو به فزون
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)

 

شور و بحر طویل


هر نوای من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
گریه های من ـ یا حسین یا حسین یا حسین
* * *
هر نوایم هر نوایم خورده مُهرِ یا حسین
قطره قطره گریه‌هایم خورده مُهرِ یا حسین
وای از این داغ جدایی آنقدر پیرم نمود
گوئیا بر عقده‌هایم خورده مُهرِ یا حسین
* * *
آنقدر با کودکانت گریه کردم یا حسین
کس نشد هرگز دوایی بهرِ دردم یا حسین
در چهلِ منزل فقط این غصه و ماتم بس است
روی نی رأست به پیشم بوده هر دم یا حسین
* * *
حسین حسین جان برادر (4)
نگفته بودم حسین جان، زینب و تنها نذاری
خواهر دل بسته‌ات رو، تو سفرت جا نذاری
زینبت و جا گذاشتی، دلم رو تنها گذاشتی
این همه غم رو ندیدی، من رو تو غمها گذاشتی
حسین حسین جان برادر (4)
این همه درد و مصیبت گر چه به جونم خریدم
هر چی توی کوفه گشتم یه آشنا من ندیدم
تو شهرِ شام اومدم من، زهرِ عدو را چشیدم
چوب و شراب و سر تو، بذار نگم چی کشیدم
حسین حسین جان برادر (4)

زینب زینب
نائبة الزهراء، عقیلة النساء، سلیلة الزهراء، نابغة الزهرا
ولیدة الفصاحة، صابرة محتسبه، ملیکة الکربلا
قرة عین مرتضى، محبوبة المصطفى، عقیلة هاشمیه
محدثه، زاهده، عابده، مرضیه، معصومه
امینة ‏الله، عقیلة الله، ناموس الله، سرّ ابیها

روی لب ـ نوای هر شب ـ یا زینب(س)
یا زینب ذکریه که رمزِ حیاته
با زینب که باشی حسینم باهاته
آقامون ‌حسینه، کشتیِ نجاته
ناخداش زینبه، دریاش گریه‌هاته
یا زینب نغمه‌ی، قلب شاه عشقه

کربلا بهشته، دروازش دمشقه



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب::حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, :: 10:1 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)

 

 

 

 

 

ای پرچم کربلا به دوشت، زینب

قربان تو و خشم و خروشت زینب

تا موی سرت، سپید شد از غم دوست

شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب

علی موسوی گرمارودی

*****

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

سازگار

*****

جا دارد اگر فلک کنون گریه کند

با زخم دل و سوز درون گریه کند

تو زینبی و مهدی زهرا شب و روز

از بهر اسارت تو خون گریه کند

سیدهاشم وفایی

*****

در کرببلا به دردها درمان داد

جان داد ولی جان به ره جانان داد

بر برگ گل لاله نوشتند به خون

از هجر حسین، زینب آخر جان داد

 سیدهاشم وفایی

*****

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

 سیدهاشم وفایی

*****

زینب که دل و روح دلیری دارد

در یاری دین سهم کثیری دارد

همچون حسن و حسین و زهرا و علی

نیرویِ شکست ناپذیری دارد

مؤید

*****

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

شفق



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینبمتن اشعاروفات حضرت زینب(س) یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)






صبر را معنا و مفهومي به نام زينب است

احترام عشق هم از احترام زينب است

شهر بي ميخانه و ساقي نباشد شهر عشق

نشئگان عشق را مستي زجام زينب است

فرش را تا عرش پيمودن نه كار هر كسي است

اين مسافت هر چه باشد زير گام زينب است

كيست زينب علم اول علم آخر پيش اوست

متن عاشورا مدون با پيام زينب است

كيست زينب در صواب شاهدان حق شريك

ثبت در اسناد عاشورا سهام زينب است

عشق يعني سز فرازي سر شكستن پيش يار

شيوه از سر گذشتن در مرام زينب است

دستهايش بسته سر بشكسته مغرد چو شير

وحشت حكام جور از انتقام زينب است

بغض زينب در گلو يعني مهيب انفجار

انفجار نسلها با اهتمام زينب است

مي زند فرياد فريادي كه حيدر گونه است

ازدحام اهل كوفه از كلام زينب است

داوري بنگر كه در بيدادگاه شهر شام

با حسين همدست گشتن اتهام زينب است

مشت را كرده گره با هيبت و احساس گفت

اين حسين فرماده عالم امام زينب است

گرچه جايز نيست از بهر زنان امر جهاد

چادرو پوشش نمادي از قيام زينب است

افتخار سيد خوش زاد مي داني ز چيست

افتخار او همين بس كه غلام زينب است

گرچه بين بانوان زهرا مقام اول است

بعد زهرا رتبه برتر مقام زينب است

سيد حسن خوش زاد

 

 

 

 

آنکه بد گوهر دریای حیا زینب بود

در حیا نایبة خیر نساء زینب بود

آنکه دانشگده سینه زهرا پیمود

گشت علامه شد انگشت نما زینب بود

دختری که بجهان زین ابش نام آمد

دختر شاه عرب شیر خدا زینب بود

تالی حضرت صدیقه و اخت الحسنین

سینه­اش آینة صدق و صفا زینب بود

آنکه پیمود ره مهر و وفا شد نامی

زیب دیباچه دیوان وفا زینب بود

آنکه مبهوت زصبرش شده ایوب صبور

معدن صبر به صحرای بلا زینب بود

آنکه بعد از شه لب تشنه بهنگام بلا

قد علم کرد بمیدان وفا زینب بود

آنکه در جای حسینش ز وفاداری شد

ملجأ و دادرس آل عبا زینب بود

آنکه با شرکت اطفال یتیمان حسین

بست در قتلگه اش عقد عزا زینب بود

آنکه افراشت پس از قتل حسین رایت دین

کرد در کرب و بلا شقه گشا زینب بود

آنکه با شوق بیاری برادر برخاست

پیروی کرد از او پای بپا زینب بود

آنکه همدست حسین گشته و بر خلق رساند

صورت و معنی قرآن خدا زینب بود

آنکه بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان

اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود

آنکه در حال اسیریش به نهضت پرداخت

شت خاتون ظفر با اسرا زینب بود

هرکجا بر سر نی رفت سر پاک حسین

بروی ناقة عریان ز قفات زینب بود

آنکه نشکست وقارش باسارت اما

با سکینت به شکست اهل جفا زینب بود

آنکه در ناقه عریان بدیار کوفه

حق را کرد ز ناحق جدا زینب بود

آنکه با منطق شیرین و بگفتار فصیح

محشری کرد در آن شهر بپا زینب بود

آنکه از کثرت احساس به محمل زده سر

گیسویش کرد مخصب به دما زینب بود

آنکه در بارگه زادة مرجانة پست

تنگ کرد عرصه بر آن شوم و ذغا زینب بود

آنکه در مجلس شامات به میر شامات

گفت با طعنه که ابن الطلقا زینب بود

آنکه بی باک و دلیرانه به ارکان یزید

لرزه افکند در آن دار جفا زینب بود

آنکه نام امویها به فضاحت ها برد

کرد رسوازده ، با بانگ رسا زینب بود

آنکه وارونه شد از همت او تخت یزید

کند آن سلطنت از بیخ و بنا زینب بود

ثائبا آنکه بویرانة شام اندر شام

نصب یا نام حسین کرد لوا زینب بود


++++++++++

 

 

 

خودم ديدم كه صحرا لاله گون بود

زمين از خون ياران غرقه خون بود

خودم ديدم فضاى آسمانها

پر از انا اليه راجعون بود

خودم ديدم كه نور چشم زهرا

جراحات تنش از حد فزون بود

خودم ديدم كه بر هر برگ لاله

نوشته اين سخن با خط خون بود

گلى گم كرده ام ميجويم او را،

 به هر گل ميرسم ميبويم او را

خودم ديدم گلوى اصغرش را

خودم در بر كشيدم اكبرش را

اگر چه از كنار نهر علقم

زگريه منع كردم خواهرم را

خودم ديدم كه زهرا ناله ميكرد

خودم ديدم سرشك مادرم را

مكن منعم اگر با اينهمه داغ

زنم بر چوبه محمل سرم را

گلى گم كرده ام ميجويم او را

، به هر گل ميرسم ميبويم او را

خودم ديدم كه دلها مرده بودند

خودم ديدم همه افسرده بودند

خودم ديدم كبوترهاى معصوم

همه در زير پر، سر برده بودند

خودم ديدم كه گلهاى نبوت

زبى ابى همه پژمرده بودند

همان جايى كه فرزندان زهرا

بجرم عشق سيلى خورده بودند

گلى گم كرده ام ميجويم او را

، به هر گل ميرسم ميبويم او را

گل من يك نشان در بدن داشت

، يكى پيراهن كهنه به تن داشت

 

 تا خیمه زد به ساحل خطبه کلام تو

خوابید موج های  خروشان به نام تو

از کوفه تا به شام فقط سنگ می زدند

مدفون کنند تا همه جا سیر گام تو

جز با عنایت تو به چوب کجاوه ات

دست که می رسید به بالای بام تو

خطبه مخوان به مرم از سنگ پست تر

اینجا نمی دهند جواب سلام تو

ما را سوار ناقه غمگین خویش کن

شاید شویم زائر زلف امام تو

 

دارد از روز ازل دیده بینا زینب

عشق را کرده به نه کنگره معنا زینب

اولین صابره ارض و سما باشدو بس

علم پیغمبری آموخت ز طاها زینب

بود او عالمه مکتب فرهنگ علی

پرورش یافته در دامن زهرا زینب

همچنان کمه به نبی ام ابیها زهراست

با شد از بهر علی ام ابیها زینب

گشت قربانی کعبه به منای شهدا

هستی اش را به خدا می کند اهدا زینب

در اسارت سخن از غیرت و آزادی گفت

اه و زاری نکند در بر اعدا زینب

عبد الحسین رضایی

 

*********

 

 

بود آخرين لحظه عمر من

الا شام غم با تو گويم سخن

چه خوش بود آئين غمخواريت

ز آل علي ميهمانداريت

دگر جانم از غصه بر لب رسيد

گذشت آنچه از توبه زينب رسيد

خداحافظ اي شهر آزارها

خداحافظ اي كوي بازارها

خداحافظ اي شهر چنگ ها

خدا حافظ اي بارش سنگ ها

خداحافظ اي شهر رنج و بلا

خداحافظ اي چوب طشت و طلا

خداحافظ اي قصه بزم مي

خداحافظ اي رأس بالاي ني

خداحافظ اي اشگ جمازه ها

خداحافظ اي زيب درازه ها

خداحافظ اي شهر دشنام ها

خداحافظ اي كوچه ها بامها

خداحافظ اي دست در سلسله

خداحافظ اي پاي پر آبله

خداحافظ اي سنگ وخون جبين

خداحافظ اي سيد و الساجدين

خداحافظ اي رنج ها درد ها

خدا حافظ اي خاك ها گرد ها

خداحافظ اي ناقه بي جهاز

خداحافظ اي اختران حجاز

خداحافظ اي گوش پاره شده

ز تو  غارت گوشواره شده

خداحافظ اي خاك ويران سرا

خداحافظ اي آل خير الورا

خداحافظ اي ياس نيلي شده

يتيم نوازش به سيلي شده >

من اينجا خودم ديدم از خون خضاب

سر نيزه ها هيجده آفتاب

همين جا كنارم ني و دف زدند

به ديدار هجده گلم كف زدند

همين جا دلم شد زغم چاك چاك

كه خورشيدم افتاده برروي خاك

همين جا به زخمم نمك مي زدند

عزيز دلم را كتك مي زدند

همين جا به فرقم ادو خاك ريخت

به گل هاي من خارو خاشاك ريخت

همين جا ز غم جان من خسته بود

كه ده تن به يك ريسمان بسته بود

همين جا دوو چشمم زخون تر شده

كه ياسم به ويرانه پرپر شده

همين جا به ويرتنه بلبل گريست

فريبانه بر غربت گل گريست

همين جا زغم جانم آمد به لب

كه در گل گلم دفن شد نيمه شب

دريغا كه آن گوهر پاك رفت

چو زهرا غريبانه در خاك رفت

الا اي همه نسلهل بعد من

بگوئيد از غول من اين سخن

كه زينب از اين كوه اندوه و درد

به موج بلا جون علي صبر كرد

خدا داند و غصه هاي دلش

كه داغ حسينش بود قاتلش

مرا يك جهان درد و واغ و غم است

كه توصيف آن بر لب ميثم است

حاج غلامرضا سازگار(ميثم

 

 

 

 

دارم هوس که با تو دمی گفتگو کنم

تاسرگذشت خود همه را موبموکنم

نگذاشتند تا که کنم دفن پیکرت

وز آب دیده نعش ترا شست شو کنم

میخواستم اگر که مهلت نداد شمر

آبی بوقت مرگ ترا در گلو کنم

بگذاشتم ترا و برفتم زکربلا

جز کربلا ترا بکجا جستجو کنم

خواهم بتربت تو برادر علی الدّوام

بنشینم وهمیشه زخاک تو بو کنم

گر نیست رخصتم که بمانم بکربلا

من جانب مدینه چسان بیتو رو کنم

عباس و قاسم و علی اکبر بزیر خاک

من زندگی چگونه دیگر آرزو کنم

 

************** 

 

يا اخا درد هم آغوش من است

پرچم عشق تو بر دوش من است

شکوه ای نيست در اين ابرازم

به حديث غم تو می نازم

نه غم و رنج کنون می کشدم

شوق ديدار رخت می کشدم

مرغ بشکسته پر و بال

 من راوی مقتل گودالم من

زائر تشنه لب علقمه ام

 سند مستند فاطمه ام

آنکه با خصم تو جنگيده منم

 بانی عشق پسنديده منم

صاحب نافلهء زندانم

 شاهد قافلهء طفلانم

ناظر چشم گهربار منم

روح آرامش بيمار منم

بر حرم حملهء مردم ديدم

 خيمه ها را به تلاطم ديدم

ديده ام سيلی نامردان را

طفل گم گشته و سرگردان را

پيش مجنون گل ليلی چيدند

راس معشوق مرا ببريدند

ماجرايی که ز محمل دارم

 خاطراتی است که در دل دارم

چون که انگشت نما شد سر تو

باز شد تازه لب خواهر تو

دامنم خيس شد از چشم ترم

چوبه محملم از خون سرم

آن زمان ناطقم از حيدر بود

اثر خطبه ام از کوثر بود

کاخ ها را همه ويران کردم

ز غم آزاد اسيران کردم



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعاروفات حضرت زینب(س)







 

اسارت

 

 

شمع سان از غم هجر رخ تو آب شدم

باورت نیست اخا بدتوبیچاره شدم
بعدت ای مونس جان زینب آواره شدم
قدر تاریخ به من ظلم وجسارت گشته
خواهر تو هدف تیر حقارت گشته
باورت نیست ولی دست مراهم بستند
حرمت خواهر غمدیده تو بشکستند
باورت نیست ولی دین من انکار شده
آسمان پیش دوچشمان ترم تارشده
باورت نیست منو کوچه وبازار کجا
دختر فاطمه ومجلس اغیار کجا
یا اخا رفتی و بی پشت وپناهم کردی
مردم آن لحظه که از نیزه نگاهم کردی
غیرت اله تو رامحو تماشا شده ام
سرو بودم زغمت جان اخا تا شده ام
کاش عباس به نیزه بنهد چشم به هم
زینب وسلسله و همرهی نامحرم
هرکجا نام تو بردم پاسخم دشنام است
چشم در راه من وتو کوچه های شام است



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,حضرت زینب,وفات حضرت زینب,متن اشعاروفات حضرت زینب ,زینب,اشعارحضرت زینب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» کتاب شعر مداحی

 

 

 

 

 

 

 

لطفا جهت دانلود واستفاده از کتاب برروی لیک ذیل کلیک فرمائید.

 

دریافت بصورت جاوا-        ghaemiyeh.com/downloads/2740-BANK-JAME-ASHAR-MADAHAN-koli.zip

 

دریافت بصورت آندرود-    ghaemiyeh.com/downloads/2740-fa-BANK-JAME-ASHAR-MADAHAN-koli.apk

 

دیافت بصورت پی در اف ghaemiyeh.com/downloads/2740-FA-BANK-JAME-ASHAR-MADAHAN-koli.pdf

 

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,کتاب شعر,اشعارمذهبی,ولادتی ,بانک شعرمذهبی ,نوحه ,سینه زنی ,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارولادت حضرت علی(ع)10

 

 

 

 


 

 

 

 

غم روی غم به سینه تلمبارمی شود

وقتی دلم ز یاد تو سرشار می شود

ازبس نشسته ای به دلم شک نمی کنم

عشق ازصدای پای تو بیدار می شود

 

 

 


هر روز تا شبش به شما خیره می شوم

عمرم تمام صرف همین کار می شود

گفتند رفته ای که بیایی...ولی هنوز

این جمعه ها بدون تو تکرارمی شود

آقا بیا قسم به خدا می دهم تو را

این جمعه...کاش...فرصت دیدارمی شود؟

 

************

 

شاهنشهي و شد نجفَت مركز شاهي
ايوان تو نور است و جهان جمله سياهي
گر پاي كسي در حرمت جاي بگيرد
از لطف خريدارشوي تو به نگاهي

 

من رعْيَتِ مُلك توام اي شاه ولايت
شاهي بنما و بده بر ما تو پناهي
ديوار حرم، سنگ حرم، صحن و سرايت
دل را ببرد تا به خدا، گر كه بخواهي

گر قسمت من بوسه به خاك نجف افتد
سخت است بيارم به حرم، بار گناهي
 

از دور اگر چشم من اُفتد به ضريحت
گويم كه بگردم به فداي تو الهي
 

گمگشته طوفان بلاها به سراغت
آيد نشود در دو جهان غرق تباهي
دريا مَثَلِ كوچك بحر كرم توست
مي ميرد اگر آب ننوشد لب ماهي
از كودكي‌ام حب تو با شيره ي جان داد
مادر به اميدي كه كه شوم آنچه تو خواهي
يك عمر دلم را به تو بستم كه از آن رو
گويي بمن اي شاه، تو هم جزء سپاهي

 

********

 

دل کعبه گواه دیگری داشت
خبر از گوهر بالاتری داشت
زنی تنها بسوی قبله می رفت
برید از جمله ، سوی کعبه می رفت

 

خلایق بی خبر در خواب بودند
همه غرق دل گرداب بودند
دل کعبه دهانش باز ، کرده
دوباره خلقتی ، آغاز کرده
به خلقت ، شاهکاری خلق می شد
زمستان را بهاری خلق می شد
به ناگه غنچه حق ، باز می شد
تو گویی ، پرده از این راز می شد
گلی روئید ، در این روضه عشق
دبیری آمده ، در حوضه عشق
به ناگه وحی خواندش حکم حق را
علی بگذار ، نام این فلق را
رخش ، خورشید را مغلوب می کرد
نگاهش ماه را ، محجوب می کرد
دو چشمش چون شفق ، در انعکاس است
علی موجودی از ، دنیای خاص است
ستون کفر ، در دم لرزه ای خورد
زمین این لرزه را تا آسمان برد
مثال صاعقه ، یکباره آمد
برای مشکل حق ، چاره آمد
علی چون روح ، اندر جسم اسلام
به حیدر زنده ماند ، اسم اسلام
به نامش امن می شد ، جان امت
به یادش تیز شد ، دندان امت
دوباره راه بسته ، باز می شد
دو صد چندان دوباره ، راز می شد
زکعبه نور خورشیدی برون شد
شب تاریک ظلمت ، سرنگون شد
از این کعبه برون شد ، کودک عشق
یقین شد در ، دمی جای شک عشق
نگاه کودکش ، معنای حق داشت
دو چشمش از عطش ، رنگ شفق داشت
رخش آرام ، اما آتشین بود

دو دست کوچک او آهنین بود
به عالم ، خلقت او شاهکار است
یگانه تا قیامت ، در مدار است
علی تنهاترین ، مولود کعبه
علی چون تار ، اندر پود کعبه
علی آمد چو طوفانی به عصیان
به یک دریای راکد ، کرد طغیان
کلید عالم امکان ، علی بود
درخشان گوهر عرفان ، علی بود
علی کابوس خواب کفر می شد
چو خون ، در ظرف آب کفر می شد
علی انگشتر انگشت اسلام
تمام قدرت در مشت اسلام
علی آمد که حق ، تنها نماند
که خورشید عدالت ، جا نماند
مدار عشق ، دور محور او
تمام بار حق ، بر پیکر او
یداللهش چرا فریاد ، کردند ؟
به چشمانش ، خدا را یاد کردند !
در این میلاد ، راز عشقبازیست
علی سردار در یکّه تازیست
چنان آمد ، که دنیا را بهم ریخت
و عصیان را ، به دار عشق آویخت
علی آمد ، عدالت رنگ و رو یافت
علی در نزد احمد ، خلق و خو یافت
علی آمد ، شفقت خویش را دید !
خلوص عاشقی ، در کیش را دید !
شفقت در علی ، معنای خود یافت
شجاعت از علی ، پیراهنی بافت
علی تنها ستون آسمان بود
علی تک نقطه عطف جهان بود

 

*********

 

به خدا آروم نداره كعبه

 

رسيده فصل بهار كعبه

 

تا بياد از راه كعبة عالم

 

مي‌زنه لبخند ديوار كعبه

 

صبح سعادته ، موسم رحمته

 

قد ‌افلح ‌المومنون ‌شبيه‌ خنده ‌روي ‌‌لبهاش ‌مي‌شينه
ندا ميـاد اي مـردم دنـيا علـي امير المومنينه

 

------------------

 

بردن اسمش چه دلپذيره

 

ايشالا دستامونو مي گيره

 

فخر ماها اينه كا آقـامون

 

تو هـمه دنـيا علـي اميره

 

سيد و سروره ، ساقي كوثره

 

ميون محشر نغـمة هر شيـعه لا فتـي الا عليه
مردم عالم گفته خدا هم كه اسم اعظم يا عليه
------------------

 

پهلـووني كه همـتا نداره

 

وقت نبرد تنها تكسـواره

 

تاب نمياره كسي تو ميدون

 

ميون دستاش تا ذوالفقاره

 

فاتح خيبره ، حضرت حيدره

 

وقتي كه شمشير مي‌كشه نقش پيشوني بندش يا‌فاطمه­س

 

اسـتاد رزم پهـلوونايي مـثل علمـدار علقـمه‌س

 

------------------

 

تا كه مي بينم يه شاخة ياس

 

مي گيره قلبم شميم احساس

 

موج مي زنه تو فرات چشمام

 

تصوير زيـباي كـف العـباس

 

قاتل قلبمه ، حسرت علقمه

 

از كوچيكي برده دلامونو شش‌گوشة اربابم حسين

 

ايشالا باشه عيديمون امشب زيارت بين الحرمين

 

********

 

امشب هلاکم می‌کنی با کنجِ ابرو یا علی
تا نیمه شب در فکرِ تو گشتم ثناگو یا علی
من کیستم؟ من چیستم؟ جز ذره‌ی ناقابلی
در پیش پایت می‌زند جبریل زانو یا علی
گفتی به وقت مردنش هر کس تو را بیند علی
مردم بیا دیدارم ای یارِ سیه مو یا علی

 

راهم کجا؟ چاهم کجا؟ گم کرده‌ام کوی تو را
دل عازم روی تو شد، ره را بگو کو یا علی؟
گفتم شب میلاد تو گیرم ز تو مولا مدد
تا این که فانوس دلم گیرد ز تو سو یا علی
مشکل به کارم آمده، لطفی امیر‌المؤمنین
دانم گره وا می‌شود، با ذکر یا هو یا علی
بودی تمام عمر من غمخوار و یارِ سختی‌ام
هستی به هر زخمِ دلی، درمان و دارو یا علی

 

***********

 

شعر ولادت امام علی ع
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم يار محترم شد
كعبه شده محو و مات و مدهوش
ديوار ز هم گشوده آغوش

 

هر قطعة سنگ، كوه طوري است
هر نخلة خشك، نخل نوري است
در زمزمه‌هاي آب زمزم
آواي علي علي است هر دم
اي هجر، شب وصال تبريك
مجد و شرف و جلال تبريك
هر ريگ روان شده ثناگو
با ذكر علي علي علي هو
سر زد ز صفا صفاي مطلق
اي مرده بگو علي علي حق
حوران همه جان به كف نهادند
در پشت مقام ايستادند
بت‌هاي حرم به سجده رفتند
با هم، دم يا علي گرفتند
ای كعبه زهي زهي سعادت
ميلاد تو شد از اين ولادت
اي كعبه سعادتت مبارك
اي بيت، ولادتت مبارك
اي دختر شير، شير زادي
بر خلق جهان امير زادي
این شیر خداست روي دستت
شمشير خداست روي دستت
اين جان محمد است، مادر
قرآن محمد است، مادر
تو حامل نور سرمد استي
تو مادر جان احمد استي
بر خويش ببال مام كعبه
طفل تو بُود امام كعبه
نوزاد تو پير كائنات است
طفل تو امير كائنات است
روزی كه نبود نام هستي
مي‌كرد علي خداپرستي
از صبح ازل علي، علي بود
پيوسته به هر ولي ولي بود
در بود و نبود مقتدا بود
او بود و محمد و خدا بود
ای نفس رسول و جان قرآن
اي دست خدا، زبان قرآن
خورشيد بلند بام كعبه
از صبح ازل امام كعبه
اي خانة كعبه زادگاهت
اي صحنة حشر دادگاهت
تو احمد و احمد است حيدر
يك روح كه ديده در دو پيكر
گفتار همارة تو تنزيل
شاگرد قديمي تو جبريل
در ليلة قدر، قدر قدري
در صحنه بدر، بدر بدري
ميدان نبرد پاي بستت
شمشير نيازمند دستت
تو قله عرش را اميري
يا همدم كودك صغيري؟
غير از تو که، اي خداي را شير
بخشیده به خصم خويش شمشير؟
در ملك وسیع حق امامي
با پير فقير هم كلامي
با آنكه امام جمع بودي
در بزم فقير، شمع بودي
تو مالك عرش در زميني
حيف است ميان ما نشيني
در عرش امام آفتابي
در فرش چرا ابوترابي؟
اي قلب تو خانة محمد
جاي تو به شانة محمد
تو بت‌شكن و خداپرستي
بر شانه وحي بت شكستي
بت‌هاي حرم قيام كردند
بر تو همگي سلام كردند
هر بت كه فتاد و بر زمين خفت
فرياد كشيد و يا علي گفت
اي پشت سرت دعاي كعبه
اي بت‌شكن خداي كعبه
اي مهر تو لطف بي‌نهايت
توحيد و نبوت و ولایت
مهر تو بود تمام دينم
تا كور شود عدو من اینم
روزي كه نه آب و نه گِلم بود
جاي تو به خانة دلم بود
با مهر تو روي خود نمودم
با مهر تو چشم خود گشودم
دل را به ولات زنده كردم
گه گريه و گاه خنده كردم
اي شهد ولایت تو شيرم
اي كرده به عشق خود اسيرم
مادر که میان گاهواره
می کرد به صورتم نظاره
هر شب كه به گاهواره خفتم
تا صبح علي علي شنفتم
صد شكر خداي را که هر دم
با دوستي تو رُشد كردم
عمري به محبتت اسيرم
تا با تو بمانم و بميرم
اي مهر تو بود و هست ميثم
فردا تو بگیر دست میثم

 

*********

 

ازکعبه ی حق نوراوگشت عیان

 

راز خلقت میشود ایندم بیان

 

هرکسی عرش خداراطالب است

 

نیست راهی به جز راه ولایت درمیان

 

موسی عمران شود خادم بر او

 

عیسی ازخاکش بگیردآبرو(1)

 

یوسف مصری به آن جاه وجلال

 

میکندجاروکشی اش آرزو

 

آفرینش را کند او رهبری

 

دست حق راخاتم انگشتری

 

گرداوعالم همه پروانه اند

 

بسکه با نامش نماید دلبری

 

میبرم نامش بسی بی واهمه

 

میدهم این به شعرم خاتمه

 

هر-نفس-هردم بگویم این سخن

 

عشق من تنها علی وفاطمه

 

************

 

وجه رب العالمين
عروةالوثقاي دين
مرشد روح‌الامين
جان ختم‌المرسلين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين

 

اي ولايت را ولي
دل به مهرت منجلي
يا علي مولا علي
قبلة اهل يقين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين
اي فروغ جاودان
بر قدومت آسمان
تا سحر اختر فشان
از يسار و از يمين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمومنين
اي نوايت دلستان
از محمد دل ستان
خنده كن قرآن بخوان
با نوايي دلنشين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين
 
ماه رويت دل‌گشا
پنجه‌ات مشكل‌گشا
پرده را كامل گشا
از جمال نازنين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين
تا ابد روشنگري
از همه دل مي‌بري
هم علي هم حيدري
هم امام المتقين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين
هم سمك گويد علي
هم فلك گويد علي
هم ملك گويد علي
در سما و در زمين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين
 
من غلام حيدرم
خاك پاي قنبرم
تا به تن باشد سرم
دين من باشد همين
عيد ميلادت مبارك يا اميرالمؤمنين

 

************

 

كیست مولا ذات بی همتای حق 

 

             بعد حق هر كس بود شیدای حق
كیست مولا لام خلقت را هدف
      

 

           عـیـن عـلـم و یـاء دریای شرف

 

كیست مولا دین احمد را كمال       

 

          متصل نورش به ذات لا یـزال
كیست مولا نعمت حـق را اتـم
          

 

       مـعـنی تـفـسیر نـون و الـقـلم
كیست مولا قاسم نـار و جحیم
      

 

          صاحب تقسیم جنات و نعیم
كیست مولا باب شـبیر و شبـر
   

 

              بـر یتیمان مـهـربـانـتـر از پدر
كیست مولا نور حق را منجلی
 

 

                حجت بر حـق حـق یعـنی عـلی
در ولایت حب او تكوینی است
   

 

               دین منهای علی بی دینی است
بی‌علی‌درجسم‌هستی‌روح‌نیست
         

 

    كشتی شرع نبی را نوح نیست
بی علی قرآن كتاب بی بهاست
             
چون‌علی‌آیات‌حق‌را محتوا ست
بـی عـلی اسـلام تـمـثـالـی بـود
       

 

       در مثل چون طبل تو خالی بود
بی علی اصل‌عبادت باطل‌است
               
بی‌علی‌هركس‌بمیرد جاهل است
بی علی تقوی گلی بی رنگ و بوست

 

        بـنـد گی هـمچون نماز بی وضو ست

*************



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:متن اشعارولادت حضرت علی(ع)9 چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,, * * * * * * :: 11:16 :: نويسنده : روابط عمومی هیئت زینبیون (س), | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارولادت حضرت علی(ع)9

 

 


 

 

 

 

 


 

شیر خدا، شاه ولایت علی    ***   صیقلی ذکر خفی و جلی
روز احد چون صف هیجا گرفت   ***    تیر مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پیکان، بگل او نهفت   ***    صد گل راحت زگل او شکفت
روی عبادت سوی محراب کرد    ***    پشت‏بدرد سر اصحاب کرد
خنجر الماس چو بفراختند    ***     چاک بر آن چون گلش انداختند
غرقه بخون، غنچه زنگارگون    ***    آمد از آن گلبن احسان برون
گل گل خونش به مصلا چکید    ***    گفت چو فارغ زنماز آن بدید
این همه گل چیست ته پای من    ***   ساخته گلزار مصلای من
صورت حالش چو نمودند باز    ***    گفت که سوگند بدانای راز
کز الم تیغ، ندارم خبر    ***   گرچه زمن نیست‏خبردارتر
طایر من سدره نشین شد چه باک    ***    گر شودم تن چو قفس چاک چاک
«
جامی‏» از آلایش تن پاک شو    ***    در قدم پاکروان خاک شو
باشد از آن خاک بگردی رسی    ***    گرد شکافی و بمردی رسی

---------------------(شعر ولادت)-----
از قــــــدرت لايـــزالـــــي يــــــزدانــــــي

گـرديــده قــلــوب شـيــعــيـان نوراني

از فــاطــمــه بـنــت اســـد شـــد ظــاهــر

در كـعــبــه وجـــود عـــلـي عـمراني

كــرده ســـت عــلــي بـبـزم جـانـان ماوا

يــزدان كــنــد از ولي خود مـهـماني

بـنـهـاده خــدا تــــاج ولايــــش بــر ســر

يعـنـي كــه بــه بـنــدگان ما سلطاني

هـر كـس كـه ز فـرمـان عـلي سرپيچيد

گــردد بـه جـهــيــم تـا ابــد زنـدانــي

بــا مـهــر عـلـي خـانــه دل كـــن آبــــاد

خـود را بــرهـان ز وحـشت ويراني

اي شــيـعـه ز جـان تـابع فرمانش باش

گر جنت و فردوس برين خواهـانـي

در روز جـــزا بــيـــم بـــــدل راه مـــــده

گـر رهـبـر خويش مرتضي مـيـداني

در مدح علي «حياتي» از صدق بكوش

گـر عـاشـق و شيداي شه مـردانـي

 

 

 

 

 

مست تـولای تـو ام یـا علی (ع)

عاشق و شیدای تو ام یا علی (ع)

دیـده ی تو انس ندارد به خـواب

یک سحر ای ماه کرامت بتـاب

وسوســه ام  می کند آهنگ تو

سـاز دل انگیــز شبـاهنـگ تو

شهر فرو رفتــه به غفلت همـه

سلسله پیچیــده به ظلمت همه

بانـــوی مهتاب کشـــد انتظـار

تا کـه بتابی تـو در ایـن شام تـار

سـایه بـه سـایه پی تــو می دوم

اسم تو  را بر لب خـود می بـرم

نام تـو درمــان همــه درد مـن

زمزمـه ی گـرم شب سـرد مـن

*********

یا علـــی ُیا علــی ُیـا علــی

می گذری از همـه دنیا علــی

می گذری در دل شب ها علی

می شکفی بر همه لب ها علی

چشم یتیمـی پُـر الماس شــد

سینه ی تو باغ گل یاس شــد

مست دو چشـم تـو دل آسمان

مات نگـاه تـو همـه کهکشـان

پلک بزن تا که بجوشــد بهـار

باز پـُر از گل شـود این رهگذار

عطر تو از صورت گل می چکد

دم به دم از عشق تو دم می زند

قبله ی شمس و قمری یا علـی

جلوه ی صبح و سحری یا علـی

کلبـه ی تاریک مــرا در بـــزن

گـاه بـه تنهایـی من سـر بــزن

ای همه خورشیـــد پناهم بده

در بگشا بـر من و راهـم بــده

دست مـن و دامـن مولا علی

عشق تو با دل چه کند یا علی

می گذری از همه دنیــا علی

یا علـــی ُیا علــی ُیا علــی

********

بـاغ کرامت، نفس دست تــو

جان به لب آمده سرمست تـو

ای همـه ذرات، تو را مشتـری

گم شده را ره به کجا می بری

گم شـده انسان به غبـار زمان

کـرده فراموش تو را بی گمان

بی تو همه روز جهان ظلمت ست

سهـم همـه آینـه ها حیرت ست

نبض جهان با نفست می زنــد

تـار بـه تـار نگهت مــی تنــد

مهر تو در جان همــه عالم ست

پیش تو دریا همه یک شبنم ست

کاش به شکرانه ی عشق شما

پرتـویی از نــور بتابــد بـه ما

اصل حقیقت تـو و باقی همـه

آینــه گـردان  تـو و فـاطمـه

کـاش برویــد بـه دلم آفتـاب

روی تو بینم چو برآیم ز خواب

کولــی آواره ی دل یـا امیــر

کاش به زندان تو باشـد اسیـر

نــور نماز تو کجـا ، دل کجـا ؟

سوز و گداز تـو کجا، دل کجا ؟

کاش که تندر زده بود و تگرگ

کاش رها می شدم از خواب مرگ

کاش عدالتکده جان می گرفت

کوچه ز دستان تو نان می گرفت

کاش که این قوم خدا داشتند

در شب افسانه تو را داشتنــد

ســوره ی زلزال نـدارد اثـــر

قوم  چه دارد ز قیامت خبـر ؟

روح حقیقت یله زیــر غبـــار

تیـغ دو دم را بتکان ذوالفقـار

 

 

 

.----------(شور- نميدم يه تار موت و)---

علی علی علی علی
نمیدم یه تار موت و به تموم عالمی
         اگه دستم و نگیری من میشم جهنمی
اگه تو محل بذاری به غلامت یه کمی
       به علی قسم ندارم توی دنیا هیچ غمی
رؤیای منی دنیای منی

تو تنها فقط فقط مولای منی
یا حیدر
  مدد 2

یا حیدر ابوتراب یا حیدر  مدد

همیشه به نامت آقا دهنم معطره
    حتی بی وضو نبی هم اسمت و نمی بره
آقا خیلی ها ندارن چشم دیدن تو رو
        چون نمیتونن ببینن علی از همه سره
ای باغ و بهار صاحب اختیار

طوفان می کنی علی تو با ذوالفقار
یا حیدر
  مدد 2

یا حیدر ابوتراب یا حیدر  مدد

این نماز و این عبادت بی تو تضمین نمیشه
         دین بی محبت تو به خدا دین نمیشه
آرزومه شب میلاد توی ایوون نجف
     ذکر یا علی بگیریم، بهتر از این نمیشه
شاه لوکشف سلطان نجف

کل دنیا یه طرف حیدر یک طرف
یا حیدر
  مدد 2

یا حیدر ابوتراب یا حیدر  مدد

 

 

-(سرود شور يداله فوق ايديهم)---

 

یدالله فوق ایدیهم3
توی عشق و توی مستی

توی این عالم هستی
  روی دست حیدر نیست دیگه دستی
             یدالله فوق ایدیهم
دست خدا، دست علی

مست خدا، مست علی
               یدالله فوق ایدیهم

به خدا خونه خرابم

مست این باده نابم
         خاک زیر نعلین بوترابم
             یدالله فوق ایدیهم
بوی خدا، بوی علی

روی خدا، روی علی
               یدالله فوق ایدیهم

 

---(سرود- بيايد همه ساغر بدست)----

 

بیائید همه ساغر به دست

بریم به دیار نجف  2
سرزمین رویاها که بهتر از بهشته
        رو کتیبه های ایوون نجف نوشته
        سیدی علیٌ، سید السیاده
      ضربه علیٌ، افضل العباده
          علی علی حیدر مدد

به عرض و سما نام تو

کسی نبرد بی وضو
کعبه از وجود حیدر آبرو گرفته
      خونه خدا هم امشب ذکر هو گرفته
     با ستاره ها چون، خالق تعالی
     یا علی نوشته، روی آسمانها
          علی علی حیدر مدد

 

 

-------(سرود- بگواي كتاب عليين)----

بگو ای کتاب علییین

به هر مذهب و به هر آئین
که من بنده علی هستم

لکم دینکم ولی الدین
قبله ام، علی علی علی علی
               کعبه ام، علی علی علی علی
دلبرم، علی علی علی علی
               سرورم، علی علی علی عل 
          علی علی علی علی

دلم گرم گفتگوی تو

من هستم غلام کوی تو
بهشت و با همه نعمتهاش

نمی دم به تار موی تو
هستیم، علی علی علی علی
                مستیم، علی علی علی علی
مشعرم، علی علی علی علی
               محشرم، علی علی علی علی
          علی علی علی علی

 

 

 

 

اونایی که منکرت هستن

خدایی نمازشون هیچه
به اسمت قسم که تو محشر

خدا نسخشون و می پیچه
دین من، علی علی علی علی
            عشق من، علی علی علی علی
روح من، علی علی علی علی
             جون من، علی علی علی علی
        علی علی علی علی

 

 

-----------(سرود بااينكه خيلي )---

با اینکه خیلی ناقابلم

دستی نوشته روی دلم
           یا حیدر  یا حیدر
یا علی، قمر شبهامه

یا علی، همه رویامه
                           یا علی، پدر آقامه

یا علی، یا حیدر، یا حیدر

روزی دهنده من تویی

برگ برنده من تویی
             یا حیدر   یا حیدر
یا علی، تو دم عیسایی

یا علی، تو ید موسایی
                    یا علی، نفس زهرایی

یا علی، یا حیدر، یا حیدر


من عاشق توام تا ابد

قلبم به عشق تو می طپد
            یا حیدر  یا حیدر
یا علی، ضربان قلبم

یا علی، نفس این عالم
                   یا علی، درد ما را مرهم

یا علی، یا حیدر، یا حیدر

 

----(سرود علي بگو تا كه قلبت)----

علی بگو، تا که قلبت جلا بگیره

علی بگو، تا دلامون صفا بگیره
علی بگو، تا که دردت دوا بگیره

علی بگو، تا مریضت شفا بگیره
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علی بگو، تا خدا رو بشی تو بنده

علی بگو، تا که زهرا بهت بخنده
علی بگو، اگه میخوای برگ برنده

علی بگو، همونی که خیبر و کنده
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علی بگو، اگه میخوای کرببلا رو

علی بگو، اگخ میخوای امام رضا رو
علی بگو، اگه میخوای قبله نما رو

علی بگو،تا ببینی لطف خدا رو
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علی بگو، که علی روح هر نمازه

علی بگو، در خونش همیشه بازه
علی بگو، که خدا هم برات می سازه

علی بگو، همه عالم بهش می نازه
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علی بگو،که علی اسم کردگاره

علی بگو،که علی صاحب اختیاره
علی بگو، که علی دومی نداره

علی بگو،برات از آسمون بباره
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علی بگو، پدر شبر و شبیره

علی بگو، که به همرات دعای خیره
علی بگو، که علی قبله گاه و دیره

علی بگو، تا بلرزه دل مغیره
علی ، علی علی، علی علی علی علی

علي بگو ، كه علي ذكرعالمينه

علي بگو، كه علي نورهردوعينه

علي بگو، ذكر لبهاي زينبينه

علي بگو ،نوحه ي  بين الحرمينه

علي بگو، باباي عشق عالمينه

علي بگو، كه دلم عاشق حسينه

علی ، علی علی، علی علی علی علی

علي بگو ، كه علي گشته ذكر ياهو

علي بگو، كه علي كرده گل رو خوشبو

علي بگو، به مدد از ضامن آهو

علي بگو ، وحده لا شريك لاهو

علی ، علی علی، علی علی علی علی

 

----------------(شعر زمزمه)-----

ای دو جهـان طـور تجلاّی تو
                                  گنــج خداونــد، تـولاّی تــو
ارض و سما خاک کف پای تو
                &nb


نويسنده : خادم الرضا |
تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,ولادت حضرت علی,امام علی,علی مرتضا,متن اشعارولادت,امیرالمومنین ,حیدر,زینبیون,جهان میهن,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه اشعارمذهبی بیت الائمه بوده وهرگونه کپی برداری باذکرنام منبع بلامانع است ....