فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60
تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست
بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست
هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست
نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست
من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر
چشم بر راه توام بر سر ِ دروازه يِ شهر
یک نفر بودم و یک شهر مرا زخم زدند
یک تن امّا همه از رسم و وفا زخم زدند
بی کس ام دیده ولی در همه جا زخم زدند
سنگ آورده و از بام و هوا زخم زدند
زخم بر من زده و کرده تماشا کوفه
امتحان کرده نوک نیزه ی خود را کوفه
تیری آماده شد و با بدنم تمرین کرد
تیغه ای ساخته شد، روی تنم تمرین کرد
پنجه ای سرزده با پیروهنم تمرین کرد
سنگ انداز ببین با دهنم تمرین کرد
خواستم تا بپرم از بدنم بال افتاد
کارم آخر به تهِ گودی گودال افتاد
آنکه دیروز نظر بر نظرم می انداخت
دیدی امروز چه خون بر جگرم می انداخت
چوب آتش زده از دور و برم می انداخت
شاخه ي شعله ور و نخل سرم می انداخت
دست من بند زده، موی مرا می سوزاند
دستگرمی سر ِگیسوی مرا می سوزاند
وای اگر یک نفر اینجا تک و تنها گردد
آنقدر داغ ببیند که قدش تا گردد
بعد، از دشنه و سر نیزه محیّا گردد
آنقدر زخم زنندش که معمّا گردد
به سرم آمده و باز همان خواهد شد
رسم این است و سرم سهم سنان خواهد شد
رسم این است که اوّل پر او می ریزند
بعد از او دور و بر پیکر او می ریزند
بعد با خنجر خود بر سر او می ریزند
بعد از آن هم به سر خواهر او می ریزند
آخرش هم همه بر روی تنش می کوبند
نعل تازه زده و بر بدنش می کوبند
حضرت مسلم بن عقیل(ع)
تصویر ماه را کسی از چاه می کشد
شب رو به کوفه می کند و آه می کشد
سمت وقوع فاجعهای تازه پا گذاشت
مرد غریبه ای که به دروازه پا گذاشت
افتاد ماه روی زمین و جنازه شد
تاریخ زخم کهنه اش انگار تازه شد
این سوگ بادهاست که هی زوزه میکشند
در شهر، گرگها به زمین پوزه می کشند
حالا دوباره کوفه سراسر کبود شد
پهلوی نخل های تناور کبود شد
تو می رسی و فاجعه آغاز می شود
درهای دوزخ از همه سو باز می شود
بیهوده است موعظه در گوش مرده ها
این شهر، خواب رفته در آغوش مرده ها
در گوش، با صدای تو انگشت می کنند
فریاد می زنی و به تو پشت می کنند
افکار مرده در سرشان خاک می خورد
در خانه اند و خنجرشان خاک می خورد
در دستشان چه هست به جز چند مشتِ سنگ
رد میشوی و پاسخ تو سنگ پشت سنگ
رد می شوی و پنجره ها بسته می شوند
سمت سکوت حنجره ها بسته می شوند
ماندی کسی ندید تو را کوفه کور شد
شب، خانه کرد و شهر پُر از بوف کور شد
روی تن تو این همه کرکس چه می کنند
با تو سرانِ خشک مقدس چه می کنند
حالا که از مبارزه پرهیز کرده اند
خنجر برای کشتن تو تیز کرده اند
شب میشود تو می رسی و ماه می رود
در آسمان کوفه سَرَت راه می رود
تصویر ماه را کسی از چاه می کشد
شب رو به کوفه می کند و آه می کشد
كاش از آمدن كوفه حذر مي كردي
از پي دفع خطر ترك سفر مي كردي
زير شمشيرم و از پرده دل مي گويم
كاش آهنگ سفر جاي دگر مي كردي
چاك مي كرد به تن پيرهن صبر ايوب
گر از اين شهر پر از فتنه گذر ميكردي
آب در دست من آغشته به خون مي گردد
كاش مي ديدي و احساس خطر مي كردي
روز پيش نظرت تيره تر از شب مي شد
گر بر احوال من خسته نظر مي كردي
پاره پاره بدنم گر ز ستم مي ديدي
جاري از ديده خود خون جگر مي كردي
قبل از آني كه شود كشته جوانت اي كاش
ديده را محو تماشاي پسر مي كردي
كاش از واقعه حرمله و تير و گلو
مادر غمزده اش را تو خبر مي كردي
ذكر روز و شب ((ژوليده)) بود بهر تو اين
كاش از آمدن كوفه حذر ميكردي
آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را
آقا کمی اجازه بده درد دل کنم
امّا خودت بگو که بگویم کدام را؟!
کوچه به کوچه می روم و گریه می کنم
از دست بی وفایی این نانجیب ها
گفتم بیا به کوفه پشیمان شدم حسین
کوفه میا امام غریب قریب ها!
این مردمی که بنده ی دینار و درهمند
یک یک تمام بیعتشان را شکسته اند
این نان به نرخ روز خوران قسم فروش
دست مرا ز حیله و نیرنگ بسته اند
تّجار کوفه فکر ادای نماز شکر
از بس که کارشان سر و سامان گرفته است
فهمیدم از شلوغی بازارهای شهر
کار تمام نیزه فروشان گرفته است
این جا همه به فکر خرید لوازمند
اجناسشان شده سپر و خنجر و کمان
در انتظار روز پذیرایی تواند
آذین شهرشان شده سرنیزه و سنان
بازی کودکانه ی اطفالشان شده
پرتاب سنگ بر نوک نیزه ز روی بام
وقتی که می خورد به هدف ضربه هایشان
حس می کنند از این که گرفتند انتقام
دیدم به دست حرمله تیر سه شعبه ای
کز دیدنش تنور دلم پر شراره شد
از هر هزار تیر یکی هم خطا نرفت
از ضرب شست او جگرم پاره پاره شد
نقشه برای دخترک تو کشیده اند
کوفه میا که کوفه پر از قوم کافر است
در بین هر محله شان هر شبانه روز
حرف از کنیز بردن و خلخال و معجر است
خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی
دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی
ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی
به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
به حق ((جابرعظم الکسیر)) برگردی
به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی
ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی
ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو
به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی
خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی
قسم به قامت رعنای شیر ام بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی
ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچه و بازار اسیر برگردی
ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت
تن تو جمع میان حصیر برگردی
ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن
به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی
تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست
بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست
هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست
نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست
من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر
چشم بر راه توام بر سر ِ دروازه يِ شهر
یک نفر بودم و یک شهر مرا زخم زدند
یک تن امّا همه از رسم و وفا زخم زدند
بی کس ام دیده ولی در همه جا زخم زدند
سنگ آورده و از بام و هوا زخم زدند
زخم بر من زده و کرده تماشا کوفه
امتحان کرده نوک نیزه ی خود را کوفه
تیری آماده شد و با بدنم تمرین کرد
تیغه ای ساخته شد، روی تنم تمرین کرد
پنجه ای سرزده با پیروهنم تمرین کرد
سنگ انداز ببین با دهنم تمرین کرد
خواستم تا بپرم از بدنم بال افتاد
کارم آخر به تهِ گودی گودال افتاد
آنکه دیروز نظر بر نظرم می انداخت
دیدی امروز چه خون بر جگرم می انداخت
چوب آتش زده از دور و برم می انداخت
شاخه ي شعله ور و نخل سرم می انداخت
دست من بند زده، موی مرا می سوزاند
دستگرمی سر ِگیسوی مرا می سوزاند
وای اگر یک نفر اینجا تک و تنها گردد
آنقدر داغ ببیند که قدش تا گردد
بعد، از دشنه و سر نیزه محیّا گردد
آنقدر زخم زنندش که معمّا گردد
به سرم آمده و باز همان خواهد شد
رسم این است و سرم سهم سنان خواهد شد
رسم این است که اوّل پر او می ریزند
بعد از او دور و بر پیکر او می ریزند
بعد با خنجر خود بر سر او می ریزند
بعد از آن هم به سر خواهر او می ریزند
آخرش هم همه بر روی تنش می کوبند
نعل تازه زده و بر بدنش می کوبند
هر کس که در دست محرم دست دارد
بر آتش سوزان این غم دست دارد
عشق حسین ابن علی(ع)بی شک و تردید
در ذره ذره کار عالم دست دارد
بر روی نی دیوانه کرده عالمی را
زلفی که در آن باد درهم دست دارد
ما کربلایی زاده ایم و تربت تو
از ابتدا در خلق آدم دست دارد
تاثیر روضه چشم را حساس کرده
حتی به هر مردی که خاتم دست دارد
اینجا به یاد کف العباس علمدار
نقش و نگار روی پرچم «دست» دارد
تنهای تنها کربلایت قاتلم نیست
مشهد ، نجف ،. . . او چند تا هم دست دارد
باز این رسیده شور و هوای عزای تو
وقت دگر رسیده به یاد نوای تو
تا بیرق عزای تو باشد که بر قرار
گشتم اسیر لطف و صفای سرای تو
تا آن زمان که جن و ملک نوحه میکنند
من چون کبوتر ره کرب و بلای تو
چون سر ز تن بریده بدندت حرامیان
تنها بدین شهادت و مردن سزای تو
بخشیدن و شفاعت مردم به روز حشر
گشته جواب آن مه اشک این جزای تو
هر بنده ای که گشته اسیر ولای دوست
حاتم بگشته هر شب و روزش گدای تو
در ظهر محشری که به پا شد به دشت خون
هر عاشقی گرفته ز جانش هوای تو
این سی شب محرم آخر نباشدم
باشد که عمر بی هدفم شد فدای تو
در جنگ تن به تن که تو کردی به دشت خون
رحمی نشد به راس و به قلب و ردای تو
از رفتن و شهادت تو درسمان چه شد
آسان گذشتن از همه دنیا ندای تو
امام زمان(عج)-مناجات محرمی
برای شانۀ افتاده ام پری بدهید
دلِ شكستۀ ما را به دلبری بدهید
محبتی بكنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم كبوتری بدهید
كجاست خیمۀ سبزت؟ مسافرم برگرد
برای دركِ شما كاش باوری بدهید
شنیده ایم كه شب پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم حنجری بدهید
چقدر مثل شما می شویم این شب ها
اگر به سینه زنت دیدۀ تری بدهید
برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است
چه می شود كه به ما جای بهتری بدهید
نمی رود به خدا جای دور جان شما
اگر برات حرم را به نوكری بدهید
خبر رسیده خرابه شكسته ای می گفت:
چه می شود كه به ما چند روسری بدهید
باز هم ماه عزا وماتم است
ماه ماتم ، ماه اندوه و غم است
سنج ها بر سینه و سر می زنند
باز هم زنجیرها پر می زنند
طبل هم دلتنگ و محزون می شود
نی نیستانی پر از خون می شود
خیمه های سوگ برپا می شوند
دیده ها از اشک دریا می شوند
شهر بر تن رخت ماتم می کند
از خجالت ، آب ، سر خم می کند
دیده تر کن ، فصل ماتم آمده ست
کن سیه بر تن ، محرم آمده ست
با محرم کربلایی می شویم
با شهیدانش خدایی می شویم
+++++
+++++
کربلا در دیده ها خون می کند
عاشقان را بازمجنون می کند
کربلا از عاشقان دل می برد
هستی ما را به اشکی می خرد
کربلا میقات مردان خداست
کربلا راه تمام انبیاست
کربلا یک قطعه در تاریخ نیست
کربلا آموزگار زندگی ست
کربلا درسش جهاد و عزت است
دست رد بر سینه ی هر ذلت است
کربلا درس شهادت می دهد
درس مردی و رشادت می دهد
کربلا منظومه ای بی انتهاست
دفتر شعر شهیدان خداست
سطر سطر نکته هایش خواندنی ست
شور و حالش در دل ما ماندنی ست
+++++
+++++
کاروان عشق را رهبر حسین (ع)
برتمام عاشقان سرور حسین (ع)
خون در رگ ها ی او ، خون خداست
در مسیر عشق ، «مصباح الهداست »
خلق وخویش ، خلق وخوی مصطفاست
در شجاعت ، ذوالفقار مرتضی ست
تاکه چشم خویش را وا کرده است
رشد در دامان زهرا (س) کرده است
او سخاوت از « حسن » آموخته
جانش از صبر برادر سوخته
با « حسن » آن رهبر نیکو سرشت
اوست آقای جوانان بهشت
شمع بزم می پرستان می شود
ساقی دل های مستان می شود
اختیار عاشقان در دست او
سرخوشان جام کوثر ، مست او
می شود آموزگار عاشقان
می برد با خود قرار عاشقان
از جهادش می شود آموخت عشق
در نگاهش بی گمان می سوخت عشق
می کند آغاز ، راه یک سفر
در ره مقصود بی خوف و خطر
از طواف کعبه اش تا کربلا
« پله پله تا ملاقات خدا »
کن تماشا خلق یک اعجاز را
عشق را ، بال و پر پرواز را
هرکسی در دل هوای عشق داشت
عهد و پیمان با خدای عشق داشت
هرکه بهر دین حق دلتنگ بود
شاهد صد فتنه و نیرنگ بود
هرکه در دل داشت عشق مصطفی(ص)
هرکه برلب داشت نام مرتضی(ع)
هرکه از جام ولایت مست بود
در نگاهش ، مرگ ، خوار و پست بود
هرکه پیمان با رسالت بسته بود
دل به آیین امامت بسته بود
همسفر با آشنای راه شد
با حسین بن علی (ع) همراه شد
تا امام خویش را یاری کنند
خون خود را دررهش جاری کنند
در سپاه عشق ، سرباز ی کنند
در کنار دوست ، جانبازی کنند
آشنا با رمز و راز عاشقی
بسته قامت تا نماز عاشقی
هرکدام از آن یکی شوریده تر
از رموز جان سپردن با خبر
آسمان سرمست از دیدارشان
چشم گیتی مات از پیکارشان
واهمه افکنده از ایمانشان
در دل دشمن ، رجز خوانی شان
کوه عشق و صبر و ایمان و یقین
آیت نورند بر روی زمین
محودلدارند ، هفتاد و دو تن
مست دیدارند ، هفتاد و دوتن
گل نرگس ،گل نرگس، محرم
دل ما شیعه هاسرشار ِه ازغم
همی دونم که تو هم داغداری
مثال مادرت زهــرای اعظم
***
گل نرگس بیا غم داره شیعه
محرم گشته ماتم داره شیعه
بیاروضه بخون تا خون بگریه
بیـا جانا، تــرا کم داره شیعه
***
گل نرگس،بیا شیدابگرییم
ز داغ ظهر عاشـورا بگرییم
به جون مادرت زهرا بیا تا
کنار ِت کربلا آقا بگرییم
خدا نوشت : محرم سیاه بر تن کرد
دوباره حضرت خاتم سیاه بر تن کرد
زمین حسینیه شد، روضه خوان آن خورشید
و هر چه بود در عالم سیاه بر تن کرد
شکست بغض خدا با نماز ظهر تو
و کعبه – بیت خدا- هم سیاه بر تن کرد
قلم به شوق تو برخاست شاعری بکند
نوشت مصرعی از غم سیاه بر تن کرد
حسین وغم؟! چه غمی؟ عشق غم ندارد که
کجاست کرببلا؟! دل حرم ندارد که
چه غصه ای؟ که پر از شوق و شور و زیبایی است
محرم اول دلدادگی و شیدایی است
تو ترجمان غدیری که حیدر آورده
تو آب چشمه ی عشقی که کوثر آورده
مرا ببین که سیاه است سینه ام ز گناه
مرا ببخش به این اشک و این لباس سیاه
هنوز خیمه و هیئت به پا کند چشمت
تو محشری و قیامت به پا کند چشمت
و عشق...آه...چه آورده بر سر زینب؟
فدای خطبه ی از جنس حیدر زینب
دوباره عشق سر از شعر من در آورده
و بیت های مرا سوی دیگر آورده
فدای غربت آن شاه بی سپاهی که
دلاوری به بزرگی اصغر آورده
برای جذب نگاه تمامی تاریخ
جمال خوش قد و بالای اکبر آورده
چه باک از این همه لکشر که در مقابل اوست؟
حسین لشکری از جنس دیگر آورده
حسین لشکری از جنس یاس از عباس
به هیبت و به شکوه برادر آورده
برای خواندن قرآن به روی نیزه ببین
که سرسپرده ی عشق خدا سر آورده
حسین سوره ی حمد است، کوثرعشق است
حسین اول عشق است، آخر عشق است
محرم
اي دل بيا كه ماه محرم بر آمده
اين مه به قلب شيعه چنان خنجر آمده
از بهر قتل شاه زمان پور بو تراب
در كربلا ببين كه دو صد لشكر آمده
در اين مه حرام حسين سبط مصطفي
از ظلم اشقيا زچه رو بي سر آمده
فرزند مرتضي و سرور دل نبي
از سوز تشنگي به لبش اخگر آمده
سقاي كربلا بنگر در كنار آب
لب تشنه تير كينه به چشم تر آمده
ناموس كردگار به دو چشمان اشكبار
بر سر زنان با سر بي معجر آمده
سينه زنان و نوحه سرا بهر تعزيت
با حوريان فاطمه ي اطهر آمده
بهر شهادت عمل شمر نا بكار
در قتلگه حضرت پيغمبرآم
نوباوه رسول و جــــگر گوشــــه بتــول
كرد اين چنين دعوت حق را ز جان بتول
روزي كه خواست جانب كوفه سفر كند
اهل زمانه را ز سفر با خبر كند
با خيل ياوران و زنان و نوادگان
رفع بلا ز امت خير البشر كند
از بيم كسر حرمت كعبه خداي عشق
مجبور گشت حج خدا مختصر كند
نوبــــاوه رســــول و جگر گوشه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول
آه از دمي كه لشكر بن سعد بي حيا
طبل ظفر نواخت به نزديك خيمگاه
پژمرده بود باغ نبي از سر عطش
زينب در اضطراب و حسينش به قتلگاه
رو سوي خيمگاه نهادند رو بهان
بردند هر چه بود ز جمله طلا و كاه
نامرد دهر شرم ز زهرا نكرد و زد
سيلي به بروي دختر زيبا ي همچو ماه
دست ستم خرگه دلدادگان بسوخت
دشت ستم بود لبالب ز دود و آه
نو باوه رسول و جـــــگر گـــوشه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول
سرهاي شاهدان چو به ني آشيانه كرد
دخت نبي ساز سفر را بهانه كرد
از طرف بوستان خزان ديده چون گذشت
تير فراق را دل زينب نشانه كرد
جانا سرت كجاست تماشا كني دمي
نيلي رخ رقيه كه با تازيانه كرد
زنجير كين كه بسته به پاي شهنشه اي
با اشتري لجوج به كوفه روانه كرد
نازم به دختري كه ز زهرا گرفته خط
باخطبه اي كه خواند حسين جاودانه كرد
نو باوه رسول و جــــگر گوشـــه بتول
كرد اين چنين دعوت حق را زجان قبول
پر میکشد چشمان من امشب به سویت
یک عمر مانده این دلم در آرزویت
میسوزم و حسرت به دل آقای خوبم
تا که بیایم کربلا در جستجویت
از این حرم تا آن حرم وصل به عشق است
یک کهکشان اعجاز دارد خاک کویت
گرچه گنه بسیار کردم، نا امیدم
من واقفم کم کرده ام از آبرویت
عشق تو را دارم به دل اما دوباره
باعث شدم تا بشکند بغض گلویت
مولای من لب تشنه ام دریاب آقا
ای کاش میشد من بنوشم از سبویت
بوی محرم میرسد از هر طرف باز
چشمان مشتاقان به دست چاره جویت
پیراهن سیاه کجایی رفیق من؟
اندوه و اشک و آه کجایی رفیق من؟
بوی محرم است فضارا گرفته است
ای بی نظیرماه،کجایی رفیق من؟
ده ماه حسرت تو شده غصه دلم
فصل عزای شاه کجایی رفیق من؟
بی تو عجیب زندگی ام بی صفاگذشت
ای شور قتلگاه کجایی رفیق من؟
درپای روضه های تو نفسم خدایی است
ای نفس سربراه کجایی رفیق من
گه گاه نیمه شب به تو مشغول میشدم
ای لطف گاه گاه کجایی رفیق من؟
یک گوشه چشم کردی و آتش گرفته ام
عمری از آن نگاه کجایی رفیق من؟
یادش بخیر بعد خطا توبه داشتیم
جبران اشتباه کجایی رفیق من؟
آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم
قد قامت العزا که شنیدیم میرویم
تا حق روضه های عزا را ادا کنیم
بوی محرمش همه جارا گرفته است
وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم
زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم
سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه
نیت برای غربت خون خدا کنیم
آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم
تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم
در این نماز عشق چه مستانه میشود...
پشت سر امام زمان اقتدا کنیم
اینجا رکوع ما دم درب ورودی است
عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم
الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست
باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم
با این که سمت قبله هنوزم درست هست
تیری به نیت دونشانه رها کنیم
اول به سمت کرببلا روضه الحسین
دوم به سمت کوفه کسی را صدا کنیم
از خاک هم مضایقه کردند کوفیان
اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم
سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم
هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست
نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم
اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است
باید که سید الشهدا را صدا کنیم
تا گفتم السلام علیکم سلام داد
باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم
حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم
باید دعا به جان امام رضا کنیم
شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد
باید به عهدِ گفتن باید، وفا کنیم
حضرت زهرا (سلام الله علیها) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) سؤال کردند: پدر جان! چه میشود مرد یا زنی را که نماز را سبک بشمارد؟
پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: ای فاطمه(سلام الله علیها) هر کس از زنان و یا مردان نماز را سبک بشمارد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار کند. شش بلا در دنیا، سه بلا هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا در روز قیامت هنگام خروج از قبر.
اما شش بلایی که در دنیا به آن گرفتار میشود:
۱.خداوند برکت را از عمر او بر میدارد.
۲.خداوند برکت را از روزی او برمیدارد.
۳.پروردگار سیمای صالحان را از او میگیرد.
۴.اعمال و کارهای او بدون اجر و پاداش میگردد.
۵.دعای او مستجاب نمیشود.
۶.دعای صالحان نیز در حق او مستجاب نمیگردد.
اما سه بلایی که در هنگام مرگ به آن گرفتار میشود:
۱.ذلیل و بی مقدار میمیرد.
۲.گرسنه جان میدهد.
۳.تشنه از دنیا میرود اگر چه از تمام نهرهای دنیا به او آب دهند.
اما سه بلایی که در قبر به آن گرفتار میشود:
۱.خداوند ملکی را مأمور میکند که او را در قبر آزار رساند.
۲.دچار فشار قبر میشود. (قبر او تنگ میگردد)
۳.قبرش تاریک و ظلمانی میباشد.
اما سه بلایی که در روز قیامت به هنگام خروج از قبر به آن گرفتار میشود:
۱.خداوند ملکی را مأمور میکند تا او را با صورت به زمین بکشاند و مردم بر او نظارهگر باشند.
۲.به شدت از او حساب میکشند.
۳.خدا به او نظر نمیکند و او را پاک نمیگرداند و برای او عذابی دردناک است.
قنوت ، در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است . چنانكه خداوند خطاب به حضرت مریم مى فرماید: (یا مَرْیَمُ اقْنُتى لِرَبِّك )(343) |
تکبیره الاحرام
اللّه اكبر
امام صادق علیه السلام مى فرماید: چون تكبیر مى گویى باید همه چیز نزد تو كوچك شود جز او.(153) اینكه انسان با زبان تكبیر بگوید اما دل به دیگرى بسته باشد دروغگو و حیله گر است و بخاطر همین امر خداوند شیرینى ذكر خدا را از او مى گیرد.
|
ركوع |
حضرت على علیه السلام بارها در نهج البلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده كه در كتابى به نام ((نماز در نهج البلاغه )) گردآورى شده است . ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذكر و یاد خدا كه مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مى كنیم : نویسنده:محمدرضا مینایی |
قرآن فلسفه نماز را یاد خدا مى داند؛ (اءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِىَّ)(24) منبع:کتاب تفسیرنماز(از آقای قرائتی) نویسنده:محمدرضا مینایی |