پایگاه شعرمذهبی به شمادوست گرامی خوش آمدمی گوید اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً - دوست گرامي شما مي توانيد اشعارخويش رابه وب سايت ماارسال تانمايش داده شود- شما مي توانيد جهت استفاده از اشعار شاعرومداح اهل بيت برادرحاج مهدي جهان ميهن باسبک جديد به لينک واقع در موضوعات سايت وياوب سايت شخصي ايشان مراجعه نماييد www.zeynabiuon@mailsara.comیاwww.zeynabiuon@mihanmail.irارسال فرمائید




   


   
موضوعات مطالب
صفحه اطلاع رسانی پایگاه بیت الائمه(ع)
اشعارشاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان (میهن)
متن اشعار اربعین حسینی
عکس های تاریخی وقدیمی مشهد(حرم امام رضا(ع))
شهادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعارولادت پیامبر(ص) وامام صادق(ع)
متن اشعار حضرت عباس (ع)
متن اشعار سینه زنی امام حسین (ع)
متن اشعارامام زمان (عج)
متن اشعارحضرت علی (ع)
متن اشعار رسوا.. (ص)
متن اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
متن اشعار شهادت حضرت زهرا(س)
متن اشعار شهادت امام باقر(ع)
متن اشعار شهادت امام سجاد(ع)
متن اشعارولادت امام حسن عسکری (ع)
متن اشعاروفات حضرت معصومه (ص)
تصاویروعکس های مداحان اهل بیت (ع)
متن اشعارمحرم
متن اشعارامام رضا(ع)
متن اشعارمناجات باخدا
متن اشعار حضرت علی اصغر(ع)
متن اشعارحضرت علی اکبر(ع)
متن اشعارحضرت رقیه (س)
متن اشعار مسلم بن عقیل (ع)
متن اشعاردرباره کربلا
متن اشعار دهه فاطمیه
مباحث حقوقی(برای دانشجویان رشته های حقوق )
متن اشعار درمدح امام زمان(عج)
متن اشعاردرباره عیدنوروزوبهار
متن اشعارسیزده بدر
صفحه برچسب های وبلاک
احادیث حضرت زهرا(س)
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
متن اشعارولادت حضرت زهرا(س)
متن پیامک روز زن -همسر
متن اشعارولادت امام محمدباقر(ع)
متن اشعارماه رجب
متن اشعارولادت امام جواد(ع)
متن اشعارولادت حضرت علی(ع)
صفحه سیاسی
متن اشعاروفات حضرت زینب(س)
متن اشعارعیدمبعث
متن اشعارولادت امام حسین (ع)
متن اشعارولادت حضرت عباس(ع)
متن اشعارولادت امام سجاد(ع)
متن شعردرباره کاظمین
متن شعردرباره نجف
متن شعر درباره سامرا
متن شعردرباره کربلا
متن شعردرباره مدینه
اشعارولادت امام زمان (عج)
متن اشعارصلواتی
متن اشعارولادت حضرت رقیه(س)
متن اشعارماه مبارک رمضان
روزنامه ها وخبرنامه های کشوری
صفحه تبلیغات وخریدوفروش رایگان اجناس شما(اقتصادی)
متن اشعاروفات حضرت خدیجه (س)
متن اشعارولادت امام حسن مجتبی(ع)
متن اشعارشبهای قدر(لیله القدر)
مطالب متفرقه وب سایت
متن اشعارعیدسعیدفطر
تصاویر متحرک
تصاویر متحرک
اشعارسالروز تخریب بقیع
متن اشعارمراسم عروسی- دامادی
اشعارشهادت امام صادق(ع)
متن اشعاردهه کرامت
متن اشعارولادت حضرت معصومه
اشعارولادت امام رضا(ع)
متن اشعاراستقبال از محرم
متن اشعارشب اول محم
متن اشعارشب دوم محرم
متن اشعارشب سوم محرم
متن اشعارشب چهارم محرم
متن اشعارشب پنجم محرم
متن اشعارشب ششم محرم
متن اشعارشب هفتم محرم
متن اشعارشب هشتم محرم
متن اشعارشب نهم محرم
متن اشعارشب دهم محرم (عاشورا)
اشعارحرکت کاروان کربلا
تحقیق آماده (دانشگاه .دبیرستان.دبستان.راهنمایی)
متن اشعارشهادت امام جواد(ع)
متن اشعارسالروز ازدواج حضرت علی(ع) وحضرت زهرا(س)
متن اشعارحربن ریاحی
شگفتی های قرآن
متن اشعارروز عرفه
لینک مستقیم به مطالب وب سایت های دوستان
کتابخانه الکترونیکی
دانلود نوحه (صوتی وتصویری)
استخاره
متن اشعارعیدغدیرخم
فایل های اشعارمذهبی (به صورت word)
متن اشعاررحلت پیامبر(ص)
فروشگاه بیت الائمه(س)
نويسندگان وب سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديد امروز:

طراح قالب

Template By:

درباره وبگاه

وب سایت پایگاه شعربیت الائمه (ع)باترویج اشعارمذهبی ونوحه وسینه زنی و... طراحی گردیده که به یاری خداونظرات شمادوستان کارخویش راادامه ودرزمینه ائمه اطهار(ع)گام برمی دارد.
لينك دوستان
»

»

»

»

»

»

»

»

فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
» شعر

شهادت امام جعفر صادق علیه السلام...

 
 
نه ردایی به تن و نه كه عبا بر سر داشت

در دلش حال و هوایی ز غم حیدر داشت

نیمه شب تا كه به صورت به زمین خورد آقا

با لب غرق به خون زمزمه ی مادر داشت

» متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام

جام چشم من بی تاب پر از غم می شد

داشت لبریز غم و گریه  نم نم می شد

هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب

 ازنفس های من سوخته دل كم می شد

یه پیرمرد،یه پیر مرد محاسن سفید،یه خورده تندراه بری،اونایی كه پدر پیر دارن،دیدی كربلا میبریش،مشهد میبریش،یه خورده تندتر راهمیری،نفسش میگیره،میگه بابا صبر كن پاهام دیگه رمق نداره. اون بی حیا سوار بر اسبشهی تند می رفت،امام صادق علیه السلام با اون كمر خمیده و  محاسن سپید.

هر قدم پشت سر مركب دشمن آن شب

 ازنفس های من سوخته دل كم می شد

چرا؟

بند نعلین و كهن سالی و رنج كوچه

به زمین خوردن من داشت فراهم می شد

خیلی رو این كلمه تكیه می كنم، می خوام با اینكلمه روز شهادت روضه بخونم،خودم خرج محرمم رو بگیرم،آی شیعه ها،آقاتون تو كوچه چندبار زمین خورد،یه پیرمرد ناتوان،چه جوری زمین میخوره،

ماه شوال كه از حال دلم باخبر است

با زمین خوردن من داشت محرم می شد

گفتم رو زمین خوردن حساس باش، می خوام با اینكلمه روضه بخونم،دیگه از امروز به بعد تا محرم، هر جا شنیدی یكی زمین خورده،بزن توسینه ات بگو،آخ حسین،چرا؟ آخه

بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت

من نمی خوام خیلی باز كنم،همتون یه عمری روضهخون و روضه فهمید

بی هوا خوردن من روی زمین علت داشت

در نظر روضه ی گودال مجسم می شد

حسین.....

آقاجان شما زمین خوردی،جدّتم كربلا زمینخورد،آقاجان شما رو، ابن ربیع با همه ی بی حیاییش،تو كوچه ها یه جوری برد زمینبخوری،شما رو تحقیر كنه،دیگه زخمی نزد،تازیانه ای نزد،اما ارباب ما كربلا،چند بارزمین خورد،وای وای،ای وای ای وای،مطمئنم حق این روضه رو ادا می كنی،والا نمی گفتمروز شهادتی. حسین ایستاده،دیگه رمق به بدن نداره،همه تیراندازا زدن،همه رمق حسینرو كشیدن،این همه داغ روی داغ دیده،عبارت مقتل میگه: نیزه اش رو به زمین فروبرد،یه خورده همین جور كه رو اسب نشسته،به نیزه تكیه بده، استراحت كنه،نانجیب یهنگاه كرد،دید حسین داره استراحت میكنه،گفت:نذارید حسین استراحت كنه،چیكار كردن،یاامام صادق،با شما همچین كاری نكردن،اما كربلا هر كی سنگ به دست گرفت: حسین رو سنگباران كردن،سنگ به پیشونیش خورد،پیراهن عربیش رو بالا زد،سینه ی حسین پیدا شد،بگمیا نه؟ حرمله رسید تیر سه شعبه رسید،حسین..............آی آی،الهی بمیرم برات آقاجان،چنانتیر و زد،من نمی خوام معنی كنم،هركی عربی متوجه میشه،خودش ناله میزنه، مقتل میگهوقتی تیر سه شعبه رو زد،ابی عبدالله از پشت در آورد، ......  .....، دیگه پاهاش رمق نداشت،از بالای ذوالجناح، با صورت....حسین....

یه نگاه به منصور كرد،امام صادق دید منصورلعنت الله علیه پشیمون شده،به زبون ما به غلط كردن افتاد،شمشیر رو انداخت،شروع كردلرزیدن،گفت:هرچی می خوای ازم بخواه،من دیگه باهات كاری ندارم،امام صادق فرمود من ونیمه شب،سر برهنه كشوندی تو كاخت،بهم میگی از من چیزی بخواه، من كه با تو كاریندارم، فقط من و زود برگردون خونه،چرا؟ آخه،زن و بچه ام منتظرن،داشتی من و میآوردی،همه میلرزیدن،بچه هام همه گریه میكردن،منصور دستور داد امام رو ببرن،یهجمله،كربلا هم همه بچه ها منتظر بودن،همه از خیمه ها ....حسین،دستت رو بیار بالابه نیت فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سه مرتبه بگو حسین.

                                 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : 1 فروردين 1387برچسب:امام صادق ,شهادت امام صادق,اشعارشهادت امام صادق,تاریخی حرم امام رضا, شهرمشهد,عکس,شعر,شاعر,شعر,اشعارمذهبی , دانلود نوحه ,سینه زنی ,مداحی ,تصاویر,عکس, همه نوع عکس ,خشکل ,زیبا ,سوپرعکس مشهد ,تصاویر,عکس ,عکاس, عکس تاریخی, شهرمشهد, امام رضا,جهان میهن,عکس تاریخی حرم امام رضا, شهرمشهد,عکس,شعر,شاعر,شعر,اشعارمذهبی , دانلود نوحه ,سینه زنی ,مداحی ,تصاویر,عکس, همه نوع عکس ,خشکل ,زیبا ,سوپرعکس مشهد ,تصاویر,عکس ,عکاس, عکس تاریخی, شهرمشهد, امام رضا,جهان میهن,عکس , | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)2533

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب: اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، , | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)253

هستم در این زمانه

تنها و بی نشانه

دشمن مرا ز خانه

بیرون کشد شبانه

همچون کمان خمیدم

زخم زبان شنیدم

دنبال قاتل خود

در کوچه می دویدم

واویلا واویلا آه و واویلا

تنها و بیقرارم

کاری به کس ندارم

از بس که من دویدم

دیگر نفس ندارم

همچون علی مظلوم

خون بر دلم نشاندند

با دسته بسته من را

در کوچه می کشاندند

اشکی چکیده دارم

رنگی پریده دارم

مانند مادر خود

قدی خمیده دارم

واویلا واویلا آه و واویلا

هستم رئیس مذهب

جانم رسیده بر لب

هنگام کوچه گردی

هستم به یاد زینب

باشد دلم پر از خون

چون لاله های صحرا

می سوزد آشیانم

چون آشیان زهرا

گفتم بزن تو آتش

از پای تا سرم را

اما مبر به پیشم

تو نام مادرم را

شادم که کار گر شد

در سینه زهر کینه

چشمم دگر نیفتد

به کوچه مدینه



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب: اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، اشعار مذهبی، شعر مداحی، شعر سینه زنی، دانلود مداحی، متن شعر به همراه سبك، شعر برای امام صادق، شعر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام، , | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارسینه زنی امام صادق ع1

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

نیمه شب دشمن مرا

تا میان خانه زد

بال پرواز مرا

در میان لانه زد

در حریم امن من

آمد و آتش به دست

هم جسارتها نمود

هم نمازم را شکست

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

کرده قاتل خنده بر

اشک دانه دانه ام

می کند من را برون

نیمه شب از خانه ام

گه چه زهرا مادرم

من شدم نقش زمین

گه چو بابایم علی

بوده ام خانه نشین

از شرار زهر کین

عمق جانم بر فروغ

همچو بیت مادرم

خانه من هم بسوخت

در بلا هم دردی

قلب حیدر کرده ام

درمیان شعله ها

یاد مادر کرده ام

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

در سکوت کوچه ها

دل شکسته می روم

بی امام بی عبا

دست بسته می روم

پشت مرکب می دوم

با دل زار و حزین

پیرمردی خسته ام

می خورم گاهی زمین

غیر رب غیر از خدا

کس نمی داند چه شد

زنده پیش چشم من

ماجرای کوچه شد

روز و شب خون می چکد

از دو چشمان ترم

کاش بودم پشت در

من به جای مادرم

من به قربان تو و

روی حکاکی شده

من بگردم دور آن

چادر خاکی شده

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,امام صادق ,شعرسینه زنی امام صادق ,نوحه امام صادق,زینبیون,شهادت امام صادق,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» شعرشهادت امام صادق ع

 

شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع)

 

 

 

زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست

گویا عزاى صادق آل پیغمبرست

یا رب چه روى داده کزین سوگ جانگداز

خلقى پریش خاطر و دلها پر آذرست

مُلک و مَلَک به ناله و افغان و اشک و آه

چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست

خون مى‎رود ز فرط غم از چشم شیعیان

زیرا که قلب عالم امکان مکدرست

منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین

اما به خُلد، غمزده زهراى اطهرست

او گرچه کشت خسرو دین را ولى به دهر

نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست

تن در نداد بر ستم و این کلام نغز

بر پیروان حقّ و عدالت مقررست

آزادمرد تن به زبونى نمى‎دهد

مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست

تنها نه اشکبار چشم «صفا» زین عزا بود

دلهاى شیعیان همه از غم مکدّرست

 

على سهرابى تویسرکانى «صفا»

 

چه ظلم‌ها که به اولاد مصطفی کردند
خدا گواست به آل علی جفا کردند
گلوی تشنه بریدند از حسینش سر
سر مقدس او را به نیزه‌ها کردند
امام چارم ما را به شام آوردند
میان خلق ورا خارجی صدا کردند
امام پنجم ما را به زهر کین کشتند
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند
چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده می‌بردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند

صیام تا قیام 2 -

در مصیبت امام صادق

سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم
دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم

دل شب خصم مرا برد به قصر منصور
یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم
«میثم» از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست
که چو جد و پدرم از همه مظلوم‌ترم

در مصیبت امام صادق

ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو

دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو

چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع

گرم زیارت حرم با صفای تو

از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد

خاک بقیع نه! دل ما گشت جای تو

آیا در بقیع شبی باز می‌شود

تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟

بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه

با آنکه بود عرش خدا جای پای تو

ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات

خاموش شد چگونه صدای دعای تو

آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد

ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو

تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع

می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو

چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر

ای جان عالمی همه بادا فدای تو

تنها نه «میثم» ... از غم و اندوه و غربتت

آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو

صیام تا قیام 4 – استاد سازگار

 نوحه امام صادق

در عزای صادق آل رسول

تسلیت بادا به زهرای بتول

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

حجت خلاق سرمد کشته شد

صادق آل محمد کشته شد

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

بارها و بارها و بارها

دیده از منصور دون آزارها

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

در دل شب آن شهید بی‌گناه

دست‌بسته رفته سوی قتلگاه

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

یوسف زهرا به قلب چاک‌چاک

گشته پنهان پیکرش در زیر خاک

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

شیعه مثل مشعل افروخته

دور قبر بی‌چراغش سوخته

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

تا قیامت ناله‌اش بر گوش ماست

چوبۀ تابوت او بر دوش ماست

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

صیام تا قیام 4 – استاد سازگار

گوشه ای از حرای حجرهء خویش
نیمه شبها،خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر می شد
«فاطمه اشفعی لنا» می خواند
زیرلب با صدای بغض آلود
روضهء تلخ کوچه را می خواند
عاقبت در یکی از آن شبها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیلهء ما را
در دل شب،کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب،کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن وسالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پابرهنه،بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عباوعصا کجا بردید؟
نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره،نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر وخُولی نبوده دوروبرت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهء محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی

=

بر جان آفرينش ،منصور زد شراره

قلب امام را کرد ، بازهر پاره پاره

شوّال شد محرّم ، بالله قسم از اين غم

بايد که ناله خيزد، از قلب سنگ خاره

برآن عزيز حيدر، اين بود ارث مادر

کز خانه اش به گردون ،بالا رود شراره

در بين راه آن شب، جانش رسيد بر لب

از بسکه ديد آزار،از خصم دون هماره

او روی زين نشسته، اين با دودست بسته

اين پشت سر پياده ،او پيش رو سواره

يا مصطفی نگاهی، از دل برآر آهی

بر پاره تن خود ،يک لحظه کن نظاره

با قتل صادق تو ،قرآن ناطق تو

داغ تو در مدينه، تکرار شد دوباره

دشمن شراره اش ريخت،در سينه لحظه لحظه

منصور بارها کرد ، بر قتل او اشاره

هرچند دخترانش،ديدند داغ بابا

ديگر نبردشان خصم، از گوش گوشواره

گرديد ماه رويش، در ابر خاک پنهان

ديگر نداشت بر تن ، از زخمها ستاره

ميثم امام صادق ، مظلوم از اين جهان رفت

با رنج بی حساب و، بادرد بي شماره

** ** ** **

2=

حضرت صادق مگر فرزند پيغمبر نبود

يا مگر ريحانه صديقه اطهر نبود

با چه تقصير وگنه بر خانه اش آتبش زدند

اجر نشر دانش او شعله آذر نبود

اجر وپاداش رسول وعترت مظلوم او

در دل شب حمله بر باب الله اکبر نبود

نيمه شب کز خانه مي بر دند صاحب خانه را

بر روی دوشش عبا ، عمامه اش بر سر نبود

از برای بردن مولا کس از ابن ربيع

سنگدل تر ، بی حياتر بلکه ظالم تر نبود

او پياده می دويد واين به اسب خود سوار

گوئيا در سينه تنگش نفس ديگر نبود

ديدن بابا در آن حالت پسررا می کشد

خوب شد همراه بابا موسی جعفر نبود

از شرار زهر مثل شمع سوزان آب شد

غير تصويری به جا زان نازنين پيکر نبود

پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد

از بنی العباس جز اين، شيعه را باور نبود

بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن

اين ستم بالله روا بر آل پيغمبر نبود

ميثم آن روزی که شد آن پيکر پاکيزه دفن

محشر شهر مدينه کمتر از محشر نبود

** ** ** **

3=

سينه لبريز شد آخر به شرار جگرم

می زنم آب براين شعله زاشک بصرم

شب وتنهائی وسجاده واشک ومن ويار

به چه تقصير شکستند نمازسحرم

وقتی از خانه کشيدند برونم دل شب

نه عبا بود به دوش ونه عمامه به سرم

کوه های غم عالم به سر دوش من است

با وجودی که خميده است زپيری کمرم

من پياده ،به روی اسب سوار ابن ربيع

ضعف بر پا وعرق بر رخ همچون قمرم

تا نهم جای عصا دست روی شانه او

کاش می بود به همراه در آن شب پسرم

شکر لله که دادی تو نجاتم ای زهر

می برم شکوه زمنصور به جدّ وپدرم

آب گرديده تنم چون جگر پاک حسن

پاره شد چون بدن جدّ غريبم جگرم

در ميان غل وزنجير بنی اعمامم

ُبرد در مقتلشان خصم زپيش نظرم

قبر بی شمع وچراغم به همه ميگويد

من در اين دور وزمان از همه مظلومترم

ميثم از سوز دل ونظم جگر سوز بگو

که چه آمد به سر ا ز فرقه بيدادگرم

** ** ** **

4=

رنج اين روضه مرا سوزانده

كه لعيني دل تو لرزانده

خانه اي را كه ملك در آن است

دشمنت با شرري سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

كه دهان همگي وا مانده

بسكه بي رحم تو را مي بردند

كفشهايت دم در جا مانده

به جفا كاري و حرمت شكني

دشمنت كينه به دل مي رانده

بخدا سخت تر از اين غم نيست

كه عدو چشم تو را گريانده

بارالها تو نيار آن روزي

كه شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلاي غمت

پشت ديوار بقيع جامانده

** ** ** **

=5=

مدينه امشب دل من لبا لب از درد وغمه

به جای اشک اگرچشام خون بباره بازم کمه

چه مي شد ای خدا اگه امشبو باشم مدينـه

کنـار ديـوار بقيع تمـوم آرزوم اينــه

رو خاکای سرد بقيع باگـردن کـج بشينم

با چشمای گريون خود اون چارتا قـبرُ ببينم

يکی از اون چهارتا قبر قـبر امـام صادقـه

چشام برای غصّه هاش به سرخی شقـايقـه

کنـار ديـوار بقيع گـريه کنم زاری کنم

سرشک ماتم وعـزا از ديده هام جاری کنم

برسر وسينـه بزنم بـراش عـزا بپـاکنم

قبر آقام تـوی بقيع نـه شمع ونه چراغ داره

غريب ومظلوم اينجوری آياکسی سراغ داره

امـام صادق چقـده رنج وبلا وغـم ديده

کسی چه ميدونه که از ابن ربيع چي کشيده

وارد خونه اش شده بود سرزده نيمه های شب

سجّاده از زير پاهاش شيده بود اون بی ادب

نذاشت رداشوبپـوشه عمّـامه شوبه سرکُنه

نمـازشو تمـوم کنـه بچه ها شو خـبر کنه

اون بی حيا سواره بود آقـا پيـاده می دويد

بياد عمّه های خود هی ناله از دل می کشيد

دستاشو تا ابن ربيع از کينـه بستـه بارسن

تداعی شد برا آقـا غـريبـی ابـا الحسن

آخه يه روز تو مدينه نـا مـردمـان نابکار

ريختن تو خونه علی تـو روز روشن آ شکار

فاطمه شو کتک زدن پهلـويشو شکسته اند

به پيش چشم بچّه ها دست علی را بسته اند

امام صادق که دلش غمين وجـون به لبـه

دارن آقارو می برن آقـا بيـاد زينبــه

بياد زين العـابدين بيـاد زينب حـزين

بيــاد مجلس يزيد يـاد يتيمـان غمـين

بياد اون بزم شراب بيـاد چـوب خيزران

بياد اشک زينبـين بيـاد آه کـودکـان

تومجلسی که هرطرف خارجی بنشسته بودن

دستای اهل بيت را با يک رسن بسته بودن

يک سر اون طناب بود گـردن زين العابدين

سر ديگه به بـازوی زينب وطفـلان حزين

اگر چه بر آل علی جفـای بی حساب شد

بس است محسنی مگو کـه قلبهـا کباب شد

** ** ** ** **

=6=

می سوزم اگر از سوزش تب

من عمرم به پایان آمد امشب

دارم این زمزمه ، ای یاور همه

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

مادر صادق تو گشته راحت

راحت گشته از جور وشقاوت

منصور دون مرا، داده زهر جفا

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

آتش زد عدو کاشانه ام را

سوزاند آن ستمگر خانه ام را

اشکم شد از بصر، از یاد میخ در

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

نیمه شب عدویم وحشیانه

وارد گشته از دیوار خانه

بردندم بی ردا، مانند مرتضی

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

دشمن روی مرکب من پیاده

یک لحظه به من مهلت نداده

بستندم بارسن، مثل ابالحسن

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

دیگر عمر من آمد به پایان

طی شد مکادرم دوران هجران

ایم به سوی تو ، قربان کوی توئ

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

** ** ** **

7=

چه ظلم‌ها که به اولاد مصطفی کردند
خدا گواست به آل علی جفا کردند
گلوی تشنه بریدند از حسینش سر
سر مقدس او را به نیزه‌ها کردند
امام چارم ما را به شام آوردند
میان خلق ورا خارجی صدا کردند
امام پنجم ما را به زهر کین کشتند
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند
چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده می‌بردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند

**************

8=

حامی قرآن و دین حافظ مکتب
صـادق آل رسـول رهبر مذهب
جان پاکش شد فدا در ره دین خدا
یامهدی یامهدی
****
تسلیت بر مهدی و شیعیان یکسر
در عــزای صـادق آل پیغمبــر
قامت تقوا و دین آمده نقش زمین
یامهدی یامهدی
****
قطره قطره همچو شمع پیکرش شد آب
رنگ خورشید رخش گشته چون مهتاب
شد نهان آن جان پاک سروِ قدش زیر خاک
یامهدی یامهدی
****
جمله شاگردان او اشکشان جاری
همـرهِ تـابـوت آن حجّتِ بــاری
روزشان شد همچو شام هم زراره هم هشام
یامهدی یامهدی
****
شرح اندوه و غم و محنت و صبرش
آشکـارا بـاشد از غـربت قبــرش
قبر او مانده خراب در میان آفتاب
یامهدی یامهدی
****
در کنـار تــربت مخفـی مـادر
شد نهان در خاک آن نازنین پیکر
در غم آن مقتدا شد مدینه کربلا
یامهدی یامهدی
****
روز و شب پیوسته این آرزو دارم
تـا بـه دیوار بـقیع چهره بگـذارم
خون‌دل ریزم مدام در غم آن چار امام
یامهدی یامهدی
****

9=

شيعيان رهبر ما را كشتند

صادق آل عبا را كشتند

نور چشم علي و فاطمه را

وارث كربوبلا را كشتند

دل او را دل شب آزردند

از درو بام هجومش بردند

ريسمان چونكه به دستش بستند

غنچه هايش به حرم پژمردند

***

هرزمان رنگ جفا را مي ديد

كوچه و كرب و بلا را مي ديد

خانه اش چونكه در آتش مي سوخت

خيمه ي آل عبا را مي دید

** ** ** **

10=

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام

بیرون زمرز فکر و خیال و فسانه ام

بنیانگذار مذهب و مسند نشین علم

فیض مدام فلسفه عارفانه ام

سبط نبی ، پور علی ، نجل فاطمه

الگوی صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئینه دار نهضت سرخ حسینی ام

چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام

بحر العلوم باب من است و سخا وجود

یک قطره ای بُوَد زیم بیکرنه ام
استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول

پرچم فراز علم به قاف زمانه ام

با این همه جلال در این جوّ قیرگون

محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام
از یورش شبانه ابن ربیع پست
آید به ناله سنگ زسوز شبانه ام

لرزد به سان بید تن اهلبیت من

تا می کشد زخانه برون وحشیانه ام

آن بی حیا سواره من با تن ضعیف

پای پیاده در پی اسبش روانه ام

تندی کند که تند برو در بر امیر

کُندی اگر کنم بزند تازیانه ام

آنان که سوخته اند در خانه علی

آتش زدند از ره کین درب خانه ام

** ** ** **

** ** ** **

11=

ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو
صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو
فضل و دانش ذره‌ای در پیش خورشید کمال
عقل و ایمان سایه‌ای از قامت رعنای تو
هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال
کرسی تدریس باشد تا قیامت جای تو
کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پّرِ کاه
نامۀ اعمال مردود است، بی امضای تو
فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول
زنده‌تر هر روز از گفتار روح‌افزای تو
هست چون ذات خداوند تعالی بی‌مثل
در کمال بندگی شخصیت والای تو
کعبۀ جان هستی و پیراهن انوار حق
چون لباس کعبه زیبد بر قد و بالای تو
بو بصیر و جابر و حمران و هارون و هشام
قطره‌های کوچکی هستند در دریای تو
با وجود آن که چون خورشید می‌تابی به دل
همچنان مجهول مانده قدر ناپیدای تو
آید از هارون مکّیِ تو اعجاز خلیل
ای خلیل الله از آغاز، رهپیمای تو
تا قیامت هر چه گل می‌روید از بستان وحی
بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو
چشمۀ عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمه‌ای
معنی ایمان تویی، ایمان بوَد معنای تو
مهر هر پروندۀ طاعت همان مُهر شماست
حق‌پرستی بت‌پرستی می‌شود منهای تو
آفرینش تشنۀ علم است و می‌بینم مدام
کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو
نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد
از زلال دانش و از منطق گویای تو
در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا
لحظه‌ها بودند هر شب لیلۀ الاحیای تو
با چه جرأت دوزخی‌ها در سرایت ریختند
ای دل اهل تولا جنۀ الماوای تو
دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش
ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو
با وجود آنکه عمری سوختی و ساختی
آب شد از آتش زهر ستم اعضای تو
مرغ شب می‌نالد و می‌گوید از سوز جگر:
حیف مولا عاقبت خاموش شد آوای تو
کاش یک شب در دل تاریک شب‌های بقیع
می‌نهادم رو به روی تربت تنهای تو
ماه شوال المکرم را محرم کرده‌ای
ای مدینه کربلا در ماتم عظمای تو!
آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گفت
ای چراغ عرشیان در خاک نَبوَد جای تو
سوز تو از نظم «میثم» سرکشد بر آسمان
قبر تـو یـادآور غم‌های جانفرسای تـو

** ** ** **

12=

من ولی‌الله اعظم مقتدای راستینم
چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیقینم
رهنمای اهل ایمان مقتدای اهل دینم
آفتاب علم و دانش در سما و در زمینم
گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
علم در عالم تجلی می‌کند از منبر من
نور دانش بود از اول هاله‌ای دور سر من
اهل عرفان چهره بنهادند بر خاک در من
تا ابد جوشد شراب معرفت از کوثر من
وارث علم و کمال و حلم ختم المرسلینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
در حیات علم می‌جوشد مسیحا از لب من
بس اساتید جهانی کآمدند از مکتب من
روزها باشد همه روز من و شبها شب من
سالکان را رستگاری نیست جز در مذهب م


نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب: تاریخ: پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, تاریخ: پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارشهادت امام جعفرصادق(ع)356

 

 

امام جعفر صادق,شعر شهادت امام صادق,اشعار شهادت امام صادق

 

فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم

شیخ الائمه صادق آل پیمبرم

من آخرین امام بقیع مدینه ام

زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام

در لحظه های آخر عمرم به زمزمه

ابراز می کنم غم دل را به فاطمه

مادر بیا و حال پریشان من ببین

از سوز زهر سینه سوزان من ببین

هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده

مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده

از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم

مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم

دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد

در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد

از درب خانه شعله آتش زبانه داشت

آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت

ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد

از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد

با دست بسته ام به بر کودکان من

انگار داشت از سر کین قصد جان من

در بین شعله ها به زمینم کشید و برد

مانند مرتضی به زمینم کشید و برد

امام جعفر صادق,شعر شهادت امام صادق,اشعار شهادت امام صادق



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)23
اشعار شهادت امام صادق علیه السلام

http://www.mums.ac.ir/shares/student/khaksarj1/shahadate%20emam%20sadegh/10.jpg

 

پر از شميم بهشت است منبرت آقا

به برکت نفحات معطرت آقا

هنوز عطر و شميم محمدي دارد

گلِ دميده ز لبهاي أطهرت آقا

شبيه حضرت خاتم مدينه العلمي

علوم مي چکد از خاک معبرت آقا

چهار هزار حکيم و فقيه و دانشمند

رهين مکتب انديشه گسترت آقا

اشاره هاي نگاهت زُراره مي سازد

شنيدني است کرامات محضرت آقا

و ديده ايم به وقت جهاد انديشه

هزار مرتبه ما فتح خيبرت آقا

ببين که شيعه‌ی صبح نگاه تو هستيم

در آسمان هميشه منورت آقا

هنوز شيعه و « قال الامامُ صادق» هست

کنار چشمه‌ی جاري ِ کوثرت آقا

سبد سبد گل لاله به باغ دل دارم
به احترام دل داغ پرورت آقا


نبود غير گل آه و غنچه‌ی شيون
به باغ بغض گلوگير حنجرت آقا

مگر نه شيعه‌ی‌ تو در تنور آتش رفت

چگونه سوخت بهشت معطرت آقا

در آن شبي كه تو را پا برهنه مي بردند
بهشت عاطفه ها بود پرپرت آقا


چه كرد با دل تو كوچه‌ی بني هاشم
چه کرد با دل تو داغ مادرت آقا

هنوز غربت و غم ارث خاندان علي است

طناب و کوچه و دست مطهرت آقا

من از حضور شريفت اجازه مي خواهم
كه روضه خوان شوم امشب برابرت آقا

اگر چه حرمتتان را شكسته اند آن شب
نبسته اند ولي دست خواهرت آقا

چه خوب شد كه نشد در مقابل چشمت
كبود ، چهره‌ی معصوم دخترت آقا


گل گلوي تو را دشنه اي نبوسيده
و ماهِ نيزه نشينان نشد سرت آقا

به حرمت لب تو ، چوب پا نزد آنجا

و داغ نعل نديده است پيكرت آقا

 

 

********************

اشعار شهادت امام صادق(ع) - علی اکبر لطیفیان

 

 

باز گرفته دلم برای مدینه

باز نشسته دلم به پای مدینه

شکر خدا عاشق دیار حبیبم

شکر خدا که شدم گدای مدینه

بال فرشته است، سایبان قبورش

بال فرشته است،خاک پای مدینه

در کفنم تربت بقیع گذارید

صحن بقیع است، کربلای مدینه

کرب و بلا می­شود دوباره مجسم

تا که به یاد آورم عزای مدینه

دست من و لطف دست با کرم تو

جان به فدای بقیع بی حرم تو

سنّ تو، قدّ تو را کشیده خمیده؟

یا که خداوند آفریده خمیده؟

منحنی قدت از کهولت سن نیست

شاخه ی سیبت ز بس رسیده، خمیده

بس که غریبی تو ای سپیده محاسن

شیعه اگر چه تو را ندیده، خمیده

نیست توان پیاده رفتنت ای مرد

پس به کجا می روی خمیده، خمیده

هر که صدای تو را میان محله

وقت زمین خوردنت شنیده، خمیده

در وسط کوچه ها صدای تو این بود

مادر من، مادر شهیده، خمیده

کیست که دارد تو را ز خانه می آرد؟

در وسط کوچه ها شبانه می آرد؟

وقتی درِ خانه در برابرت افتاد

خاطره ای در دل مطهرت افتاد

مرد محاسن سپید شهر مدینه

کاش نگویی چگونه پیکرت افتاد

گرم خجالت شدند خیل ملائک

حرمت عمامه ات که از سرت افتاد

راستی این کوچه آشناست، نه آقا؟

یعنی همین جا نبود مادرت افتاد؟

تکیه زدی تا تنت به خاک نیفتد

حیف ولی لحظه های آخرت افتاد...

 

 

******************

اشعار شهادت امام صادق(ع) -

 

رنج این روضه مرا سوزانده

که لعینی دل تو لرزانده

خانه ای را که ملک در آن است

دشمنت با شرری سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

که دهان همگی وا مانده

بسکه بی رحم تو را می بردند

کفشهایت دم در جا مانده

به جفا کاری و حرمت شکنی

دشمنت کینه به دل می رانده

بخدا سخت تر از این غم نیست

که عدو چشم تو را گریانده

بارالها تو نیار آن روزی

که شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلای غمت

پشت دیوار بقیع جامانده

 

 

********************

اشعار شهادت امام صادق(ع) -

 

 

دل گرفته یاد ایوان بقیع
دیده ای داریم گریان بقیع
حیف بر خاکش بتابد آفتاب
سایه­ی عرش است بر جان بقیع
غربتش چون شمع آبم می­کند
صحن ویرانش خرابم می­کند
نسل در نسل عشق دارم، عاشقم
چون گرفتارت کما فی السّابقم
شیعه­ی فقه و اصول مذهبم
زنده از انوار قال الصّادقم
کرسی درست جهاد اکبر است
ابن حیّان و مفضّل پرور است
فاطمیّه سفره­ی جانانه ات
بود هر شب روضه­ی ماهانه ات
درس اول روضه خوانی بود و بس
تا حسینیّه است مکتب خانه ات
روزی یک عمر ما دست شماست
خرج راه کربلا دست شماست
باز بر بیت ولا آتش زدند
نیمه شب وقت دعا، آتش زدند
باز هم دست ولایت بسته و
پشت در صدیقه را آتش زدند
نه ردایی نه عمّامه بر سرت
بود خالی جای زهرا مادرت
سالخورده طاقتش کم می شود
بی زدن هم قامتش خم می شود
بر زمین می افتد و در کوچه ها
تا که ضرب دست محکم می شود
... خود به خود ای وای مادر می کند
یاد خون زیر معجر می کند
خوب شد خواهر گرفتارت نشد
نیزه ای در فکر آزارت نشد
اهل بیتت را کسی سیلی نزد
زیور آلات کسی غارت نشد
خواهری می­کرد با حسرت نگاه
دست و پا می­زد حسین در قتلگاه


******************

اشعار شهادت امام صادق(ع) -

 

گوشه ای از حرای حجره ی خویش
نیمه شب ها،خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
*
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
*
هر زمان دل شکسته تر می شد
«فاطمه اشفعی لنا» می خواند
زیر لب با صدای بغض آلود
روضه ی تلخ کوچه را می خواند
*
عاقبت در یکی از آن شب ها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
*
پیرمرد قبیله ی ما را
در دل شب،کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب،کشان کشان بردند
*
ناجوانمردهای بی انصاف
سن و سالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
*
پابرهنه،بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
*
نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
*
ای سواره،نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
*
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر و خُولی نبوده دور و برت
*
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا؟
*
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفته ی محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
*
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی


******************

اشعار شهادت امام صادق(ع) -

 

آبروی آدم

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارشهادت امام جعفرصادق(ع)23

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد 


پای پیاده دوان دوان پی مرکب

در وسط کوچه ها که پیکرش افتاد ...

... ناله زد آن جا شبیه ناله ی زهرا

یاد کبودی روی مادرش افتاد

لحظه ای که مادرش به روی زمین خورد

ضربه چنان سخت بود... گوهرش افتاد

خواست که بر روی پای خویش بایستد

هر چه قَدَر سعی کرد... آخرش افتاد

تاول پاهای خویش را که نظر کرد

خاطره ای در دل مطهرش افتاد

روضه ای از روضه های داغ رقیه

شعله ی اشکی شد و به محضرش افتاد

در اثر شدّت پیاپی سیلی

دیده ی او تار شد ... معجرش افتاد



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارشهادت امام جعفرصادق(ع)2

غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود

غریب شهرِ خودش نه، غریب عالم بود

چقدر روضهٔ کرب و بلا به پا می داشت !

به روی سر در خانه همیشه پرچم بود


اگر چه زخم جگر تازه می شد اما باز

برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود

همیشه در وسط کوچهٔ بنی هاشم

پر از تلاطم اشکِ مصیبت و غم بود

شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت

شکسته قامت و آشفته حال و درهم بود

شتاب مرکب و پای برهنهٔ آقا !

میان کوچه زمین خوردنش مسلّم بود

کبودِ زخمِ طناب و اسارت و غربت

چه قدر در نظرش کربلا مجسّم بود

خلاصه لحظة‌ آخر، زمان تدفینش

بساط غسل و بساط کفن فراهم بود

در آن زمان به خدا هر دلی پریشانِ

شهید بی کفن وادیِ محرّم بود

به زخم پیکر گل، بوریا نمی پیچید

اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» متن اشعارشهادت امام جعفرصادق(ع)

 

آنكـه در هر نفسـش معـجز عيـسي مي كرد

مُرده اي؟ نه ، كه جهان را همه احيا مي كرد

صـادق آل نـبـي ، آنـكـه چـنـان شـير خـدا

سـر كشـي بر فقـرادر دل شـب ها مي كرد

پـدر موسـيِ كـاظـم كـه بـه موسـايِ كليـم

جـلوه نـورش ز خــداونـد بـه سـينا مي كرد

بحر شـش گوهر و در هـفت سـپهر اختـر نور

هشـتمين عصـمت حق بـود و تـجلّا مي كرد

مكتبـش جـابـر و نعـمان و ابـان و عـمـران

پـرورانـيـده و تـقــديـم  بـه دنـيــا مي كرد

شـعـله بـر پـيـكـر هـارون وي آزار نـداشـت

كانـدر آتش به لبـش ذكـر ، خـدايـا مي كرد

اسـتجابت بـه دعـايش همـه جـا تـوأم  بـود

هـر زمـان بهـر دعـا دسـت به بـالا مي كرد

قدسـيان عاشـق تسـبيح و صـلاتش بـودنـد

چـون پيِ طـاعت حـق رو به مصـلّا مي كرد

سـجده مي بُرد ، به محراب نمـازش اخلاص

چـون دو تـا  قامت خـود در بـر يكتا مي كرد

علم او صاعقه شـد ، خرمن دشـمن را سوخت

مجلـس بـحث هر آنـگاه كه بـر پـا مي كرد

غصـب كردنـد ، حقـوق وي و آن  آيـت حـلم

صـبـر بـر مـصـلـحـت ايــزد دانـا مي كرد

اوسـت ، آن مـرد كريمي كـه گـهِ بخشـايش

آنـچه بـودش بـه  ره داورش اعـطـا مي كرد

واي از آن لحـظه كه هنـگام نمازش دشـمن

حـمله بر خـانه ي او بُـرده و غـوغـا مي كرد

سـوخت ، از فتـنه ي نمـرود صـفت مـزدوري

درگـهِ پـور خـلـيـل الـلَّـه و نـجـوا مي كرد

يـادش آمـد ، ز شـب شـام غـريبـان حسـين

هر كسي روي به سـويي دل صـحرا مي كرد 

شـعله برخاسـت ، چـو از درگـه كاشـانه ي او

يــاد آتــش زدن خــانـه  ي زهــرا مي كرد

آنـكـه بـشـكـسـت نـمـاز وي و آزرد دلـش

كاش شـرمي  ز رخ خـواجه ي اسـرا مي كرد

آه ! منصـور سـه نوبت به رويـش تيـغ كشـيد

عــزم بـر كـشـتـنِ  آن ســيـد والا مي كرد

ليـك هـر بـار چـنان بـيـد تنـش مـي لرزيـد

خشـمگين چونكه نگاهش شه بطحا مي كرد

گـر چـه آن شـب پسـر فاطمـه را كـرد رهـا

باز هـم ظلـم بـر آن وارث طـا هـا مي كرد

عـاقـبـت زهـر خـورانيـد، بـه آن مـظـلومي

كـه بـر او  گريـه ثـري تـا بـه ثـريّـا مي كرد

(( ايــزدي )) را ز جـزا بـيـم نـمي بـود، اگـر

دفـتـر شــعـر و را فـاطـمـه امـضـا مي كرد


مثنوی – مهدی مددی (آثم)

ای ز نور حق جمالت منجلی

میوه ی بستان زهرا و علی

ای نگاهت فیض بخش آفتاب

ای کتاب مدحتت ام الکتاب

ای دلت گنجینه ی اسرار رب

ای نگین خاتم علم و ادب

ای فروزان کوکب برج وفا

ای گدای درگهت جود و سخا

تو همان دریای علم و منطقی

نوگل زهرا امام صادقی

افتخار و آبروی مکتبی

شرع احمد را رئیس مذهبی

بحر حسنت دلبرا بی ساحل است

وای بر آنکس که از تو غافل است

شیوه ی تو شیوه ی عشق و بلاست

مکتب تو مکتب کرببلاست

مکتبت اندیشه را امداد کرد

عقل را از دست جهل آزاد کرد

ما همه سرمست و مدهوش توایم

ما غلام حلقه در گوش توایم

در دل ما بحر بی پایان تویی

کنز عرفان معنی ایمان تویی

تو همان حبل المتین محکمی

تو همان موسی یدی عیسی دمی

رحمة للعالمین را مظهری

حجة الکبرای حیّ داوری

شیعگی بی مذهب تو کافریست

شیعه ی زهرا و حیدر جعفریست

ای دریغا قدر تو نشناختند

بازی مردانگی را باختند

ناسپاسان آتشی افروختند

از عداوت خانه ات را سوختند

شبنم غم بر گل رویت نشست

یاد مادر کردی و قلبت شکست

تا که دیدی شعله های نار را

یادت آمد آن در و دیوار را

سینه ی پر مهر تو رنجور شد

غصه دار فتنه ی منصور شد

حمله می کردند بر کاشانه ات

از در ودیوار و بام خانه ات

بارها قلبت زکین افسرده شد

نوگل روحت زغم پژمرده شد

زهر کین شد نوش داروی غمت

عالمی شد در عزا از ماتمت

ای صفای هر شب و هر روز ما

مهر تو مهر جهان افروز ما

ای به ملک لطف و احسان پادشاه

ای تمام بی پناهان را پناه

حال گر شعر مرا امضا کنی

ایمنم از آفت فردا کنی

مهر تو کز بهر ایمان لازم است

منجی هر عاصی و هر (آثم) است


 

 غزل - میثم میرزایی

توغیر جود نکردی ، ولی جفا کردند

چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند

تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی

شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند

کشند آتش و انگار کارشان این است

درست با تو شبیه سقیفه تا کردند

تورا بدون عبا دست بسته می بردند

میان راه ندانم چه باشما کردند...

چه بی ملاحضه بودند آن سیه دلها

مگر رعایت قد خم تورا کردند؟

نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان

چگونه درد غریبی ت را دوا کردند

قرار بود توهم شاه بی حرم باشی

تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,روضه امام صادق,مقتل ,کتاب, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)253

 

 

چه ظلم‌ها که به اولاد مصطفی کردند
خدا گواست به آل علی جفا کردند
گلوی تشنه بریدند از حسینش سر
سر مقدس او را به نیزه‌ها کردند
امام چارم ما را به شام آوردند
میان خلق ورا خارجی صدا کردند
امام پنجم ما را به زهر کین کشتند
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند
چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده می‌بردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

در مصیبت امام صادق

سال‌ها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش می‌کرد دمی شرم ز جد و پدرم
دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سال‌ها داغ بنی‌فاطمه را می‌دیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم

دل شب خصم مرا برد به قصر منصور
یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم
«میثم» از تربت بی‌شمع و چراغم پیداست
که چو جد و پدرم از همه مظلوم‌ترم

در مصیبت امام صادق

ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو

دل‌های دوستان همه صحن و سرای تو

چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع

گرم زیارت حرم با صفای تو

از لحظه‌ای که خاک لحد بر تو چیده شد

خاک بقیع نه! دل ما گشت جای تو

آیا در بقیع شبی باز می‌شود

تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟

بردند دست‌بسته تو را سوی قتلگاه

با آنکه بود عرش خدا جای پای تو

ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانه‌ات

خاموش شد چگونه صدای دعای تو

آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد

ای پاره‌های دل، گُل بزم عزای تو

تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع

می‌کرد گریه ختم رسل در قفای تو

چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر

ای جان عالمی همه بادا فدای تو

تنها نه «میثم» ... از غم و اندوه و غربتت

آگه کسی نگشت به غیر از خدای تو

صیام تا قیام 4 – استاد سازگار

 نوحه امام صادق

در عزای صادق آل رسول

تسلیت بادا به زهرای بتول

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

حجت خلاق سرمد کشته شد

صادق آل محمد کشته شد

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

بارها و بارها و بارها

دیده از منصور دون آزارها

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

در دل شب آن شهید بی‌گناه

دست‌بسته رفته سوی قتلگاه

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

یوسف زهرا به قلب چاک‌چاک

گشته پنهان پیکرش در زیر خاک

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

شیعه مثل مشعل افروخته

دور قبر بی‌چراغش سوخته

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

****

تا قیامت ناله‌اش بر گوش ماست

چوبۀ تابوت او بر دوش ماست

شهر یثرب کربلاست فاطمه صاحب‌عزاست

صیام تا قیام 4 – استاد سازگار

گوشه ای از حرای حجرهء خویش
نیمه شبها،خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر می شد
«فاطمه اشفعی لنا» می خواند
زیرلب با صدای بغض آلود
روضهء تلخ کوچه را می خواند
عاقبت در یکی از آن شبها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیلهء ما را
در دل شب،کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب،کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن وسالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پابرهنه،بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عباوعصا کجا بردید؟
نکشیدش،مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او نکند؟
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره،نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بسکه آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر وخُولی نبوده دوروبرت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهء محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجر بریده کنی

88888888888888888888

=

بر جان آفرينش ،منصور زد شراره

قلب امام را کرد ، بازهر پاره پاره

شوّال شد محرّم ، بالله قسم از اين غم

بايد که ناله خيزد، از قلب سنگ خاره

برآن عزيز حيدر، اين بود ارث مادر

کز خانه اش به گردون ،بالا رود شراره

در بين راه آن شب، جانش رسيد بر لب

از بسکه ديد آزار،از خصم دون هماره

او روی زين نشسته، اين با دودست بسته

اين پشت سر پياده ،او پيش رو سواره

يا مصطفی نگاهی، از دل برآر آهی

بر پاره تن خود ،يک لحظه کن نظاره

با قتل صادق تو ،قرآن ناطق تو

داغ تو در مدينه، تکرار شد دوباره

دشمن شراره اش ريخت،در سينه لحظه لحظه

منصور بارها کرد ، بر قتل او اشاره

هرچند دخترانش،ديدند داغ بابا

ديگر نبردشان خصم، از گوش گوشواره

گرديد ماه رويش، در ابر خاک پنهان

ديگر نداشت بر تن ، از زخمها ستاره

ميثم امام صادق ، مظلوم از اين جهان رفت

با رنج بی حساب و، بادرد بي شماره

** ** ** **

2=

حضرت صادق مگر فرزند پيغمبر نبود

يا مگر ريحانه صديقه اطهر نبود

با چه تقصير وگنه بر خانه اش آتبش زدند

اجر نشر دانش او شعله آذر نبود

اجر وپاداش رسول وعترت مظلوم او

در دل شب حمله بر باب الله اکبر نبود

نيمه شب کز خانه مي بر دند صاحب خانه را

بر روی دوشش عبا ، عمامه اش بر سر نبود

از برای بردن مولا کس از ابن ربيع

سنگدل تر ، بی حياتر بلکه ظالم تر نبود

او پياده می دويد واين به اسب خود سوار

گوئيا در سينه تنگش نفس ديگر نبود

ديدن بابا در آن حالت پسررا می کشد

خوب شد همراه بابا موسی جعفر نبود

از شرار زهر مثل شمع سوزان آب شد

غير تصويری به جا زان نازنين پيکر نبود

پاره پاره قلبش از انگور زهر آلوده شد

از بنی العباس جز اين، شيعه را باور نبود

بعد عمری سوختن بر قلب او آتش زدن

اين ستم بالله روا بر آل پيغمبر نبود

ميثم آن روزی که شد آن پيکر پاکيزه دفن

محشر شهر مدينه کمتر از محشر نبود

** ** ** **

3=

سينه لبريز شد آخر به شرار جگرم

می زنم آب براين شعله زاشک بصرم

شب وتنهائی وسجاده واشک ومن ويار

به چه تقصير شکستند نمازسحرم

وقتی از خانه کشيدند برونم دل شب

نه عبا بود به دوش ونه عمامه به سرم

کوه های غم عالم به سر دوش من است

با وجودی که خميده است زپيری کمرم

من پياده ،به روی اسب سوار ابن ربيع

ضعف بر پا وعرق بر رخ همچون قمرم

تا نهم جای عصا دست روی شانه او

کاش می بود به همراه در آن شب پسرم

شکر لله که دادی تو نجاتم ای زهر

می برم شکوه زمنصور به جدّ وپدرم

آب گرديده تنم چون جگر پاک حسن

پاره شد چون بدن جدّ غريبم جگرم

در ميان غل وزنجير بنی اعمامم

ُبرد در مقتلشان خصم زپيش نظرم

قبر بی شمع وچراغم به همه ميگويد

من در اين دور وزمان از همه مظلومترم

ميثم از سوز دل ونظم جگر سوز بگو

که چه آمد به سر ا ز فرقه بيدادگرم

** ** ** **

4=

رنج اين روضه مرا سوزانده

كه لعيني دل تو لرزانده

خانه اي را كه ملك در آن است

دشمنت با شرري سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

كه دهان همگي وا مانده

بسكه بي رحم تو را مي بردند

كفشهايت دم در جا مانده

به جفا كاري و حرمت شكني

دشمنت كينه به دل مي رانده

بخدا سخت تر از اين غم نيست

كه عدو چشم تو را گريانده

بارالها تو نيار آن روزي

كه شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلاي غمت

پشت ديوار بقيع جامانده

** ** ** **

=5=

مدينه امشب دل من لبا لب از درد وغمه

به جای اشک اگرچشام خون بباره بازم کمه

چه مي شد ای خدا اگه امشبو باشم مدينـه

کنـار ديـوار بقيع تمـوم آرزوم اينــه

رو خاکای سرد بقيع باگـردن کـج بشينم

با چشمای گريون خود اون چارتا قـبرُ ببينم

يکی از اون چهارتا قبر قـبر امـام صادقـه

چشام برای غصّه هاش به سرخی شقـايقـه

کنـار ديـوار بقيع گـريه کنم زاری کنم

سرشک ماتم وعـزا از ديده هام جاری کنم

برسر وسينـه بزنم بـراش عـزا بپـاکنم

قبر آقام تـوی بقيع نـه شمع ونه چراغ داره

غريب ومظلوم اينجوری آياکسی سراغ داره

امـام صادق چقـده رنج وبلا وغـم ديده

کسی چه ميدونه که از ابن ربيع چي کشيده

وارد خونه اش شده بود سرزده نيمه های شب

سجّاده از زير پاهاش شيده بود اون بی ادب

نذاشت رداشوبپـوشه عمّـامه شوبه سرکُنه

نمـازشو تمـوم کنـه بچه ها شو خـبر کنه

اون بی حيا سواره بود آقـا پيـاده می دويد

بياد عمّه های خود هی ناله از دل می کشيد

دستاشو تا ابن ربيع از کينـه بستـه بارسن

تداعی شد برا آقـا غـريبـی ابـا الحسن

آخه يه روز تو مدينه نـا مـردمـان نابکار

ريختن تو خونه علی تـو روز روشن آ شکار

فاطمه شو کتک زدن پهلـويشو شکسته اند

به پيش چشم بچّه ها دست علی را بسته اند

امام صادق که دلش غمين وجـون به لبـه

دارن آقارو می برن آقـا بيـاد زينبــه

بياد زين العـابدين بيـاد زينب حـزين

بيــاد مجلس يزيد يـاد يتيمـان غمـين

بياد اون بزم شراب بيـاد چـوب خيزران

بياد اشک زينبـين بيـاد آه کـودکـان

تومجلسی که هرطرف خارجی بنشسته بودن

دستای اهل بيت را با يک رسن بسته بودن

يک سر اون طناب بود گـردن زين العابدين

سر ديگه به بـازوی زينب وطفـلان حزين

اگر چه بر آل علی جفـای بی حساب شد

بس است محسنی مگو کـه قلبهـا کباب شد

** ** ** ** **

=6=

می سوزم اگر از سوزش تب

من عمرم به پایان آمد امشب

دارم این زمزمه ، ای یاور همه

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

مادر صادق تو گشته راحت

راحت گشته از جور وشقاوت

منصور دون مرا، داده زهر جفا

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

آتش زد عدو کاشانه ام را

سوزاند آن ستمگر خانه ام را

اشکم شد از بصر، از یاد میخ در

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

نیمه شب عدویم وحشیانه

وارد گشته از دیوار خانه

بردندم بی ردا، مانند مرتضی

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

دشمن روی مرکب من پیاده

یک لحظه به من مهلت نداده

بستندم بارسن، مثل ابالحسن

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

دیگر عمر من آمد به پایان

طی شد مکادرم دوران هجران

ایم به سوی تو ، قربان کوی توئ

مادر یافاطمه ، مادر یا فاطمه

مادر یا فاطمه(2)

** ** ** **

7=

چه ظلم‌ها که به اولاد مصطفی کردند
خدا گواست به آل علی جفا کردند
گلوی تشنه بریدند از حسینش سر
سر مقدس او را به نیزه‌ها کردند
امام چارم ما را به شام آوردند
میان خلق ورا خارجی صدا کردند
امام پنجم ما را به زهر کین کشتند
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانه‌اش بردند
چه ظلم‌ها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده می‌بردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند

**************

8=

حامی قرآن و دین حافظ مکتب
صـادق آل رسـول رهبر مذهب
جان پاکش شد فدا در ره دین خدا
یامهدی یامهدی
****
تسلیت بر مهدی و شیعیان یکسر
در عــزای صـادق آل پیغمبــر
قامت تقوا و دین آمده نقش زمین
یامهدی یامهدی
****
قطره قطره همچو شمع پیکرش شد آب
رنگ خورشید رخش گشته چون مهتاب
شد نهان آن جان پاک سروِ قدش زیر خاک
یامهدی یامهدی
****
جمله شاگردان او اشکشان جاری
همـرهِ تـابـوت آن حجّتِ بــاری
روزشان شد همچو شام هم زراره هم هشام
یامهدی یامهدی
****
شرح اندوه و غم و محنت و صبرش
آشکـارا بـاشد از غـربت قبــرش
قبر او مانده خراب در میان آفتاب
یامهدی یامهدی
****
در کنـار تــربت مخفـی مـادر
شد نهان در خاک آن نازنین پیکر
در غم آن مقتدا شد مدینه کربلا
یامهدی یامهدی
****
روز و شب پیوسته این آرزو دارم
تـا بـه دیوار بـقیع چهره بگـذارم
خون‌دل ریزم مدام در غم آن چار امام
یامهدی یامهدی
****

9=

شيعيان رهبر ما را كشتند

صادق آل عبا را كشتند

نور چشم علي و فاطمه را

وارث كربوبلا را كشتند

دل او را دل شب آزردند

از درو بام هجومش بردند

ريسمان چونكه به دستش بستند

غنچه هايش به حرم پژمردند

***

هرزمان رنگ جفا را مي ديد

كوچه و كرب و بلا را مي ديد

خانه اش چونكه در آتش مي سوخت

خيمه ي آل عبا را مي دید

** ** ** **

10=

من کیستم حقیقت حق را خزانه ام

بیرون زمرز فکر و خیال و فسانه ام

بنیانگذار مذهب و مسند نشین علم

فیض مدام فلسفه عارفانه ام

سبط نبی ، پور علی ، نجل فاطمه

الگوی صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئینه دار نهضت سرخ حسینی ام

چون عابدین به نخل عبادت جوانه ام

بحر العلوم باب من است و سخا وجود

یک قطره ای بُوَد زیم بیکرنه ام
استاد فقه و فلسفه و منطق و اصول

پرچم فراز علم به قاف زمانه ام

با این همه جلال در این جوّ قیرگون

محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام
از یورش شبانه ابن ربیع پست
آید به ناله سنگ زسوز شبانه ام

لرزد به سان بید تن اهلبیت من

تا می کشد زخانه برون وحشیانه ام

آن بی حیا سواره من با تن ضعیف

پای پیاده در پی اسبش روانه ام

تندی کند که تند برو در بر امیر

کُندی اگر کنم بزند تازیانه ام

آنان که سوخته اند در خانه علی

آتش زدند از ره کین درب خانه ام

** ** ** **

** ** ** **

11=

ای صداقت سجده آورده به خاک پای تو
صدق در گفتار و در کردار و در سیمای تو
فضل و دانش ذره‌ای در پیش خورشید کمال
عقل و ایمان سایه‌ای از قامت رعنای تو
هر چه گیرد اوج فضل و دانش و علم و کمال
کرسی تدریس باشد تا قیامت جای تو
کوه طاعت بی ولایت کمتر است از پّرِ کاه
نامۀ اعمال مردود است، بی امضای تو
فضل و توحید و کمال و منطق و علم و اصول
زنده‌تر هر روز از گفتار روح‌افزای تو
هست چون ذات خداوند تعالی بی‌مثل
در کمال بندگی شخصیت والای تو
کعبۀ جان هستی و پیراهن انوار حق
چون لباس کعبه زیبد بر قد و بالای تو
بو بصیر و جابر و حمران و هارون و هشام
قطره‌های کوچکی هستند در دریای تو
با وجود آن که چون خورشید می‌تابی به دل
همچنان مجهول مانده قدر ناپیدای تو
آید از هارون مکّیِ تو اعجاز خلیل
ای خلیل الله از آغاز، رهپیمای تو
تا قیامت هر چه گل می‌روید از بستان وحی
بر روی هر برگ آن نقشی است از سیمای تو
چشمۀ عرفان تویی، عرفان ز فیضت چشمه‌ای
معنی ایمان تویی، ایمان بوَد معنای تو
مهر هر پروندۀ طاعت همان مُهر شماست
حق‌پرستی بت‌پرستی می‌شود منهای تو
آفرینش تشنۀ علم است و می‌بینم مدام
کوثر دانش سرازیر است از صهبای تو
نخل سبز نهضت سرخ حسینی میوه داد
از زلال دانش و از منطق گویای تو
در عبادت، در تضرع، در مناجات و دعا
لحظه‌ها بودند هر شب لیلۀ الاحیای تو
با چه جرأت دوزخی‌ها در سرایت ریختند
ای دل اهل تولا جنۀ الماوای تو
دست بسته، سر برهنه، جسم خسته، لب خموش
ریخت بین ره عرق از طلعت زیبای تو
با وجود آنکه عمری سوختی و ساختی
آب شد از آتش زهر ستم اعضای تو
مرغ شب می‌نالد و می‌گوید از سوز جگر:
حیف مولا عاقبت خاموش شد آوای تو
کاش یک شب در دل تاریک شب‌های بقیع
می‌نهادم رو به روی تربت تنهای تو
ماه شوال المکرم را محرم کرده‌ای
ای مدینه کربلا در ماتم عظمای تو!
آسمان هنگام دفن پیکرت با گریه گفت
ای چراغ عرشیان در خاک نَبوَد جای تو
سوز تو از نظم «میثم» سرکشد بر آسمان
قبر تـو یـادآور غم‌های جانفرسای تـو

** ** ** **

12=

من ولی‌الله اعظم مقتدای راستینم
چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیقینم
رهنمای اهل ایمان مقتدای اهل دینم
آفتاب علم و دانش در سما و در زمینم
گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
علم در عالم تجلی می‌کند از منبر من
نور دانش بود از اول هاله‌ای دور سر من
اهل عرفان چهره بنهادند بر خاک در من
تا ابد جوشد شراب معرفت از کوثر من
وارث علم و کمال و حلم ختم المرسلینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
در حیات علم می‌جوشد مسیحا از لب من
بس اساتید جهانی کآمدند از مکتب من
روزها باشد همه روز من و شبها شب من
سالکان را رستگاری نیست جز در مذهب من
کلک دانش در کف و دست خدا در آستینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
جابر حیان من تا صبح محشر می‌درخشد
مؤمن طاقم چو خورشید منور می‌درخشد
از لب بوحمزه‌ام پیوسته گوهر می‌درخشد
در دم گرم هشامم نطق حیدر می‌درخشد
دوست دارم منطق کوبندۀ او را ببینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
من سپهر معرفت، اصحاب و انصارم ستاره
دانش‌آموزان درسم تا قیامت بی‌شماره
تا زمان باقی است باشد لحظه‌هایم یادواره
مکتب گیتی فروزم راست حمران و زراره
ابن نعمان‌ها زند موج از یسار و یمینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
انقلاب علمی من بود عاشورای دیگر
باز شد از آن به اهل معرفت دنیای دیگر
دهر شد از نور علمم جنۀ الاعلای دیگر
علم پیدا کرد از قدر و جلالت جای دیگر
عالمی شد در بهشت علم و دانش خوشه چینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
من ز بحر نور باغ کربلا را آب دادم
من در دانش به روی عالم و آدم گشادم
من بنای مذهب جعفر در این عالم نهادم
سال‌ها سینه سپر کردم، مقاوم ایستادم
می‌نشد یک لحظه در نشر کمال از پا نشینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
من همان صندوق اسرار علوم ذوالجلالم
نیست در ملک خدای لایزال خود زوالم
سرکشان علم گردیدند یکسر پایمالم
لال گردیدند پیش منطق علم و کمالم
پنج حجت را به فرمان الهی جانشینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
داغ‌ها دیدم ز اولاد پیمبر صبر کردم
ظلم‌ها دیدم ز منصور ستمگر صبر کردم
خصم در کاشانه‌ام افروخت آذر صبر کردم
مثل بابایم علی مانند مادر صبر کردم
حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
برد با پای پیاده خصم سوی قتلگاهم
دست بسته، سر برهنه، در همان شام سیاهم
لب فروبستم، ولیکن بر فلک می‌رفت آهم
بود فرزندی زهرا و علی تنها گناهم
زخم‌ها از طعنه‌ها آمد به قلب نازنینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
حق من این بود کز حقم همه محروم باشم
همچو جد خود امیرالمؤمنین مظلوم باشم
با همه قدر و جلالم تا ابد مغموم باشم
با هزاران غصه از زهر جفا مسموم باشم
هم بسوزم هم شود خاموش آوای حزینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم
****
من که برتر باشد از اوج گمان، جاه رفیعم
من که خلقت را مطاعم، من که خالق را مطیعم
من که در روز قیامت اهل محشر را شفیعم
حق ندارد کس نهد صورت به دیوار بقیعم
نظم «میثم» گشته فریاد دل اندوهگینم
من ششم مولای خلق اولین و آخرینم

** ** ** **

13=

نوحه

شهر مدینه کرب و بلا شد

زهرا در آنجا صاحب عزا شد
قرآن نـاطق، جـان داده مظلوم
امام صادق، گردیده مسموم
در یـاری دیـن بـا قلب مغموم
امام صادق، گردیده مسموم
****
خون گشته دلها یکسر ز داغش

از تربت بی‌شمع و چراغش
مظلـومی او، گـردیـده معـلوم
امام صادق، گردیده مسموم
****
با آنکه یار قرآن و دین بود

مانند جدّش خانه‌نشین بود
از حقّ خود بـود، پیوسته محروم
امام صادق، گردیده مسموم
****
در یاری دین بی‌جرم و تقصیر

گاهی به زهر و گاهی به شمشیر
ظلم به عترت بوده است مرسوم
امام صادق، گردیده مسموم
****
خون گشته جاری از چشم امّت

بقیۀ الله سرت سلامت
قـرآن نـاطق جـان داده مظلوم
امام صادق، گردیده مسموم
****
عالم همه در ماتم نشسته

قلب امام اُمّت شکسته
شد کشته جدّش، مظلوم و مهموم
امام صادق، گردیده مسموم
** ** ** **

14=

آن طایر بهشتی تنها در آشیانه

چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه

سوزش شرار سینه ذکرش ترانۀ دل

آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه

کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب

با دست بسته دشمن بیرون برد زخانه

او با کهولت سن بادقامت خمیده

این با قساوت قلب در دست تازیانه

کاهیده شد تن او کز بهر کشتن او

منصور لحظه لحظه بگرفت از او بهانه

آن زادۀ پیمبر ارثیه اش زحیدر

این بود کز سرایش آت


نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
»

 

 

شعر شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع)



زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست
گویا عزاى صادق آل پیغمبرست

یا رب چه روى داده کزین سوگ جانگداز
خلقى پریش خاطر و دلها پر آذرست




مُلک و مَلَک به ناله و افغان و اشک و آه
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست

خون مى‎رود ز فرط غم از چشم شیعیان
زیرا که قلب عالم امکان مکدرست

منصور، شاد گشت ز قتل خدیو دین
اما به خُلد، غمزده زهراى اطهرست

او گرچه کشت خسرو دین را ولى به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست

تن در نداد بر ستم و این کلام نغز
بر پیروان حقّ و عدالت مقررست

آزادمرد تن به زبونى نمى‎دهد
مرگ از حیات در نظر مرد خوشترست

تنها نه اشکبار چشم «صفا» زین عزا بود
دلهاى شیعیان همه از غم مکدّرست

على سهرابى تویسرکانى «صفا»
 

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق, شهادت امام صادق,متن اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق,جهان میهن,زینبیون,شهادت امام جعفرصادق,زندگینامه امام جعفرصادق,شعرسینه زنی امام صادق,مدح امام صادق,اشعارامام صادق,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)

 

سلام من به اولادحضرت حیدر(ع)**** سلام من به غربت بقیع وزهرای (س)اطهر

سلام من به   کشته زهر    جفا ****سلام من به امام ششم حضرت جعفر

به غریبی که میان بستر  می سوخت **** به خود  می لرزید و  می گفت مادر

پروانه وار به گردشمع   رویش ****  کودکانش می گشتندبه دوربستر

زهرجفا نفسش راگرفته اما **** غربتش می بارید از خون جگر

اوبرای غربت بعدخویش  می گریست****ولی  فرزندش   برای   غربت پدر

آنکه مکتبش زبان زد عالم بود **** آن می کشیدواشک می ریخت از بصر

دست توسل بزن به درگه او  ****   که دست خالی کسی نرودازین در

 

 

شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن)



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:امام جعفرصادق,امام جعفرصادق,متن شعرامام جعفرصادق ,شهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن),اشعارشهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق,جعفرصادق,امام جعفرصادق,متن شعرامام جعفرصادق ,شهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن),اشعارشهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق,جعفرصادق,امام جعفرصادق,متن شعرامام جعفرصادق ,شهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن),اشعارشهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق,جعفرصادق,امام جعفرصادق,متن شعرامام جعفرصادق ,شهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن),اشعارشهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق,جعفرصادق,,متن شعرامام جعفرصادق ,شهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق (ع)سروده شاعرومداح اهلیت برادرحاج مهدی جهان(میهن),اشعارشهادت امام صادق ,شعرشهادت امام صادق,جعفرصادق,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارحضرت معصومه(س)1

 

 

غمی میان دل خسته ام شرر دارد
دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد

خیال غربت او می کشد مرا ، اما
دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :

ز کاروان اسیران وخواهری تنها
که حلقه ای زیتیمان در به در دارد

ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد

ز مادری که کنار سر دو طفلانش
ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد

ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد

ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت
بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد

ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
لبان خشک پدر زخم های تر دارد-

علـــّامه ی مُخدّره ی عالم وجود
چشمش به روی دست رئوف حرم گشود
مهتاب سر گذاشته بر دوش آفتاب
عاشق گرفته خانه در آغوش عشق ناب
خنده شکفته روی لب هفتمین امام
داده به او نجابت و عشق و یقین سلام
یک شعبه از سروش زلالیِّ کوثر است
آئینه ی حقایق زهرای اطهر است
یک زینبیِّ شیر صفت از تبار شیر
مسئولیــّت  موظبت از آیه و بشیر
همراه گاه شوق و غم ثامن الحجج
همپا مقام طوف قمش با بقیع و حج
بر سفره ی کرامت او آسمان نشست
در بارگاه رحمت او جانمان نشست
وا شد دوباره بال و پر یاکریم دل
شد راهیِّ مسافرتی تا حریم دل
وقتی نگاه من گره بر گنبدت زدند
روی لبم دو نام نکوساحت آمدند
اینبار سینه را پر از احساس دیده ام
انگار در مدینه ام و یاس دیده ام
فرمان رسید و اهل دم و زمزمه شدم
با یک سلام زائر دو فاطمه شدم
در صحن آسمانیّــت آرام می شوم
من زائر شهیده ی گمنام می شوم
از هشت درب باغ اِرم سه از این حرم
وا کرده رب ُّو ساکن جنــّات داورم
با حب ُّ و مِهرت عاقبتم نیک می کنم
دل را کمی به فاطمه نزدیک می کنم
در بزم مدح و وصف تو فریاد می کشم
پر چون کبوتری به گوهرشاد می کشم
وقتی سلام قم به سوی طوس می رود
حتما ً سلام برده به پابوس می رود
حالا که شد مسیر دلم مشهد الرّضا
می خوانم از شفیعه ی او در صف جزا
سلطان دعای زائر بی بیِّ قم نوشت
او گفته با شفاعتتان می روم بهشت
امــّا بهشت نیست تسلــّای قلب ما
تنها دوای درد دل ماست کربلا
آنجا که صد بهشت بر آن چشم رَشک داشت
کــَفـّین و تلِّ زینب و میدان مشک داشت
جز نینوای یار دلم را قرار نیست
رمزی برای عشق به جز انتظار نیست

الا ای مه که جلوت می دهی خورشید انور را

به نور جلوه خود می پرانی چشم اختر را

الا ای دختر موسی که عیسی زنده می سازی

دخیلم گوشه چشمی بنده از خاک کمتر را

تویی تالی زهرا س کز شمیم فاطمی بویت

پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را

تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم

نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را

ز حلم و علم و ایثار و وقار و عصمت و غیرت

تجلی میکنی آئینه وش زهرای اطهر را

اگر چه فاطمه هستی ، تورا معصومه میخوانند

که با نامت نلرزانند دل ساقی کوثر را

تویی تسکین هر درد و یقین دارم اگر بودی

نمیکشت آن غل و زنجیرها موسی بن جعفر را

تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه ات زینب

گواهی میدهد هر عضو تو داغ برادر را

تو هم دنبال دلبر کو به کو رفتی ولی چشمت

ندیده از برادر غرق در خون جسم بی سر را

یا فاطمه معصومه (س)

چشم تموم شیعه ها ، ابریه مثل آسـمون

هزار ساله اشکای ما ، می باره از غربتتون

 

از چشم عالم ، می باره هر دم ، غصه و ماتم

 

میون طوفـان غم ریخـته همه بال و پـرم

بی بی جـون جز در خـونة شـما کجـا برم

همة غصه هام از توی چشام جاری می شه

وقتایی که می شـینم گوشـة خـلوت حرم

 

------------------------------

 

الهی هیچ وقت سایه تون ، از سر ماها نشه کم

یـه ذره از مهـرتونو ، به هـر دو عالم نمـی دم

 

هستی مائید ، نور خدائید ، مشکل گشائید

 

با شـما تمـوم زندگی مـا خدائـیه

آره تا یـادم میاد دلم امام رضـائیه

زیر پرچم عنایات شما یه عمره که

اشکای چشای ما همیـشه کربلائیه

 

 

از بوستان فاطمه يك گل جدا شد

آماده ي ديدار محبوبش رضا شد

مي گشت در هر برزن و كوي و ولايت

دم مي زد از مظلومي شاه ولايت

از ظلم پنهان و جنايات جلي گفت

از غربت باباي مظلومش علي گفت

آمد خزان و طي شد او را زندگاني

پرپر شد او را لاله ي باغ جواني

گرگ اجل اين آرزو مانده به دل مرد

آري اميد وصل را با خود به گل برد

باب بهشتي قم ولي به از بهشتي

چون مدفن معصومه ي مينو سرشتي

بوي مدينه داري و خوي مدينه

يادآور غمهاي بانوي مدينه

امشب دو جا مرغ دلم پرواز كرد

گاهي به قم گه با مدينه راز دارد

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:حضرت معصومه ,اشعارحضرت معصومه,اشعارولادت حضرت معصومه,اشعارقم,میلادحضرت معصومه ,کریمه اهل بیت ,ولادت حضرت معصومه, حضرت معصومه ,اشعارحضرت معصومه,اشعارولادت حضرت معصومه,اشعارقم,میلادحضرت معصومه ,کریمه اهل بیت ,ولادت حضرت معصومه ,زینبیون,شعرولادت حضرت معصومه,متن اشعارولادت حضرت معصومه,حضرت معصومه ,اشعارحضرت معصومه,اشعارولادت حضرت معصومه,اشعارقم,میلادحضرت معصومه ,کریمه اهل بیت ,ولادت حضرت معصومه ,زینبیون,شعرولادت حضرت معصومه,متن اشعارولادت حضرت معصومه,حضرت معصومه ,اشعارحضرت معصومه,اشعارولادت حضرت معصومه,اشعارقم,میلادحضرت معصومه ,کریمه اهل بیت ,ولادت حضرت معصومه ,زینبیون,شعرولادت حضرت معصومه,متن اشعارولادت حضرت معصومه,حضرت معصومه ,اشعارحضرت معصومه,اشعارولادت حضرت معصومه,اشعارقم,میلادحضرت معصومه ,کریمه اهل بیت ,ولادت حضرت معصومه ,زینبیون,شعرولادت حضرت معصومه,متن اشعارولادت حضرت معصومه,,زینبیون,شعرولادت حضرت معصومه,متن اشعارولادت حضرت معصومه,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)25

 

 

شهادت امام صادق

 

ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت

 دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت

 چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند

 ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

 هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد

 که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت

 سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد

 مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت

 زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را

 دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت

 سر برهنه و پای پیاده برد مرا

 پی اذیت من بارها بهانه گرفت

 هنوز خستگی راه بود در بدنم

 که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت

 هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد

 مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت

 چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول

 که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت

 گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»

 مقام سروری و جاودانه گرفت

 

شهادت امام صادق

دلم هواى بقيع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بيرق مشكى به دست دل گيرم

زنم به سينه كه آمد محرم صادق

سلام من به بقيع و به تربت صادق

سلام من به مدينه به غربت صادق

سلام من به مدينه به آستان بقيع

سلام من به بقيع و كبوتران بقيع

سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقيع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقيع

سلام من به گل ياس هاشمىّ بقيع

ز غربتش چه بگويم كه سينه‏ها خون است

براى صادق زهرا مدينه محزون است

دلم دوباره به ياد رئيس مذهب سوخت

كه ذكر غربت ليلى حديث مجنون است

همانكه غربتش از قبر خاكى‏اش پيداست

امام صادق شيعه سلاله زهراست

ز بسكه كينه و غربت به هم موافق شد

هدف به تير جسارت امام صادق شد

همانكه فاطمه را بين كوچه زد گويا

ز كينه قاتل اين پيرمرد عاشق شد>

شهادت امام صادق

 

 

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه ی دو چشمانش

همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته ی او را شکسته تر کردند

شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک زگریه می مردند

به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه های  زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده

چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه اش خم بود

سروده علی اکبر لطیفیان

 

 

 

 

شهادت امام صادق

 

 

آن طائر بهشتی تنها در آشیانه

چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه

سوزش شرار سینه ذکرش ترانه لب

آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه

کی دیده زاهدی را وقت عبادت شب

با دست بسته دشمن بیرون کشد زخانه

او با کهولت سن با قامت خمیده

این با قساوت قلب در دست تازیانه

آن زاده پیمبر ارثیه اش ز حیدر

این بود کز سرایش آتش کشد زبانه

هر چند خانه اش سوخت از دود و شعله افروخت

دیگر نخورد یارش سیلی در آستانه

آن عزت رفیعش آن غریت بقیعش

جز تل خاک نبود از قبر او نشانه

 

 

 

 

 

 

< امام پير و كهنسال شيعه را كشتند

امان كه روح سبكبال شيعه را كشتند

براى فاطمه از بى كسى سخن مى‏گفت

براى مادرش از غربت وطن مى‏گفت

بخاك حجره‏اش از سوز سينه مى‏غلطيد

پسر به مادر خود از كتك زدن مى‏گفت

از آن شبى كه زد او را ز كينه اِبْن‏ربيع

دوانده در پى‏اش اندر مدينه ابن‏ربيع

فضاى شهر مدينه بياد او تار است

هنوز سينه آن پير عشق خونبار است

هنور مى‏كشد او را عدو به دنبالش

هنوز هم ز عدويش دلش به آزار است

هنوز تلخى كامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسيدن مهدى است

 

 

 



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب: تاریخ: سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,, تاریخ: سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)23

دل گرفته یاد ایوان بقیع
دیده ای داریم گریان بقیع
حیف بر خاکش بتابد آفتاب
سایه­ی عرش است بر جان بقیع
غربتش چون شمع آبم می­کند
صحن ویرانش خرابم می­کند
نسل در نسل عشق دارم، عاشقم
چون گرفتارت کما فی السّابقم
شیعه­ی فقه و اصول مذهبم
زنده از انوار قال الصّادقم
کرسی درست جهاد اکبر است
ابن حیّان و مفضّل پرور است
فاطمیّه سفره­ی جانانه ات
بود هر شب روضه­ی ماهانه ات
درس اول روضه خوانی بود و بس
تا حسینیّه است مکتب خانه ات
روزی یک عمر ما دست شماست
خرج راه کربلا دست شماست
باز بر بیت ولا آتش زدند
نیمه شب وقت دعا، آتش زدند
باز هم دست ولایت بسته و
پشت در صدیقه را آتش زدند
نه ردایی نه عمّامه بر سرت
بود خالی جای زهرا مادرت
سالخورده طاقتش کم می شود
بی زدن هم قامتش خم می شود
بر زمین می افتد و در کوچه ها
تا که ضرب دست محکم می شود
... خود به خود ای وای مادر می کند
یاد خون زیر معجر می کند
خوب شد خواهر گرفتارت نشد
نیزه ای در فکر آزارت نشد
اهل بیتت را کسی سیلی نزد
زیور آلات کسی غارت نشد
خواهری می­کرد با حسرت نگاه
دست و پا می­زد حسین در قتلگاه



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
»

 

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

نیمه شب دشمن مرا

تا میان خانه زد

بال پرواز مرا

در میان لانه زد

در حریم امن من

آمد و آتش به دست

هم جسارتها نمود

هم نمازم را شکست

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

کرده قاتل خنده بر

اشک دانه دانه ام

می کند من را برون

نیمه شب از خانه ام

گه چه زهرا مادرم

من شدم نقش زمین

گه چو بابایم علی

بوده ام خانه نشین

از شرار زهر کین

عمق جانم بر فروغ

همچو بیت مادرم

خانه من هم بسوخت

در بلا هم دردی

قلب حیدر کرده ام

درمیان شعله ها

یاد مادر کرده ام

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا

در سکوت کوچه ها

دل شکسته می روم

بی امام بی عبا

دست بسته می روم

پشت مرکب می دوم

با دل زار و حزین

پیرمردی خسته ام

می خورم گاهی زمین

غیر رب غیر از خدا

کس نمی داند چه شد

زنده پیش چشم من

ماجرای کوچه شد

روز و شب خون می چکد

از دو چشمان ترم

کاش بودم پشت در

من به جای مادرم

من به قربان تو و

روی حکاکی شده

من بگردم دور آن

چادر خاکی شده

واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب: تاریخ: سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:اشعارشهادت امام صادق,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,متن اشعارشهادت موسی بن جعفر,زینبیون,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)2

 

هستم در این زمانه

تنها و بی نشانه

دشمن مرا ز خانه

بیرون کشد شبانه

همچون کمان خمیدم

زخم زبان شنیدم

دنبال قاتل خود

در کوچه می دویدم

واویلا واویلا آه و واویلا

تنها و بیقرارم

کاری به کس ندارم

از بس که من دویدم

دیگر نفس ندارم

همچون علی مظلوم

خون بر دلم نشاندند

با دسته بسته من را

در کوچه می کشاندند

اشکی چکیده دارم

رنگی پریده دارم

مانند مادر خود

قدی خمیده دارم

واویلا واویلا آه و واویلا

هستم رئیس مذهب

جانم رسیده بر لب

هنگام کوچه گردی

هستم به یاد زینب

باشد دلم پر از خون

چون لاله های صحرا

می سوزد آشیانم

چون آشیان زهرا

گفتم بزن تو آتش

از پای تا سرم را

اما مبر به پیشم

تو نام مادرم را

شادم که کار گر شد

در سینه زهر کینه

چشمم دگر نیفتد

به کوچه مدینه



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب: تاریخ: سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:اشعارشهادت امام صادق,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» اشعارشهادت امام صادق(ع)

 

 

شهادت امام صادق

 

همه عمرم در فغانم ، زغم نهان صادق               زند آتشی به جانم ، غم جاودان صادق

دو هزار ننگ و نفرین ، به تمام دشمنانت            که نموده هتک حرمت ، به حریم جان صادق

به فدای خاک پایش ، شده ام غرق عزایش        دل عاشقان شکست از ، غم بی امان صادق

چه خوشا اگر کنم رو ، به مدینه و بقیعش          به زلال اشک شویم ، قبر بی نشان صادق

در مدینه اش بگردم ، پی قبر مادر او                 که بیابم آن مزار ، مام قد کمان صادق



نويسنده : خادم الرضا | تاريخ : سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:اشعارشهادت امام صادق,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,اشعارشهادت امام صادق,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,,شعرشهادت امام صادق ,شهادت امام صادق ,جعفرصادق,امام ششم,, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |
» عناوين آخرين مطالب
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به پایگاه اشعارمذهبی بیت الائمه بوده وهرگونه کپی برداری باذکرنام منبع بلامانع است ....