فروشگاه تجارت حلال
فروشگاه هایپرثنا
سایت آپلود2
غریب مادر (شعر آیینی)
سایت هیئت های خراسان رضوی (لیست هیئت ها)
ساخت اسلایدمتحرک
وب سایت تکدید(شعر)
وب سایت شعر(مجتبی دسترنج)
وب سایت یاس کبود
معاونت حقوقی مجلس( کتابخانه)
دانلودنوحه
پایگاه تخصصی اهل بیت
ديوان شعر اهل بيت ع
وب باشگاه شعرآئینی
وب سایت توصیه های اخلاقی و..
وب سایت یامرتضی علی (ع)
وب سایت شوریده (دانلودنوحه)
در گذرگاه زمان
عطش روضه
وب سایت تقاطع
وب سایت زندگینامه مشاهیرواشخاص معروف و..
وب سایت اسلامیه
وب سایت بینات
علوم غریبه و...
شگفتی های قرآنی
وب سایت حکایات وحکمت
وبلاگهای منتخب درمیهن بلاگ
وبلاک هیئت محبان الزینب(س) جاده سیمان
سامانه ارسال پیام رایگان(پرند)
سامانه ارسال پیام رایگان(گیل پیامک)
سامانه ارسال پیام رایگان(پارسه)
سامانه ارسال پیام رایگان2
سامانه ارسال پیام رایگان
وب سایت های ارئه دهنده بنررایگان
ساخت بنر رایگان
سایت بعثه مقام معظم رهبری خراسان
سایت دانشگاه علمی کاربردی شهرداریهای خراسان
پایگاه مداح اهل بیت علیمی
پایگاه شخصی حاج مهدی اکبری
پایگاه شخصی حاج محمودکریمی
مرکز تنظیم آثارآیت ا... بهجت
سایت آیت ا... حکیم
سایت آیت ا... مدرسی
سایت بنیاداسلامی آیت ا... خویی
سایت آیت ا... وحیدخراسانی
سایت آیت ا...میرزاجوادتبریزی
مجمع احیای غدیر شهرستان ساری
پایگاه تخصصی اشعار اهل بیت
سازمان بسیج مداحان همدان
هئیت محبان الزهرا(س)بسیج بیشه سر
هیئت رزمندگان اسلام
پایگاه سادات
بانک اطلاعات شهرمشهد مقدش
هیأت مذهبی باب الحسین(علیه السلام)مشهد
هیئت حیدر کرار - مشهد مقدس
هیئت متحده غمزدگان حضرت رقیه (س) مشهد
پایگاه اطلاع رسانی جلسات هیئت های مذهبی
هیئت مکتب الحسین(ع) اصفهان
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت محمل (اشعارمذهبی)
وب سایت شخصی شاعرومداح اهل بیت برادرحاج مهدی جهان میهن
مداحی وشعر
مشق هیئت (اشعارمذهبی )
وب سایت صلوات آنلاین
هیئت قمربنی هاشم
مسکین باخرزی
وب سایت عمیت عین لاتراک
هیئت کف العباس (ع)رودسر
پایگاه تخصص مدح
ازدحام گودال (شعر)
فریادالعطش (شعر)
وبلاک شعرشاعر(شعر)
وبلاک سهیل عرب(قاسم بن الحسن(ع))
وبلاک غمخانه رباب (س)
لیست کامل سایت های خبری ، روزنامه ها و خبرگزاری های فارسی
پایگاه های اطلاع رسانی و روزنامه های کشور
فهرست روزنامه های ايران
وبلاک باب الحرم جدید(شعر)
وبلاک کربلا
شعر
وبلاگ رضیع الحسین(ع)
اوج پرواز
مداحین اشعار
وبلاگ اشعار کامل شاعران
سایت هیئت محبان الرضا(ع)
سایت سادات
رئوف اهل بیت (شعر)
هیئت انصارالرضاع(مشهد)
هئیت جنت العباس اصفهان
وبلاک خادمین حسین بن علی آبدانان
سایت هیئت های تهران
سایت حسینیه (نوحه )شعر
سایت باب الحرم (جدید)
بزم اشک (شعرمداحی)
سایت فاطمه(س)
سایت قائمیه اصفهان(دانلودنرم افزار)
بانک اشعارمذهبی2
مادحین (اشعارمذهبی)
دینی(اشعار)
اشعار(یاحسین)
سایت اشعارمذهبی
سایت مداحی (متن اشعارمذهبی)
خیمه دلسوختگان
سایت حرم شاه
بانک اشعارمذهبی
2- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
1- پخش زنده از حرم های ائمه (ع)
پخش زنده حرم حضرت عباس(ع)
پخش زنده حرم امام رضا (ع)
پخش زنده ومستقیم حرم امام حسین (ع)
سایت امام 8
سایت معراج
سایت باب الحرم
بعثه مقام معظم رهبری (خراسان رضوی)
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60
یه گوشه ای می شینه ، با دل بی تاب و بی صبر
گریه می ریزه نم نم ، کنار چار صورت قبر
با دلی مجروح غم ، روی دوشش کوه غم ، زیر لب می گیره دم
ای وای حسین مظلوم
با نگاهی غرق خون ، می شه هر شب روضه خون ، میگه ای وای از دلم
ای وای حسین مظلوم
هم نواش ، بارونی می شه آسمون مدینه وای
گریه کار هر روز ام البنینه وای
براش از علقمه می خونه سکینه وای
------------- ---------------
زینب براش می خونه ، مرثیة سرخ گودال
بی تاب ناله می شه ، تا حدی که میره از حال
میگه از مشک و علم ، میگه از دست قلم ، وقتی که شد علقمه
پر از بوی گل یاس
با عمود آهنین ، آسمون نقش زمین ... ، اما اومد فاطمه
کنار تن عباس
مثل کوه ، علمدار حرم که تا آخر خط وای
با لب تشنه ایستاده بود لب شط وای
به روی لباش اسم حسین بود فقط وای
ام البنین مضطر نالد چو مرغ بى پر
گوید به دیده تر، دیگر پسر ندارم
زنها! مرا نگویید ام البنین از این پس
من ام بى بنینم ، دیگر پسر ندارم
مرا ام البنین دیگر مخوانید
به آه و ناله ام یارى نمایید
بنالم بهر عباسم شب و روز
شده آهم به جانم آتش افروز
به دشت کربلا آن مه جنبینم
شنیدم بود سقاى حسینم
به دریا پا نهاد و تشنه برگشت
حسینش تشنه بود، از آب لب بست
گذشت از آب و کسب آبرو کرد
به سوى خیمه ها با آب رو کرد
ز نخلستان چو بر سوى خیم شد
به دست اشقیا دستش قلم شد
شنیدم آنکه جدا شد ز قامت عباس
دو دست بر اثر ظلم قوم حق نشناس
به چشم راست خدنگش رسیده از الماس
چمن خزان شد و پژمرده گشت چون گل یاس
وقتی که با صدای رسا گریه میکند
گویا تمام کرب و بلا گریه میکند
راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است
مادر نشسته مشک تو را گریه میکند
با یاد دست های تو هی سینه میزند
زیر علم برای شما گریه میکند
وقتی به روی فرق سرش مُشت میزند
حتما از آن عمود جفا گریه میکند
مادر فدای روی خجالت کشیده ات!!!
زهرا برای تو بخدا گریه میکند
***
مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها
دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند؟!
یک دست تو که بر سر راه حسین بود
آن دست دیگرت به کجا گریه میکند
آن دست را مدینه به یک کوچه دید که-
بر روی دست مادر ما گریه میکند
مادر فدای ناز وفایت شود ببین
ام الوفا برای وفا گریه میکند
من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست
حالا حسین در همه جا گریه میکند
من که از نسل دلیر عربم
امّ العبّاسم و امّ الادبم
مادر چهار یل رعنایم
من کنیز حرم زهرایم
آسمان خاک نشین حرمم
عرش در تحت لوای کرمم
معرفت مسئله آموز من است
عاشقی سائل هر روز من است
دل من محو تولّای ولیست
سِمتم خادمی بیت علیست
من سفارش شده ی زهرایم
آبرو یافته از مولایم
وه از ان روز که قابل گشتم
با در بیت مقابل گشتم
آمد آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم
قبله ی نور به کاشانه ی من
حرم الله کجا خانه ی من
دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم
گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت
آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم
لیک آن روز زغم رنجیدم
وای دل، صحنه ی سختی دیدم
هر دو ریحانه حق تب دارند
بین خانه حسنین بیمارند
گفت زینب به دو چشمانی تر
نذر روزه بنما ای مادر
عرق از صورتشان تا شد جمع
سوختم در غمشان همچون شمع
آنقدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم
تا خدا مزد ولایم را داد
که به من گل پسری زیبا داد
صاحب جنة الاحساس شدم
مادر حضرت عباس شدم
در وفا یار بلا فصل شدم
مادر فضل و ابا الفضل شدم
شوری افتاد ز عشقش به دلم
دید از فاطمه بودن خجلم
حق نمود این شرفم نقش جبین
حضرت فاطمه شد ام بنین
گفتم عباس گل ریحانی
به امیرت تو بلا گردانی
نه برادر و نه من مادرشان
من کنیز و تو غلام درشان
روزی اید که به همراه حسین
از مدینه بروی نور دو عین
چون حسینم تو خدایی گردی
عاقبت کرب و بلایی گردی
یک وصیت کنم این لحظه تو را
جان تو جان عزیز زهرا
رفتی و همره تو شادی رفت
از مدینه دگر آزادی رفت
وای زان روز که غمها برگشت
کاروان گل زهرا برگشت
جان هر دل شده بر لب آمد
بی حسین حضرت زینب آمد
گفت با من همه اسرار مگو
ماجرا های تو و بغض گلو
گفت لب تشنه سوی آب شدی
از خجالت به خدا آب شدی
گفت با قدّ کمان جان دادی
من شنیدم نگران جان دادی
تا که مشک و علمت را دیدم
دست پاک تو ز دور بوسیدم
باورم نیست سر زین وسجود
فرق عباس من و ضرب عمد
یاد تو روضه به پا می سازم
تا ابد برپسرم می نازم
نزد زهرا تو وجیه اللّهی
فانی حضرت ثار اللّهی
ام البنینم و شب دلداری من است
شب زنده دار فاطمه بیداری من است
امشب وصال فاطمه رادرک میکنم
دل بی قرار لحظه ی بیداری من است
بانوی من ! که لیله ی قدر علی تویی
چشم انتظار تو شب بیداری من است
با اینکه جای فاطمه را پر نمی کنم
اشک علی گواه حرم داری من است
طفلان عزیز و من چو کنیز بهشت و این
بالاترین مقام نکوکاری من است
عباس من غلام عزیزان فاطمه است
این ابتدای درس علمداری من است
درس وفا اگر به ابا الفضل داده ام
بیت علی بهشت وفاداری من است
روزی که بار زینبت آمد به دوش من
دیدم که خویش در صدد یاری من است
روحم ز درک خدمت زینب بزرگ شد
این خانه جایگاه فداکاری من است
در کربلا نبودم اگر یاریش کنم
شهر مدینه شاهد غمخواری من است
خاک بقیع را گره با کربلا زدم
اینجا حریم اشک و عزاداری من است
داغ چهار ماه پسر دیدم ولی
داغ حسین شعله بیماری من است
یا لیتنا به یاری کنا معک رسید
تنها دعای تو سبب یاری من است
نذر تو بود هستی و دار ندار من
وقف تو آخرین نفس جاری من است
یا ام البنین
من خادمه در خانه شاه ولایم
جارو کش صحن و سرای مرتضایم
من امدم اینجا نه از بهر عزیزی
من آمدم در خانه حیدر کنیزی
خدمتگزار کودکان مه جبینم
من مادر عباسم و ام البنینم
در چشم خود بحری ز خون اشک دارم
من خاطری بد از فرات و مشک دارم
غم نیست گر عباس را در خون کشیدند
یا اینکه با شمشیر دستش را بریدند
چشمش اگر زخمی است این تاوان عشق است
در جنت فردوس او مهمان عشق است
گر جسم او در علقمه شد پاره پاره
شادم که زهرا کرده ماهم را نظاره
تنها غمم اینست او آبی نیاوُرد
با رفتنش امید را از خیمه ها برد
تا هست این دنیا و من زنده هستم
از مادر اصغر بسی شرمنده هستم
من خاک بوس آستان مرتضایم
وقف شما از ابتدا تا انتهایم
هم نامتان هستم ولی در شأنتان نه !
باور کن این را از تکان شانه هایم
یاسم ولی در زیر پایت پا گرفتم
سبزم از آن وقتی که باریدی برایم
ممنونتانم این من چادر نشین را
در خانه پروانه ها دادید جایم
حرف از شما که می شود یا ابریَم من
یا خیس شبنم می شود سر تا به پایم
در زیر پایت یا کنارت یا نشاید !
باور مکن بانو نمی دانم کُجایم ؟
رنگ ولعابم دادی و در یک شب تار
بر آن سپید گیسویت کردی حنایم
بانوی من ! بانوی این خانه شمائید
من نیز سرگرم کنیزی شمایم
وقتی که خدمت می کنم به کودکانت
حس می کنم بی واسطه پیش خدایم
احساسی ام اما نه تا اندازه تو
دنباله ی آه شما در کربلا یم
پیش شمائی که خودِ صاحب عزائید
غمی دیده ام ! اما کجا صاحب عزایم
شد اشک آب و غذایم آه یعنی
آب و غذای نذری این سفره هایم
من داغدار شاخه های یاس هستم
ام البنینم ، مادر عبّاس هستم
روحِ وفا
ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي
شهد وفا و غيرت، بر جان من چشاندي
گفتي كه همچو بابا، از هر گُنه برّي باش
رفتي ميان ميدان، هميشه حيدري باش
من اين همه ادب را، درس از شما گرفتم
من از صفاي روحت، روحِ وفا گرفتم
از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدايي
با شورِ تو ابالفضل، گرديده كربلايي
وقت وداع آخر، گفتي به شور و شين باش
در كربلا تو عباس، قربونيِ حسين باش
وقتي كه تو شنيدي، گشتم شهيد و عطشان
گفتي به شور و شوقي صد مرحبا پسر جان
تا ذكر يا حسينت، را من در جنان شنيدم
در پيش روي زهرا، كردي تو رو سفيدم
مذهب
بنال اي دل شب ام البنين است
شب تاب و تب ام البنين است
صداي قطرههاي آب لرزان
غم روز و شب ام البنين است
به طفلان حال عباس بگويد
وفا چون مذهب ام البنين است
ميان نالهها امشب بنالد
ابالفضلم گلِ ام البنين است
اگر شد كار عباسش دليري
شجاعت مكتب ام البنين است
اگر عباس او باب كرم شد
سخاوت منسب ام البنين است
كتاب غيرت و عشق و شهادت
نمي از مشربِ ام البنين است
شرحه
اين صداي ناز عباسِ من است
نغمههاي راز عباسِ من است
شرحه بر بيت خموشم ميرسد
باز تكبيرش به گوشم ميرسد
آمده آهِ ابالفضلم به گوش
مشك دارد گه به دندان گه به دوش
ناله با اين گريههايم ميكند
آمده مادر صدايم ميكند!
من دعا بي قدر و بي حد گويمت
اي ابالفضلم خوش آمد گويمت
آمدي مادر فداي موي تو
پس چرا خاكي شده گيسوي تو؟
گو مگر روي زمين افتادهاي؟
گو مگر از صدر زين افتادهاي؟
كار مادر اشك مجنوني شده
چشم عباسم چرا خوني شده؟
چنگ خود كي پاي زلفانت زده؟
تير كين كي بر دو چشمانت زده؟
با دو دستت دست مادر را بگير
تا كشم از چشم شهلاي تو تير
واي عباسم دو دستانت كجاست؟
بازوان همچو مردانت كجاست؟
مادرت شد سرفراز جنگ تو
علقمه شد عرصهي آهنگ تو
من شنيدم از وفا و غيرتت
دور تو گردم فداي هيبتت
من شنيدم طعنه بر رشكت زدند
مادرم تا تير بر مشكت زدند
من شنيدم بي دو دست از روي زين
اي گلم با صورت افتادي زمين
دامن زهرا سرت بگرفته است
آه! زهرا در برت بگرفته است
بانويم از غم رهايت كرده است
فاطمه مادر صدايت كرده است
حاجي من حج تو باشد قبول
اجر تو با دست زهراي بتول
آمدي اين دل حزين با خود ببر
مادرت ام البنين با خود ببر
اشعاروفات حضرت ام البنین (س)
بدون ماه قـــدم مــــی زنم ســــــــــــحر ها را
گرفته اند از این آســــــــــــــمان قمر ها را
چقدر خاک ســرش ریخته است، معلوم است
رسانده است به خانم کســــی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصــــــــــــــا مانده
گرفته اند از این قد کمان پســــــــــــرها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهــــــایش
بیاورند برایش فقط سپـــــــــــــــــرهـــــا را
نشسته است سر راه و روضـــــــه می خواند
که در بیاورد آه آه رهگذرهــــــــــــــــــــا را
ندیده است اگر چه ولی خـــــــــــــــــــبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرهــــــــا را
کنـــــــــــــار آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرهــــــا را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بــــــــــــــــگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بــــــگو
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شــــــــــــــــدی
برای خانه مولا که انتخاب شـــــــــــــــــدی
به خانه ولی الله اعظم آمـــــــــــــــــــــــدی و
دلیل عزت قوم بنی کلاب شـــــــــــــــدی
به جای اینکه شَوی مُدعیه همســــــــری اش
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شــــــــــــدی
تنور خانه حیدر دوباره گرم شــــــــــــــــــــد و
برای چرخش دستار انتخاب شـــــــــــدی
چهار تا پســـــــــــــــــــر آوردی برای عــــلی
که جای فاطمه ام البنین شــــــــــــــــدی
دلت همیشه چنین شوهری دعا می کـــرد
تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شـــــدی
اگر چه ضرب غلافــــــــــی به بازویت نگرفت
میان کوچــــــــــــه به دیوار زانویت نگـرفت
تو را به قصد جسارت کســـــی اسیر نکرد
به چادر عربیـــــــــــــــــه تو خار گیر نکرد
تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن
به غیـــــــــــر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد
به احتـــــــــــــرام همــــــان تکه بوریا دیگر
زمین خـــــــــــــانه تو نیـــــت حصیر نکرد
از آن زمــــــــــان که شنیدی خزان گلها را
هــــــــــــــــوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد
چه خوب شــــــــــد که نبودی کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
به نعـــــــــــــــــــل تازه گرفتند تا بدنها را
به ضــــــــرب دست لگد میزدند زن ها را
السلام عليكِ يا زوجة ولى الله، السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين، السلام عليكِ يا ام البنين، السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، رضى الله تعالى عنك وجعل منزلكِ وماواكِ الجنه ورحمة الله وبركاته ...
*******************************
قطعه و مفرد
رخسار
پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است
مادرم ام البنين است علي باب من است
رباعي و دوبيتي
دعا
امشب عزا گرفتهي غوغاي مادرم
هستم خموش و گوش به آواي مادرم
گر منصبم چنين شده «سقاي تشنه لب»
اين است مرحمت از دعاهاي مادرم
اشعار عروضي
روحِ وفا
ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي
شهد وفا و غيرت، بر جان من چشاندي
گفتي كه همچو بابا، از هر گُنه برّي باش
رفتي ميان ميدان، هميشه حيدري باش
من اين همه ادب را، درس از شما گرفتم
من از صفاي روحت، روحِ وفا گرفتم
از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدايي
با شورِ تو ابالفضل، گرديده كربلايي
وقت وداع آخر، گفتي به شور و شين باش
در كربلا تو عباس، قربونيِ حسين باش
وقتي كه تو شنيدي، گشتم شهيد و عطشان
گفتي به شور و شوقي صد مرحبا پسر جان
تا ذكر يا حسينت، را من در جنان شنيدم
در پيش روي زهرا، كردي تو رو سفيدم
مذهب
بنال اي دل شب ام البنين است
شب تاب و تب ام البنين است
صداي قطرههاي آب لرزان
غم روز و شب ام البنين است
به طفلان حال عباس بگويد
وفا چون مذهب ام البنين است
ميان نالهها امشب بنالد
ابالفضلم گلِ ام البنين است
اگر شد كار عباسش دليري
شجاعت مكتب ام البنين است
اگر عباس او باب كرم شد
سخاوت منسب ام البنين است
كتاب غيرت و عشق و شهادت
نمي از مشربِ ام البنين است
شرحه
اين صداي ناز عباسِ من است
نغمههاي راز عباسِ من است
شرحه بر بيت خموشم ميرسد
باز تكبيرش به گوشم ميرسد
آمده آهِ ابالفضلم به گوش
مشك دارد گه به دندان گه به دوش
ناله با اين گريههايم ميكند
آمده مادر صدايم ميكند!
من دعا بي قدر و بي حد گويمت
اي ابالفضلم خوش آمد گويمت
آمدي مادر فداي موي تو
پس چرا خاكي شده گيسوي تو؟
گو مگر روي زمين افتادهاي؟
گو مگر از صدر زين افتادهاي؟
كار مادر اشك مجنوني شده
چشم عباسم چرا خوني شده؟
چنگ خود كي پاي زلفانت زده؟
تير كين كي بر دو چشمانت زده؟
با دو دستت دست مادر را بگير
تا كشم از چشم شهلاي تو تير
واي عباسم دو دستانت كجاست؟
بازوان همچو مردانت كجاست؟
مادرت شد سرفراز جنگ تو
علقمه شد عرصهي آهنگ تو
من شنيدم از وفا و غيرتت
دور تو گردم فداي هيبتت
من شنيدم طعنه بر رشكت زدند
مادرم تا تير بر مشكت زدند
من شنيدم بي دو دست از روي زين
اي گلم با صورت افتادي زمين
دامن زهرا سرت بگرفته است
آه! زهرا در برت بگرفته است
بانويم از غم رهايت كرده است
فاطمه مادر صدايت كرده است
حاجي من حج تو باشد قبول
اجر تو با دست زهراي بتول
آمدي اين دل حزين با خود ببر
مادرت ام البنين با خود ببر
اشعار نو
در حال آماده سازي ...
ذكر و سرود
تسليت
دل به غصه شد قرين
در غم ام البنين
واي از اين غوغا ـ تسليت مولا
اي ابالفضل حزين
حالِ زار ما ببين
آه و واويلا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
ميزند آتش به جان
نالهي اربابمان
اي اميدِ ما ـ تسليت مولا
شرحِ مژگانِ تَرَت
دردِ دل با مادرت
اي همه نجوا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
اي كه در تاب و تبي
در عزاي امشبي
مرغِ دلْ شيدا ـ تسليت مولا
هم ز غم زاري كني
هم عزاداري كني
مرزِ هر رؤيا ـ تسليت مولا
زادهي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
دامان
مادر به شور و شين است ـ ابالفضل (2)
در ذكرِ يا حسين است ـ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
گويد كه زخمِ دل را خدايا تسلي
عباسِ نورِ عين است ـ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
با حالِ بيقراري به اشك و شراره
بر لب ذكر حسين و ابالفضل و داره
در فكر كربلا و شهيدان بنالد
گويد اي واي حسينم كه مادر نداره
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
وقت وداع مادر كه وقت سفر شد
شهرِ مدينه غرقِ عزا و شرر شد
مادر بر روي دامانِ عباسِ حيدر
چشمان خود ببست و كه عمرش به سر شد
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
شور و بحر طويل
ام البنين ـ ام البنين(2)
مادر خستهي من، آمدهام كنارت، خيز و ز جا ببيني، عباسِ با وقارت، بين جنان نشسته، فاطمه انتظارت، مانده به ره دو چشمش، حسينِ بيقرارت، آمدهايم كه مادر، در بر تو بشينيم، با سه برادرانم، گل ز رخت بچينيم، لحظهي آخرت را، از غم تو بميريم، از شه كربلايي، جمله مدد بگيريم ...
ام البنين ـ مادرِ آقام ابالفضل (3)
من از غمِ بي مادريت در به درم ابالفضل
در اين عزا مولا ببين خونجگرم ابالفضل
لحظهي انتظار داره ام البنين چه حالي
ذكر دو لبهاش ميخونه اي پسرم ابالفضل
* * *
تو اين عزاي مادرت ظرفِ دلت لبالب
خون ميريزه به دامنت با ذكرِ پاكِ يارب
چشمِ انتظارِ مادري ميونِ عرشِ اعلا
مهمون برات ميرسه از شهرِ مدينه امشب
* * *
آقام ابالفضلِ علي اي شاه و اي اميرم
اجازهاي بده آقا امشب و پر بگيرم
برم بگيرم تو بغل آيينهي بقيع رو
تو روضههاي مادرت جون بدم و بميرم
من آن کنیز خدایم که یار طاهایم
منم که مادر امّ الائمه زهرایم
به افتخار کنیزی مصطفی این بس
که من شریک نبی در نشاط و غمهایم
خداست شاهد حالم که من چهها دیدم
اگر چه شاد ز یک عمر امتحانهایم
گهی به شعب ابی طالبم گواه بلا
گهی ستم کش اهل حجاز و بطحایم
اگر بهشت برین جایگاه شأن من است
برای اینکه به دنیا مطیع مولایم
ز نیش طعنه نمامهای آل قریش
هنوز وارث درد و بلاست زهرایم
تمام هستی خود را به عشق بخشیدم
به عشق اینکه به بیت نبی است مأوایم
ولی چه زود شنیدم پس از من و احمد
حریم عشق بسوزد به دست اعدایم
ستم به فاطمهام از قدیم عادت داشت
از آن زمان که به دل بود انیس غمهایم
همیشه فاطمه میگفت از درون با من
که من یگانه معین تو در بلاهایم
خدا گواه بسوزم از این که در غم و درد
نبود سایه من بر سر تو، ای وایم
مرا کفن ز بهشت آید ای خدای حسین
اگر چه مادر آن بی کفن به صحرایم
به تن زخمی من روح مداوا دادی
قوت قلب نبی جان مرا نا دادی
تلخی سنگ به لبخند تو شیرین می شد
غم دلواپسی ام را به دلت جا دادی
سالها عمر تو با زخم زبانها طی شد
پای من وقف شدی هست خودت را دادی
هیچ کس مثل تو ای خوب به من لطف نکرد
تو مرا زیر پر و بال خودت جا دادی
می روی قلب من از درد به خود می پیچد
بی کسی های مرا باز به غمها دادی
فکر تنهایی من بوده ای ای گل زیرا
همه عاطفه ات را تو به زهرا دادی
----------------------------------------------------------
مادر مرو که فاطمه ات زار و مضطر است
هجر تو قاتل من غمدیده دختر است
غصه مخور به حال پدر چونکه بعد تو
زهرای کوچک توبرایش چو مادر است
در سرزمین شعب ابی طالب از محن
اکنون ز اوج داغ و عزای تو محشر است
گویا که سال حزن برای پدر بود
این سال غم که با غم دنیا برابر است
بار سفر تو بستی و رفتی ولی بدان
کوتاه عمر دختر مثل کوثر است
وای از دمی که فاطمه ات را تو از بهشت
بینی میان شعله و در پشت یک در است
جرم تو هست یاری پیغمبر خدا
جرم من حزین به خدا عشق حیدر است
آنکه فکنده لرزه به جانم نظاره بر
چندین کفن بود که به دست پیمبر است
بعد از شمارش کفن این روضه ام شده
یک کودک بدون کفن داغ مادر است